2012/11/05, 06:10 AM
دقیقا همینطوره راجب استرس میگم
یعنی لازم نیست عملا استرسی وارد بشه همینکه ذهن درگیر یه موضوعی بشه کافیه
مثلا موقعی که افراد خانواده در حال استراحت هستن موقع تردد از این نیم پله های کذایی چون میخوام سروصدا نکنم این عارضه بدتر میشه
یعنی بقول شما دیگه قفل قفل.حتما باید یکی بیاد دست رو پشتم بزاره بگه برو بالا تا بتونم برم
قبول این موضوع خیلی برام سخته که آدم اختیار دست و پای خودشو نداره وباید بفرمان دیگری حرکت کنه
حاضرم هر دردی رو تحمل کنم ولی عوارضی که منو وابسته دیگران میکنه خیلی رنجم میده...........
« گوهر پاک بباید که شود قابل فیض »
« *پیوند قلبها مسافت نمی شناسد وقتی که خــدا عاقداست و مهرش حس قشنگ عشق و امید »
« Love is the medicine for any kind of pain »