2011/06/24, 11:57 AM
سلام
دوستان ، من تو انجمن خیلی کم نظر میدم ولی همیشه بحث ها رو دنبال میکنم همونتور که در معرفی اعضا گفتم بیشتر امدم اطلاعات کسب کنم .
بنظر من مهم نیست آخر این بیماری چی میشه چون عمر انسان دست خودش نیست و آدمی از یک لحظه بعد خودش خبر نداره اگر هم بحث فلج شدن یا مشگل جسمی و حرکتی باشه (ما مسلمون ها اعتقاد داریم دنیا جای برای امتحان پس دادن ، حالا این می تونه امتحانی برای خود طرف یا اطرافیانش باشه برای اینکه هم خودشو و هم اطرافیانشو بشناسه که آیا از این امتحان سربلند بیرون میان ؟؟؟) پس موضوع آخر بیماری حل میشه شما چه از لحاظ فیزیکی سالم باشید چه نباشید مهم از امتحان سربلند خارج شدنه . (به امید سلامتی برای همه همه همه انسان های رویه زمین)
بابات ماجرای سیمرغ و امثالهم (پیش آمد های عاطفی ) ما نباید همیشه از دید خودمون (فردی که بیماری ام اس داره ) به این قضیه نگاه کنیم شما خودتون رو جای طرف مقابل قرار بدین ببینین آیا تحمل این همه فشار رو دارین (شعار گونه جواب ندین ) آیا به تمام مشگلاتی که در آینده امکان به وجود آمدنش در زندگی مشترک هست فکر کردین ، آیا بهتر نیست فردی که توانایشو رو نداره همین اول کار کنار بکشه یا اینکه با شما بمونه چندین سال باهم زندگی کنین دارای فرزندی بشین بعد که مشگلی برای شما پیش آمد دیگه نتونستین از کارهای خودتون هم بر بیاین اون موقع شما رو تنها بزاره بره !؟
پس ببینید اون فرد بهترین کار رو کرده و به نظر من باید تحسین بشه چون خیلی ها هستن که از رویه بچگی و عاشقی این حرف ها رو میزنن و خودشون رو یک همراه واقعی جا میزنن (چون اطلاع دقیق از ام اس ندارن ) و در موقع لزوم و زمانی که شما بیش از پیش ( عود بیماری ) بهش احتیاج داری تنهاتون میزاره و زیر سختی های زندگی کمرش میشکنه و شما رو تنها میزاره .
من قبل از اینکه ام اس وارد زندگیم بشه دورا دور می شناختمش چون مادر یکی از دوستانم که الان 16 یا 17 ساله باهم دوستیم این بیماری رو داره و من به عینه آب شدن مادر دوستم و همسرشو جلوی چشمام دیدم 17 سال هفته ای یک تزریق گلی مصرف داروهای خوراکی هزینه کمر شکن بیماری ، سال اول با کشیدن پای چپ رو زمین شروع شد کمک کمک بیماری خودشو نشون داد طوری که چند سال با عصا راه میرفت الان حدود 10سالی هست که رو ویلچر، دید ترحم آمیز افراد جامعه و با اینهمه همسرش هنوز کنارش ، من نمی خوام فقط به دید منفی به این بیماری نگاه کنم من می خوام اینو رو بگم که اگر کسی خواست شما رو با این بیماری قبول کنه باید بدترین مشگلات و پیش آمدهای رو که احتمال داره برای شما اتفاق بیفته رو بشناسه و آگاه باشه و بتونه باهاش کنار بیاد ، فردی که اینها رو فهمید ودرک کرد و خواست که باشما بمونه ارزش باشما بودن رو داره .
امید وارم سرتون رو درد نیاورده باشم .
برای منم دعا کنین که بتونم همچین ارزشی رو داشته باشم .
دوستان ، من تو انجمن خیلی کم نظر میدم ولی همیشه بحث ها رو دنبال میکنم همونتور که در معرفی اعضا گفتم بیشتر امدم اطلاعات کسب کنم .
