2013/12/01, 01:51 AM
خـــــوب حالا تشکرات من
آقا من زیاد نمیخوام تشکر کنم ، اصن چه معنی میده مدیر بیاد تشکر کنه
راستیتش من تا ساعتای آخر هم مشخص نبود که بیام یا نه ، کج در جریان قضایا بود. هم یخورده مشغله داشتم هم اینکه فک کنین من تو همین دوماه اخیر 5 6 بار گیسوم و آبشار ویسادار و رفته بودم. خانه روستایی هم که دیگه هیچ. از طرفی زمان سفر واسه من اصن مناسب نبود .
ولی این سفر یکی از بهترین سفرای زندگیم بود . با وجود اینکه گیسوم و ساحل و خانه روستایی هیـــــــــــــــــــچ جذابیتی واسم نداشت ولی عجیب بهم چسبید . تو هماهنگی هایی که قبل سفر با حمید میکردم همش دنبال جاهای فوق العاده قشنگ بودم و میخواستم تعداد جاهایی که میخوایم بریم و زیاد کنم، حمید یه بار بهم گفت اینکه کجا میریم مهمه ولی بچه ها بیشتر بخاطر دورهم بودنه که لذت میبرن، واقعن اونموقع حرفشو جدی نگرفتم، بهشم گفتم هرچه قدر هم که باهم بودن واسشون لذت بخش باشه باز اگه یه جای خوب نبرینشون خوششون نمیاد. ولی حالا خودم تکراری ترین جاهایی رو که میشد برم رو با شما دوباره رفتم ولی اندازه یه دنیا خوش گذشت بهم. حالا تازه گرفتم حمید چی میگه.
راستشو بخواینم خسته شدم تو این سفر. ولی ازاون خستگی هایی بود که میچسبه ، گوشت میشه به تنت ، دیدین تو عروسی خواهر یا برادرتون حسابی خسته میشین ولی خستگیش مثه عسل شیرینه الان همون .
پیام خصوصی به همه بجز کج:
یه تشکر ویجه هم از حمید میکنم. انصافن خایلی زحمت میکشه. از دوماه پیش که درباره این سفر باهم صوبت کردیم تا آخرین لحظه ی که از هم جدا شدیم دیدم چجوری زحمت میکشید هماهنگ میکرد، از تهران پاشد اومد اینجا تا جاهایی رو که میخواستیم بریم و از نزدیک ببینه، که مناسب هست یا نه ، شاید بالای 10 تا هتل و تو گیسوم و انزلی و تالش و اون دوروبر گشت تا یه هتل مناسب پیدا کنه. باورتون نمیشه رو کوچکترین جزئیات دقت میکرد که نکنه یه وقت بچه ها مشکلی براشون پیش نیاد ، ناراحت نشن . راستشو بخواین اگه نمیدیم حمید ایـــنجور از جون دل مایه میذاره میپیچوندمش . قبلا میخواستم وقتی مدیر شدم بندازمش بیرون ولی حالا شاید شــــــاید گذاشتم همین گوشه کنارا یه جایی باشه ، شــــــاید قول نمیدم .
و در آخر یه تشکر خـــــایلی ویژه از بنیاد امور بیماری های خاص، اینو حمید باید بگه ولی من فک میکنم اگه بنیاد نبود احتمال کنسل شدن این سفر زیاد بود. یه نکته جالب دیگه واسه من درباره بنیاد اینه که بنیاد به این سفر فقط به چشم یه سفر تفریحی نگاه نکرده ، واقعن جالب بود که اینقد فکرشون بازه که تاثیر این سفرارو رو بچه ها درک میکنن. امیدوارم این همکاری ادامه داشته باشه و بقیه سازمان ها و مراکز دیدشون به این جور فعالیتا مثه بنیاد باز بشه.
آقا من زیاد نمیخوام تشکر کنم ، اصن چه معنی میده مدیر بیاد تشکر کنه
راستیتش من تا ساعتای آخر هم مشخص نبود که بیام یا نه ، کج در جریان قضایا بود. هم یخورده مشغله داشتم هم اینکه فک کنین من تو همین دوماه اخیر 5 6 بار گیسوم و آبشار ویسادار و رفته بودم. خانه روستایی هم که دیگه هیچ. از طرفی زمان سفر واسه من اصن مناسب نبود .
ولی این سفر یکی از بهترین سفرای زندگیم بود . با وجود اینکه گیسوم و ساحل و خانه روستایی هیـــــــــــــــــــچ جذابیتی واسم نداشت ولی عجیب بهم چسبید . تو هماهنگی هایی که قبل سفر با حمید میکردم همش دنبال جاهای فوق العاده قشنگ بودم و میخواستم تعداد جاهایی که میخوایم بریم و زیاد کنم، حمید یه بار بهم گفت اینکه کجا میریم مهمه ولی بچه ها بیشتر بخاطر دورهم بودنه که لذت میبرن، واقعن اونموقع حرفشو جدی نگرفتم، بهشم گفتم هرچه قدر هم که باهم بودن واسشون لذت بخش باشه باز اگه یه جای خوب نبرینشون خوششون نمیاد. ولی حالا خودم تکراری ترین جاهایی رو که میشد برم رو با شما دوباره رفتم ولی اندازه یه دنیا خوش گذشت بهم. حالا تازه گرفتم حمید چی میگه.
راستشو بخواینم خسته شدم تو این سفر. ولی ازاون خستگی هایی بود که میچسبه ، گوشت میشه به تنت ، دیدین تو عروسی خواهر یا برادرتون حسابی خسته میشین ولی خستگیش مثه عسل شیرینه الان همون .
پیام خصوصی به همه بجز کج:
یه تشکر ویجه هم از حمید میکنم. انصافن خایلی زحمت میکشه. از دوماه پیش که درباره این سفر باهم صوبت کردیم تا آخرین لحظه ی که از هم جدا شدیم دیدم چجوری زحمت میکشید هماهنگ میکرد، از تهران پاشد اومد اینجا تا جاهایی رو که میخواستیم بریم و از نزدیک ببینه، که مناسب هست یا نه ، شاید بالای 10 تا هتل و تو گیسوم و انزلی و تالش و اون دوروبر گشت تا یه هتل مناسب پیدا کنه. باورتون نمیشه رو کوچکترین جزئیات دقت میکرد که نکنه یه وقت بچه ها مشکلی براشون پیش نیاد ، ناراحت نشن . راستشو بخواین اگه نمیدیم حمید ایـــنجور از جون دل مایه میذاره میپیچوندمش . قبلا میخواستم وقتی مدیر شدم بندازمش بیرون ولی حالا شاید شــــــاید گذاشتم همین گوشه کنارا یه جایی باشه ، شــــــاید قول نمیدم .
و در آخر یه تشکر خـــــایلی ویژه از بنیاد امور بیماری های خاص، اینو حمید باید بگه ولی من فک میکنم اگه بنیاد نبود احتمال کنسل شدن این سفر زیاد بود. یه نکته جالب دیگه واسه من درباره بنیاد اینه که بنیاد به این سفر فقط به چشم یه سفر تفریحی نگاه نکرده ، واقعن جالب بود که اینقد فکرشون بازه که تاثیر این سفرارو رو بچه ها درک میکنن. امیدوارم این همکاری ادامه داشته باشه و بقیه سازمان ها و مراکز دیدشون به این جور فعالیتا مثه بنیاد باز بشه.