ارسالها: 638
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Sep 2011
تشکر های اهدا شده: 10876
تشکر های دریافت شده :8350 بار در 2587 پست
سال تشخيص بيماري : 1389
دكتر معالج : دکتر نسترن مجدي نسب
داروي مورد استفاده : مب ترا - Roche Pharma
محل سکونت : اهواز
خب من به عنوان کسی که تجربه م تازه ی تازه س خدمتتون عرض کنم کـــــــــــــه:
1.شما باید اول سعی کنی از لحاظ احساسی به طرف مقابل نزدیک بشی .
2.بعد سعی کنی یکم مخشو بکشونی به سمتی که یه جورایی بفهمه که یه مشکلی داری
امانباید مستقیما بگی که ام اس داری
3.وقتی احساسش و مغزشو همزمان درگیر کردی بگو راستش من یه مشکلی دارم واسه این تا حالا نگفتم که نمیخواستم ناراحتت کنم.
4.بعد اون میگه حق من بود که بدونم.تو میگی راستش این بیماری اونقدر که همه فکر میکنن وحشتناک نیس و یه سری توضیحات راجع به بیماری و شرایط خودت میدی
5.اون تصمیم میگیره
6.وقتی این مراحل رو انجام دادی بیا ردیف 6 رو کامل کن
اما من اینا رو جدی گفتمااااا.انجام دادم و جواب داد
براى تو
براى چشمهايت..
براى من
براى دردهايم..
براى ما
اى كاش خدا كارى بكند...
ارسالها: 50
موضوعها: 5
تاریخ عضویت: Oct 2011
تشکر های اهدا شده: 143
تشکر های دریافت شده :209 بار در 47 پست
سال تشخيص بيماري : 1390
دكتر معالج : دکتر آدی بیک
داروي مورد استفاده :
محل سکونت :
2012/05/01, 03:05 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2012/05/01, 03:13 PM، توسط dr.dentist.)
(2012/05/01, 01:27 PM)yas نوشته است: معمولا دیدشون منفیه و خیلی راحت میگن اول فکر میکنیم بعدم جواب میدیم و میرن پشت سرشون نگاه نمیکنن یا اینقد اطارفیانش میترسوندش که بنده خدا تا سکته میره
پس همون بهتر بهش بگی اگه خواست که هیچی نخواست از همون اول میفهمی چند مرده حلاجه ولی برای خانمها خیلی سختره ازدواج تا اقایون اگه زنی مردی رو دوست داشته باشه ام اس اقا رو قبول میکنه و به هیشکی نمیگه ولی اگه خانم داشته باشه تا اقا شنید جا خورد به بقیه هم میگه البته در همه نه در اکثرا و بعد منصرف میشه و دوست ندارن عروسشون یا خانمشون بیمار باشه پس شنما نگران نباش دختره اگه دوست داشته باشه خیلی راحت قبول میکنه و ککشم نمیگزه
چرا فکر کردین من پسرم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
(2012/05/01, 01:40 PM)ساغر نوشته است: خب من به عنوان کسی که تجربه م تازه ی تازه س خدمتتون عرض کنم کـــــــــــــه:
1.شما باید اول سعی کنی از لحاظ احساسی به طرف مقابل نزدیک بشی .
2.بعد سعی کنی یکم مخشو بکشونی به سمتی که یه جورایی بفهمه که یه مشکلی داری امانباید مستقیما بگی که ام اس داری
3.وقتی احساسش و مغزشو همزمان درگیر کردی بگو راستش من یه مشکلی دارم واسه این تا حالا نگفتم که نمیخواستم ناراحتت کنم.
4.بعد اون میگه حق من بود که بدونم.تو میگی راستش این بیماری اونقدر که همه فکر میکنن وحشتناک نیس و یه سری توضیحات راجع به بیماری و شرایط خودت میدی
5.اون تصمیم میگیره
6.وقتی این مراحل رو انجام دادی بیا ردیف 6 رو کامل کن
اما من اینا رو جدی گفتمااااا.انجام دادم و جواب داد
ممنون ساغر عزیز.به نظرم این راه خیلی خوبه.بنظرم دید تو خیلی واقع بینانه ست.
حتما امتحانش میکنم و بهت خبرشو میدم.
به نظرم اگه همون اول بگم هر کی باشه میره و پشت سرشم نگاه نمیکنه اونطوری احتمالا باید کلا قید ازدواجو بزنم.
(2012/05/01, 03:05 PM)dr.dentist نوشته است: چرا فکر کردین من پسرم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
(2012/05/01, 01:40 PM)ساغر نوشته است: خب من به عنوان کسی که تجربه م تازه ی تازه س خدمتتون عرض کنم کـــــــــــــه:
1.شما باید اول سعی کنی از لحاظ احساسی به طرف مقابل نزدیک بشی .
