2014/06/25, 09:22 AM
من امروز از نورولوجیستم زنگ زدن که برم برای 6 ساعت مانیتورینگ و مصرف داروی فینگلموید. فکر کرده بودم که دیگه قبول کردم که این مریضی رو دارم و مبارزه میکنم ولی به محض اینکه تلفن رو قطع کردم تا میتونستم گریه زاری کردم. باورم نمیشه که باید برم دکتره و تا آخر عمرم دارو مصرف کنم
ولی بازم از بعد ازظهر تا حالا با خودم جنگیدم و مطمئنم که به امید خدا همه چی به خوبی پیش میره.
ولی بازم از بعد ازظهر تا حالا با خودم جنگیدم و مطمئنم که به امید خدا همه چی به خوبی پیش میره.