2012/05/02, 08:24 AM
اول که شوهرم متوجه شد تا چند وقت حالش بدبود چون نمی تونس بجز من دراین مورد باکسی صحبت کنه بنابراین تصمیم گرفتم باهم بریم پیش یه مشاور و وقتی اون باهاش صحبت کرد و دید کسی که نه طرف منه نه طرفه اون داره راجع به این بیماری اینطوری نظر میده و میگه که چیز خاصی نیست خیالش راحت شد
شماهم بهتره باهم برید پیش مشاور همون کاری که همه قبل از ازدواج میکنن و بعد از مشاور بخواین در یک جلسه باحضور هردوتون موضوع رو مطرح کنه و البته مدت مشاوره در حدی باشه که اون بتونه سوالاتش رو بپرسه و بعد هم برید پیش متخصص خودتون تا از لحاظ تخصصی هم اون براش توضیح بده و مهمترین اصل اینه که باید خودتون کاملا عادی با قضیه برخورد کنید و اون باید بدونه که شما خودتون خیالتون راحته اون موقع راحت تر میتونه با قضیه کنار بیاد و این مورد رو هم در نظر بگیرید که باید کاملا به طرف مقابلتون حق بدید که اولش شوکه بشه و شما نباید از اولین برخوردش ناراحت بشید باید بهش حق بدید و بهش فرصت کافی بدید که تحقیق کنه و البته در جریان تحقیق تنهاش نذارید و بهش کمک کنید
شماهم بهتره باهم برید پیش مشاور همون کاری که همه قبل از ازدواج میکنن و بعد از مشاور بخواین در یک جلسه باحضور هردوتون موضوع رو مطرح کنه و البته مدت مشاوره در حدی باشه که اون بتونه سوالاتش رو بپرسه و بعد هم برید پیش متخصص خودتون تا از لحاظ تخصصی هم اون براش توضیح بده و مهمترین اصل اینه که باید خودتون کاملا عادی با قضیه برخورد کنید و اون باید بدونه که شما خودتون خیالتون راحته اون موقع راحت تر میتونه با قضیه کنار بیاد و این مورد رو هم در نظر بگیرید که باید کاملا به طرف مقابلتون حق بدید که اولش شوکه بشه و شما نباید از اولین برخوردش ناراحت بشید باید بهش حق بدید و بهش فرصت کافی بدید که تحقیق کنه و البته در جریان تحقیق تنهاش نذارید و بهش کمک کنید