بنظر من مهم نیست آخر این بیماری چی میشه چون عمر انسان دست خودش نیست و آدمی از یک لحظه بعد خودش خبر نداره اگر هم بحث فلج شدن یا مشگل جسمی و حرکتی باشه (ما مسلمون ها اعتقاد داریم دنیا جای برای امتحان پس دادن ، حالا این می تونه امتحانی برای خود طرف یا اطرافیانش باشه برای اینکه هم خودشو و هم اطرافیانشو بشناسه که آیا از این امتحان سربلند بیرون میان ؟؟؟) پس موضوع آخر بیماری حل میشه شما چه از لحاظ فیزیکی سالم باشید چه نباشید مهم از امتحان سربلند خارج شدنه . (به امید سلامتی برای همه همه همه انسان های رویه زمین)
بابات ماجرای سیمرغ و امثالهم (پیش آمد های عاطفی ) ما نباید همیشه از دید خودمون (فردی که بیماری ام اس داره ) به این قضیه نگاه کنیم شما خودتون رو جای طرف مقابل قرار بدین ببینین آیا تحمل این همه فشار رو دارین (شعار گونه جواب ندین ) آیا به تمام مشگلاتی که در آینده امکان به وجود آمدنش در زندگی مشترک هست فکر کردین ، آیا بهتر نیست فردی که توانایشو رو نداره همین اول کار کنار بکشه یا اینکه با شما بمونه چندین سال باهم زندگی کنین دارای فرزندی بشین بعد که مشگلی برای شما پیش آمد دیگه نتونستین از کارهای خودتون هم بر بیاین اون موقع شما رو تنها بزاره بره !؟
پس ببینید اون فرد بهترین کار رو کرده و به نظر من باید تحسین بشه چون خیلی ها هستن که از رویه بچگی و عاشقی این حرف ها رو میزنن و خودشون رو یک همراه واقعی جا میزنن (چون اطلاع دقیق از ام اس ندارن ) و در موقع لزوم و زمانی که شما بیش از پیش ( عود بیماری ) بهش احتیاج داری تنهاتون میزاره و زیر سختی های زندگی کمرش میشکنه و شما رو تنها میزاره .
من قبل از اینکه ام اس وارد زندگیم بشه دورا دور می شناختمش چون مادر یکی از دوستانم که الان 16 یا 17 ساله باهم دوستیم این بیماری رو داره و من به عینه آب شدن مادر دوستم و همسرشو جلوی چشمام دیدم 17 سال هفته ای یک تزریق گلی مصرف داروهای خوراکی هزینه کمر شکن بیماری ، سال اول با کشیدن پای چپ رو زمین شروع شد کمک کمک بیماری خودشو نشون داد طوری که چند سال با عصا راه میرفت الان حدود 10سالی هست که رو ویلچر، دید ترحم آمیز افراد جامعه و با اینهمه همسرش هنوز کنارش ، من نمی خوام فقط به دید منفی به این بیماری نگاه کنم من می خوام اینو رو بگم که اگر کسی خواست شما رو با این بیماری قبول کنه باید بدترین مشگلات و پیش آمدهای رو که احتمال داره برای شما اتفاق بیفته رو بشناسه و آگاه باشه و بتونه باهاش کنار بیاد ، فردی که اینها رو فهمید ودرک کرد و خواست که باشما بمونه ارزش باشما بودن رو داره .
امید وارم سرتون رو درد نیاورده باشم .
برای منم دعا کنین که بتونم همچین ارزشی رو داشته باشم .
من ذره و خورشید لقائی تو مرا
بیمار غمم عین دوائی تو مرا
بیبال و پر اندر پی تو میپرم
من کاه شدم چو کهربائی تو مرا
#حضرت_مولانا
بیمار غمم عین دوائی تو مرا
بیبال و پر اندر پی تو میپرم
من کاه شدم چو کهربائی تو مرا
#حضرت_مولانا