2012/06/26, 07:47 PM
آرایشگاهی با طعم مخدر شیشه و لاغری
مدتی زیادی بود که از چاق بودنم رنج میبردم و برای لاغر شدنم حاضر بودم دست به هر کاری بزنم تا اینکه یکی از دوستانم آرایشگاهی را معرفی کرد که به قول خودش با قرصهای لاغری آنجا خوش اندام شده بود.
خانم جوانی که با همکاری خانوادهاش توانسته بود از دام اعتیاد شیشه رهایی پیدا کند با حضور در واحد مشاوره و مددکاری یکی از کلانتریهای شهر اصفهان داستان اعتیادش را تعریف کرد و از جوانان خواست تا راهی را که او رفته آنها تجربه نکنند.
او گفت: مدتی زیادی بود که از چاق بودنم رنج میبردم و مسخره کردنهای برادرم هم به این قضیه دامن میزد واعتماد به نفسم را از من گرفته بود، برای لاغر شدنم دست به هر کاری میزدم. رژیمهای طولانی مدت پزشکان هم کلافهام کرده بود دنبال یک راه سریع و کم هزینه بودم تا اینکه یکی از دوستانم آرایشگاهی را معرفی کرد که به قول خودش با قرصهای لاغری آنجا خوش اندام شده بود.
از قبل یک نوبت گرفتم و به آنجا رفتم یک سالن مجلل در بالای شهر پر از عکسها وتصاویر مانکنها که با دیدن این تصاویر و دیدن خود در آینه از خودم منزجر میشدم. چند دختر جوان هم انگار برای مدل در آنجا میچرخیدند و هیکلهای خود را به رخ بقیه میکشیدند، با دیدن آنها داغ دلم تازه میشد، موسیقی شادی سالن آرایشگاه را پر کرده بود. خانمی که کنار دست من نشسته بود با دیدن ظاهرم با صدای بلند پرسید شما هم برای کم کردن وزن به اینجا آمدهاید؟ گفتم بله. پرسیدم شما چطور؟ گفت: من چند جلسه آمدهام و الان میبینی که چقدر لاغر شدهام
وقتی که تفاوت قبل وبعد خود را به من گفت خیلی متعجب شدم و تصمیم گرفتم از قرصهایی که استفاده کرده مصرف کنم چند قرص از مسئول آرایشگاه گرفتم و به قول خودش با توجه به وزنم دوز آن را تعیین کرد و با خوشحالی به خانه رفتم و به دوستم زنگ زدم وبابت معرفی آرایشگاه از او تشکر کردم.
مدتی به همین منوال گذشت و هر بار که برای گرفتن قرص به آرایشگاه مراجعه میکردم با تعریف وتمجید خانم فروشنده که چقدر خوش اندام شدهام روبرو میشدم و قرصها هر روز گرانتر از دیروز میشد. نسخه لاغری من مدت زیادی اعتبار نداشت و کم کم متوجه شدم به قرصها وابستگی شدید پیدا کردهام و اخلاقم هم از روز قبل بدتر میشود، در این مدت کوتاه گاهی پیش میآمد قرصها را دیرتر مصرف کنم و در آن زمان دیگر حال خود را نمیفهمیدم و بسیار پرخاشگر میشدم وفکر میکردم همه به نوعی با من بد رفتاری میکنند خانوادهام از دستم شاکی شده بودند مادرم قسمم داد این قرصها را دور بریزم ولی من دیگر معتاد شده بودم.
کیمیای خوش اندامی من در گرو ماده افیونی شیشه بود این موضوع را بعد از اصرارهای مادرم که به یک پزشک متخصص مراجعه کردم متوجه شده بودم. به خودم میگفتم چطور چند کیلو وزن اضافهام را با جوانیام عوض کردهام؟ دیگر از این حرفها گذشته بود و من یک معتاد شیشهای بودم و جوانی خود را برای زیبایی مصنوعی تباه کرده بودم راه بازگشتی نداشتم چون اگر مواد به بدنم نمیرسید دیوانه میشدم.
حتی یک روز فکر میکردم برادرم خیالاتی برایم دارد و میخواستم او را با چاقو بکشم که پدرم سربزنگاه رسید وچاقو را به هر صورت که بود از دستم کشید. دیگر دنیا برایم مفهومی نداشت و ریختن آبروی خانوادهام برای بدست آوردن مواد اصلا مهم نبود، تنها چیزی که مهم بود این بود که به من مواد برسد و آن روز شارژ باشم. خانوادهام از دستم کلافه شده بودند، دیگر کسی به من پول نمیداد، انگشت نمای فامیل و در وهمسایه شده بودم هر روز در خانه ما درگیری و کتک کاری بود، از همه بدم میآمد فکر میکردم همه دشمن من هستند آنقدر حالم اسف بار شده بود که وقتی به خودم آمدم، دیدم روی تخت بیمارستان بستری شدهام.
خانوادهام مرا برای ترک بستری کرده بودند مدتی را آنجا بودم حالم که بهتر شد مادرم را میدیدم که کنار تختم مینشست وباعث وبانی معتاد کردن جوانان را نفرین میکرد یکماهی را به این صورت گذراندم و با بهتر شدن حالم از بیمارستان مرخص شدم وقتی خودم را در آینه میدیدم که چطور زیر چشمانم گود اوفتاده و زیبایی قبلم را از دست دادهام تصمیم جدی گرفتم دیگر سراغ مواد نروم و همین طور هم شد و با کمک خانوادهام که واقعا از آنها سپاسگزارم من دوباره به زندگی برگشتم خیلی سخت بود ولی من توانستم در آن روزها آرزوی دوران چاقی خود را میکردم کهای کاش چاق بودم ولی زیبایی و جوانیام تباه نمیشد.