2.بعد سعی کنی یکم مخشو بکشونی به سمتی که یه جورایی بفهمه که یه مشکلی داری امانباید مستقیما بگی که ام اس داری
3.وقتی احساسش و مغزشو همزمان درگیر کردی بگو راستش من یه مشکلی دارم واسه این تا حالا نگفتم که نمیخواستم ناراحتت کنم.
4.بعد اون میگه حق من بود که بدونم.تو میگی راستش این بیماری اونقدر که همه فکر میکنن وحشتناک نیس و یه سری توضیحات راجع به بیماری و شرایط خودت میدی
5.اون تصمیم میگیره
6.وقتی این مراحل رو انجام دادی بیا ردیف 6 رو کامل کن
اما من اینا رو جدی گفتمااااا.انجام دادم و جواب داد
ممنون ساغر عزیز.به نظرم این راه خیلی خوبه.بنظرم دید تو خیلی واقع بینانه ست. حتما امتحانش میکنم و بهت خبرشو میدم.
به نظرم اگه همون اول بگم هر کی باشه میره و پشت سرشم نگاه نمیکنه اونطوری احتمالا باید کلا قید ازدواجو بزنم.
فقط یه سوال دقیقا کی مرحله 3 رو انجام بدم؟ قبل نامزدی یا بعدش؟ آخه میدونی به دلایلی ما خیلی وقت محدودی داریم
یا من اسمه دوا و ذکره شفاء
ارسالها: 3
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Feb 2012
تشکر های اهدا شده: 0
تشکر های دریافت شده :26 بار در 5 پست
سال تشخيص بيماري : شهریور90
دكتر معالج : ???
داروي مورد استفاده :
محل سکونت :
فردا شب خونمون خبره یه پسر قراره با
بیاد من چی جوری بگم ام اس دارم تا بگم که فرار میکنه؟؟؟؟
ارسالها: 76
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2012
تشکر های اهدا شده: 2126
تشکر های دریافت شده :1442 بار در 525 پست
سال تشخيص بيماري : 0
دكتر معالج : ندارم
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : کرج
شما اصلا نباید در مرحله ی اول بیماریتون رو بیان کنید اول نقاط قوتتون رو بگید ببینید انتخاب طرف مقابلتون برای کدوم یکی از خصوصیات شما بوده نقاط قوتون رو کاملا پررنگ کنید که جای کمتری برای ترس یا حتی مخالفت با ام اس باشه تو دیدارهای بعدتون هم راهی که آقا سینا گفت فکر کنم جواب بده.
آخر هرچیزی خوبه ، اگه خوب نشد پس هنوز آخرش نشده!
چارلی چاپلین
ارسالها: 471
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Aug 2011
تشکر های اهدا شده: 6698
تشکر های دریافت شده :4383 بار در 1017 پست
سال تشخيص بيماري : ۸۶
دكتر معالج : دکتر ترمه چی
داروي مورد استفاده : سینومر
محل سکونت : تهران
(2012/05/01, 11:20 AM)ارزو نوشته است: دوست عزیز بهتر نیست این کمک رو تو قسمت ازدواج مطرح می کردی چون ممکنه همه این قسمت رو نبینن!
راهی که آقا سینا گفتن بهترین راهه
یه نفرو میشناسم که اینطور مطرح کرده بود:
یکی از دوستام جدیدا یه مساله ای پیدا کرده به نام ام اس.شما آشنایی داری ؟ و خلاصه طرف رو به عنوان کمک گرفتن وادار کرده بود به تحقیق در مورد ام اس.
اين طرف احيانا من نبودم ؟؟
به یاد آرزوهایم سکوتی میکنم بالاتر از فریاد..
ارسالها: 638
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Sep 2011
تشکر های اهدا شده: 10876
تشکر های دریافت شده :8350 بار در 2587 پست
سال تشخيص بيماري : 1389
دكتر معالج : دکتر نسترن مجدي نسب
داروي مورد استفاده : مب ترا - Roche Pharma
محل سکونت : اهواز
ممنون ساغر عزیز.به نظرم این راه خیلی خوبه.بنظرم دید تو خیلی واقع بینانه ست.
حتما امتحانش میکنم و بهت خبرشو میدم.
به نظرم اگه همون اول بگم هر کی باشه میره و پشت سرشم نگاه نمیکنه اونطوری احتمالا باید کلا قید ازدواجو بزنم.
