2014/11/22, 08:38 PM
سلام سلام
من کم کم دارم لود میشم ولی هنوز خوابم میاد یه عالمه
اول از همه چند تا تشکر حسابی
سجاد ( chipchip ) واقعا دمت گرم رفیق . به جرات میگم بیشترین زحمت این سفر گردن سجاد بود
از سمیرا ( ssa ) که واقعا یه مهره کلیدی بود و اگر نبود نمیدونم چه اتفاقی میوفتاد
از میهن ( یه غریبه ) که کل کارهای رستوران ها قبل و حین سفر گردنش بود و خدایی گل کاشت
از عالم ( خواهر یه غریبه ) که قبل و حین سفر خیلی تلاش کرد . کمک به میهن واسه رستوران ها و پخش غذاها و ....
از مهسا عزیز که بازم مثل همیشه اکتیو بود و واسه غذاها و ... و روز آخر زحمت جا به جایی چمدون ها گردنش بود و میدونم خیلی اذیت شد
از مریم عزیز که بازهم در کنار بقیه بچه ها در پخش غذاها و ... کمک کرد بهمون
از حدیث عزیز که مثل بقیه در پخش غذاها کمک بزرگی کرد
کاوه عزیزم و آقای دنیانورد عزیز که اگه نبودن فکر کنم از قطار جا می موندیم
و بقیه بچه ها که هر کدوم یه قسمت از کارها رو برعهده گرفتن
راجع به پخش غذاها هم بگم که فکر نکنید کار کمی بود . 2 روز از رستوران غذا اوردن که باید قبل از سرد شدن تو یه اتاق جمع میشدیم و غذای هر کس رو به اتاقش میبردیم . واسه صبحونه ها هم همین طور . خلاصه یکی از سخت ترین کارهای سفر این مورد بود که خدا رو شکر با کمک بچه ها به بهترین نحو انجام شد.
سفر به نظرم فوق العاده بود و به جرات میتونم بگم یکی از بهترین سفرهای ام اس سنتر بود و حسابی سفر قبلی به مشهد جبران شد.
یکی از مشکلاتی که در سفر به شهرهایی که دور هستن داریم اینه که نمیتونیم غذای رستوران ها رو چک کنیم . و باید حرف بقیه رو قبول کنیم . همین باعث شد که ناهار روز اولمون خیلی خوب نباشه ولی خدا رو شکر غذاهای روز دوم و سوم عالی بود .
مشکل دوم هم این بود که زمان ها کمی جا به جا شد . که خوب بخشیش به خاطر وابستگی به وسایل بود که مثلا 2 بار اتوبوسمون دیر اومد و بخشیش هم بچه ها دیر میکردن و کار پیش میومد . یکی دو بار هم در حد 10-15 دقیقه جا به جایی داشتیم که مقصر خودمون بودیم که دیر بیدار میشدیم یعنی توان زودتر بیدار شدن رو نداشتیم واقعا .
در کل یکی از برنامه ها که زیارت بود و قرار بود در روز اول انجام بشه کنسل شد که اونم دلیلش تاخیر قطار بود که واقعا پیش بینی انقدر تاخیر رو نکرده بودیم .
در نهایت سفر با شما دوستای عزیزم یکی از قشنگ ترین اتفاقات زندگیم هست . امیدوارم اگه کم و کسری در این سفر داشتیم ببخشید .
یه تشکر خیلی خیلی خیلی ویژه هم از عزیزان در بنیاد امور بیماری های خاص که واقعا اگه لطفشون نبود نمیتونستیم سفری با این کیفیت و این قیمت داشته باشیم.
من کم کم دارم لود میشم ولی هنوز خوابم میاد یه عالمه
اول از همه چند تا تشکر حسابی
سجاد ( chipchip ) واقعا دمت گرم رفیق . به جرات میگم بیشترین زحمت این سفر گردن سجاد بود
از سمیرا ( ssa ) که واقعا یه مهره کلیدی بود و اگر نبود نمیدونم چه اتفاقی میوفتاد
از میهن ( یه غریبه ) که کل کارهای رستوران ها قبل و حین سفر گردنش بود و خدایی گل کاشت
از عالم ( خواهر یه غریبه ) که قبل و حین سفر خیلی تلاش کرد . کمک به میهن واسه رستوران ها و پخش غذاها و ....
از مهسا عزیز که بازم مثل همیشه اکتیو بود و واسه غذاها و ... و روز آخر زحمت جا به جایی چمدون ها گردنش بود و میدونم خیلی اذیت شد
از مریم عزیز که بازهم در کنار بقیه بچه ها در پخش غذاها و ... کمک کرد بهمون
از حدیث عزیز که مثل بقیه در پخش غذاها کمک بزرگی کرد
کاوه عزیزم و آقای دنیانورد عزیز که اگه نبودن فکر کنم از قطار جا می موندیم
و بقیه بچه ها که هر کدوم یه قسمت از کارها رو برعهده گرفتن
راجع به پخش غذاها هم بگم که فکر نکنید کار کمی بود . 2 روز از رستوران غذا اوردن که باید قبل از سرد شدن تو یه اتاق جمع میشدیم و غذای هر کس رو به اتاقش میبردیم . واسه صبحونه ها هم همین طور . خلاصه یکی از سخت ترین کارهای سفر این مورد بود که خدا رو شکر با کمک بچه ها به بهترین نحو انجام شد.
سفر به نظرم فوق العاده بود و به جرات میتونم بگم یکی از بهترین سفرهای ام اس سنتر بود و حسابی سفر قبلی به مشهد جبران شد.
یکی از مشکلاتی که در سفر به شهرهایی که دور هستن داریم اینه که نمیتونیم غذای رستوران ها رو چک کنیم . و باید حرف بقیه رو قبول کنیم . همین باعث شد که ناهار روز اولمون خیلی خوب نباشه ولی خدا رو شکر غذاهای روز دوم و سوم عالی بود .
مشکل دوم هم این بود که زمان ها کمی جا به جا شد . که خوب بخشیش به خاطر وابستگی به وسایل بود که مثلا 2 بار اتوبوسمون دیر اومد و بخشیش هم بچه ها دیر میکردن و کار پیش میومد . یکی دو بار هم در حد 10-15 دقیقه جا به جایی داشتیم که مقصر خودمون بودیم که دیر بیدار میشدیم یعنی توان زودتر بیدار شدن رو نداشتیم واقعا .
در کل یکی از برنامه ها که زیارت بود و قرار بود در روز اول انجام بشه کنسل شد که اونم دلیلش تاخیر قطار بود که واقعا پیش بینی انقدر تاخیر رو نکرده بودیم .
در نهایت سفر با شما دوستای عزیزم یکی از قشنگ ترین اتفاقات زندگیم هست . امیدوارم اگه کم و کسری در این سفر داشتیم ببخشید .
یه تشکر خیلی خیلی خیلی ویژه هم از عزیزان در بنیاد امور بیماری های خاص که واقعا اگه لطفشون نبود نمیتونستیم سفری با این کیفیت و این قیمت داشته باشیم.
مث حس ی عشق تازه بودی
مث افسانه بی اندازه بودی ...
مث افسانه بی اندازه بودی ...