(2019/04/02, 12:35 AM)i_sh نوشته است:(2019/03/30, 11:40 AM)H-tanha نوشته است: سلام
تقریبا بعد یه مدت آشنایی با یکی ازبچه های تقریبا همدرد(شاید برخی ها هم بدونند منظورم کیه ) ، میخواستم امسال یه زندگی جدید را شروع کنم اما گاها واقعیت با چیزی که فکر میکنی کاملا متفاوت میشه اولش میخواستم چیزی ننویسم ولی دوست داشتم تجربه مو انتقال بدم و نظرات دوستان و بشنوم شاید طرز فکر من اشتباه بود خلاصه داستان های زندگی همون تچربه هاست که به دردمون میخوره.
اوایل فکر میکردم دوتا همدرد خیلی راحت تر همدیگر و درک میکنند و میدونند چطور همدیگر و رعایت کنند اما کنارش میدونستم تا پول نباشه زندگی شکل نمیگیره واسه این شدیدا کار کردم تا تونستم یه خونه بخرم کناراینم آشنایی بیشتر بیشتر شد برای اینکه بتونم هزینه درمان رو در نظر بگیرم خونمو فروختم و سرمایه گذاری رو شروع کردم تا در آینده بتونم مخارج دارو و درمان و زندگی رو آماده کنم. ابراز علاقه ها هم همراش بود تا اینکه جلسه خواستگاری عید اتفاق افتاد.
با یه چیز عجیب روبرو شدم :
باباشون برام شرط گذاشت اونم اینکه سه دنگ خونه به اسم بزنم خودشم نه هرجایی خونه ای که دقیقا اونا تعیین میکنند یا مهریه 500 سکه نقد تو سفره عقد (تو این وضع مملکت ما کدوم جوان میتونه اینکارو بکنه ) و هی بهم گفتن شاید تو فردا زمین گیر شدی شاید تو فردا مردی دخترمون یه چیز داشته باشه خرج کنه و این نوع برخورد با بیماری من بود.
جالب ترش اینکه همه دوست داشتن ها به سه دنگ خونه خلاصه شد.دوست داشتن مشروط چطوری میتونه سبب خوشبختی یک زندگی بشه؟
کلا ساختار ذهنیمو بهم زدن نمیدونم دیگه چی درسته چی اشتباه؟
آیا به نظرتون این شروط معقوله قبل زندگی مشترک؟ آیا زندگی مشترک این نیست که خودمونیم بسازیم بعد هر دو فرد شریک غم و غصه و دارایی و شادیهای هم باشند؟ شما جای من بودید چیکار میکردید؟
اگه نظراتتونو بگید ممنون میشم .
سلام من خودم مجردم و شاید با شرایطی که خودت گیر کردی ازدواج نکنم ..من با آژانس میرم میام تجربه راننده ها شاید چند تاشو بنویسم جالب باشه ..یه سوال از پدر دختره داشتم ؟خونه تو بفروشی 500 تا سکه سر سفره عقد دخترت میتونی بزاری؟ با شرایط حاکم در اجتماع 500 سکهکبا قیمت 4 ملیونو 500 میدونی چقدر میشه ؟ دو میلیاردو 250 با سه دانگ خانه میشه حدودا 3 میلیارد تومن!! از توی بیمار که با جون کندن پول خونه تو به دست اوردی میخواد ..شاید دلش نیومده نه بگه بهت !!
چند تا تجربه از راننده های اژانسی که هر روز دارم باهاشون این ور اون ورمیرم برات مینویسم:اینوبدون در دو مورد اول از لحاظ قانونی حضانت تا 7 سالگی با مادره ، معلومه با آدم معقول طرف حساب نیستی، با کلاش طرفی، تو این شرایط که بچه اش براش مهم نیست. البته نمیشه تعمیم داد به کل جامعه ،ولی هستند از این افراد، درخواست چیزی که شاید خود پدر زن آینده با 60 الی 70 سال در حال حاضر نداره (سه میلیارد نقد بیاره رو میز عقد دخترش)یکم تو این دوره زمونه مشکوکه، بعد از نظر سلامتی دنبال کسی باش دوست داشته باشه ،14 تا سکه اومد سر سفره عقد اومده، نیومد برای سلامتی یه ام اسی استرس اصلا خوب نیست.
- تجربه اول راننده های تاکسی ..با پسر 5 ساله اش جدا از زنش زندگی میکرد، زنه میگفت تا مهریه رو که دادگاه در نظر گرفته تموم نشه باهات زیر یک سقف زندگی نمیکنم ،زندگی بچه چی میشه! بدون مادر بزرگ بشه واسه بنگاهو بزینس تو؟.. مهریه 200 تا سکه رو دادگاه قسط بندی ماهانه کرده بود .. کلا بعضیا دنبال کاسبی هستند نه مهر مادری دارند، نه لیاقت همسر بودن
- تجربه مشابه با لا راننده دیگه ای داشت، که پسر بچه 4 ساله تو ماشین با پدر کار میکرد، بعد طلاق،پدر و پسر کوچولو اجبارا راننده آژانس بودن، با هم کار میکردند..واسه من هنوز هضم نشده
- تجربه بعدی تو بیمارستان موقع تزریق بود، خانمی زیبا رویی بود، این یکی که شوهرش به خاطر ام اسی که اولش گفته بود!! دنبال دوست دختراش بود، اون هم یه بچه داشت و دنبال طلاق به خاطر بچه اش ،به خاطر کتک شوهرش دارو اعصاب بهش تزریق میکردند !!! چی بگم
مجردی مگه چشه؟ سالماش مجردن!
دنبال شتره نباش بزار شتره خودش روت بخوابه
شاید امروز اون روزی باشه که در آینده منتظرشم..ما فقط شاید تجربش کرده باشیم که روزمره امروز شاید آرزوی فردامون بشه..