(2012/05/01, 03:05 PM)dr.dentist نوشته است:
ممنون ساغر عزیز.به نظرم این راه خیلی خوبه.بنظرم دید تو خیلی واقع بینانه ست. حتما امتحانش میکنم و بهت خبرشو میدم.
به نظرم اگه همون اول بگم هر کی باشه میره و پشت سرشم نگاه نمیکنه اونطوری احتمالا باید کلا قید ازدواجو بزنم.
فقط یه سوال دقیقا کی مرحله 3 رو انجام بدم؟ قبل نامزدی یا بعدش؟ آخه میدونی به دلایلی ما خیلی وقت محدودی داریم
[/quote]
عزیزم قبل از نامزدی باید بگی که بعدا خدای نکرده مشکلی پیش نیاد.امیدوارم همه چی به خوبی پیش بره
براى تو
براى چشمهايت..
براى من
براى دردهايم..
براى ما
اى كاش خدا كارى بكند...
ارسالها: 2
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Feb 2012
تشکر های اهدا شده: 79
تشکر های دریافت شده :113 بار در 20 پست
سال تشخيص بيماري : ام اس ندارم
دكتر معالج : ---
داروي مورد استفاده :
محل سکونت :
به نظر من اول باید ببینی نقاط مشترک وجود داره یا نه و شناخت اولیه حاصل بشه
تو مرحله بعد حتما این موضوع مطرح بشه قبل از اینکه دلبستگی بوجود بیاد که اگه خدای نکرده با این مسئله کنار نیومد برا هیچ کدوم مشکلی از نظر عاطفی بوجود نیاد
درشبان غم تنهایی خویش، عابد چشم سخنگوی توام
ارسالها: 79
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Sep 2009
تشکر های اهدا شده: 180
تشکر های دریافت شده :134 بار در 61 پست
سال تشخيص بيماري :
دكتر معالج :
داروي مورد استفاده :
محل سکونت :
اگه طرفت دوستت داشته باشه . ام اس رو هم قبول میکنه.چون عشق بر همه چیز پیروز است ، که به ندرت عاشق واقعی پیدا میشه......... اما پیدا میشه....... به امید اول سلامتیت بعد شانس...........
ارسالها: 25
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: May 2010
تشکر های اهدا شده: 15
تشکر های دریافت شده :69 بار در 24 پست
سال تشخيص بيماري : 87
دكتر معالج : دکتر صحراییان
داروي مورد استفاده : بتافرون
محل سکونت : تهران
به نظر من تو این امور منطقی باشین و احساسی برخورد نکنین بهتره.اگه از اول راست بگین بهتره.مشکلات خانوادگی بعد از ازدواج رو هم در نظر بگیرین.به نظر من هم راه حل ساغر مناسبه.
مائیم که اصل شادی و کان غمیم****سرمایهی دادیم و نهاد ستمیم
پستیم و بلندیم و کمالیم و کمیم****آئینهی زنگ خورده و جام جمیم
ارسالها: 142
موضوعها: 13
تاریخ عضویت: Dec 2009
تشکر های اهدا شده: 1135
تشکر های دریافت شده :646 بار در 220 پست
سال تشخيص بيماري : 84
دكتر معالج : دکتر شایگان نژاد
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : اصفهان
اول که شوهرم متوجه شد تا چند وقت حالش بدبود چون نمی تونس بجز من دراین مورد باکسی صحبت کنه بنابراین تصمیم گرفتم باهم بریم پیش یه مشاور و وقتی اون باهاش صحبت کرد و دید کسی که نه طرف منه نه طرفه اون داره راجع به این بیماری اینطوری نظر میده و میگه که چیز خاصی نیست خیالش راحت شد
شماهم بهتره باهم برید پیش مشاور همون کاری که همه قبل از ازدواج میکنن و بعد از مشاور بخواین در یک جلسه باحضور هردوتون موضوع رو مطرح کنه و البته مدت مشاوره در حدی باشه که اون بتونه سوالاتش رو بپرسه و بعد هم برید پیش متخصص خودتون تا از لحاظ تخصصی هم اون براش توضیح بده و مهمترین اصل اینه که باید خودتون کاملا عادی با قضیه برخورد کنید و اون باید بدونه که شما خودتون خیالتون راحته اون موقع راحت تر میتونه با قضیه کنار بیاد و این مورد رو هم در نظر بگیرید که باید کاملا به طرف مقابلتون حق بدید که اولش شوکه بشه و شما نباید از اولین برخوردش ناراحت بشید باید بهش حق بدید و بهش فرصت کافی بدید که تحقیق کنه و البته در جریان تحقیق تنهاش نذارید و بهش کمک کنید