به گزارش پلیس، بعد از این ماجرا خانوادهام خیلی تلاش کردند که آدرس آرایشگاه را پیدا کنند ولی از آنجا نقل مکان کرده بود واثری از آن نبود و معلوم نبود کجای شهر بساط خانمان سوزی خود را بر سر زندگی جوانان پهن کرده است. اینجا آمدم که شما به جوانان عزیز بگویید زیبایی چند روزه و گذرا را با بهترین لحظات زندگی یعنی جوانی خود معامله نکنندو برای انجام هر کاری چشمان خود را باز کنند و با تحقیق و بررسی و آگاهی از عواقب ناگوار چنین مواد مخربی به سراغ آن بروند و فریب زرق وبرق تبلیغات منفی را نخورند. خدا را هزاران مرتبه شکر میکنم که از هاله نفرت انگیزی که شیشه برایم ساخته بود و در آن فقط خودم را میدیدم و همه را گناه کار میدانستم رها شدهام و این رهایی را با هیچ چیزی در دنیا عوض نمیکنم.
گردآوری: گروه خبر سیمرغ
مدتی زیادی بود که از چاق بودنم رنج میبردم و برای لاغر شدنم حاضر بودم دست به هر کاری بزنم تا اینکه یکی از دوستانم آرایشگاهی را معرفی کرد که به قول خودش با قرصهای لاغری آنجا خوش اندام شده بود.
خانم جوانی که با همکاری خانوادهاش توانسته بود از دام اعتیاد شیشه رهایی پیدا کند با حضور در واحد مشاوره و مددکاری یکی از کلانتریهای شهر اصفهان داستان اعتیادش را تعریف کرد و از جوانان خواست تا راهی را که او رفته آنها تجربه نکنند.
او گفت: مدتی زیادی بود که از چاق بودنم رنج میبردم و مسخره کردنهای برادرم هم به این قضیه دامن میزد واعتماد به نفسم را از من گرفته بود، برای لاغر شدنم دست به هر کاری میزدم. رژیمهای طولانی مدت پزشکان هم کلافهام کرده بود دنبال یک راه سریع و کم هزینه بودم تا اینکه یکی از دوستانم آرایشگاهی را معرفی کرد که به قول خودش با قرصهای لاغری آنجا خوش اندام شده بود.
از قبل یک نوبت گرفتم و به آنجا رفتم یک سالن مجلل در بالای شهر پر از عکسها وتصاویر مانکنها که با دیدن این تصاویر و دیدن خود در آینه از خودم منزجر میشدم. چند دختر جوان هم انگار برای مدل در آنجا میچرخیدند و هیکلهای خود را به رخ بقیه میکشیدند، با دیدن آنها داغ دلم تازه میشد، موسیقی شادی سالن آرایشگاه را پر کرده بود. خانمی که کنار دست من نشسته بود با دیدن ظاهرم با صدای بلند پرسید شما هم برای کم کردن وزن به اینجا آمدهاید؟ گفتم بله. پرسیدم شما چطور؟ گفت: من چند جلسه آمدهام و الان میبینی که چقدر لاغر شدهام
وقتی که تفاوت قبل وبعد خود را به من گفت خیلی متعجب شدم و تصمیم گرفتم از قرصهایی که استفاده کرده مصرف کنم چند قرص از مسئول آرایشگاه گرفتم و به قول خودش با توجه به وزنم دوز آن را تعیین کرد و با خوشحالی به خانه رفتم و به دوستم زنگ زدم وبابت معرفی آرایشگاه از او تشکر کردم.
مدتی به همین منوال گذشت و هر بار که برای گرفتن قرص به آرایشگاه مراجعه میکردم با تعریف وتمجید خانم فروشنده که چقدر خوش اندام شدهام روبرو میشدم و قرصها هر روز گرانتر از دیروز میشد. نسخه لاغری من مدت زیادی اعتبار نداشت و کم کم متوجه شدم به قرصها وابستگی شدید پیدا کردهام و اخلاقم هم از روز قبل بدتر میشود، در این مدت کوتاه گاهی پیش میآمد قرصها را دیرتر مصرف کنم و در آن زمان دیگر حال خود را نمیفهمیدم و بسیار پرخاشگر میشدم وفکر میکردم همه به نوعی با من بد رفتاری میکنند خانوادهام از دستم شاکی شده بودند مادرم قسمم داد این قرصها را دور بریزم ولی من دیگر معتاد شده بودم.
کیمیای خوش اندامی من در گرو ماده افیونی شیشه بود این موضوع را بعد از اصرارهای مادرم که به یک پزشک متخصص مراجعه کردم متوجه شده بودم. به خودم میگفتم چطور چند کیلو وزن اضافهام را با جوانیام عوض کردهام؟ دیگر از این حرفها گذشته بود و من یک معتاد شیشهای بودم و جوانی خود را برای زیبایی مصنوعی تباه کرده بودم راه بازگشتی نداشتم چون اگر مواد به بدنم نمیرسید دیوانه میشدم.
حتی یک روز فکر میکردم برادرم خیالاتی برایم دارد و میخواستم او را با چاقو بکشم که پدرم سربزنگاه رسید وچاقو را به هر صورت که بود از دستم کشید. دیگر دنیا برایم مفهومی نداشت و ریختن آبروی خانوادهام برای بدست آوردن مواد اصلا مهم نبود، تنها چیزی که مهم بود این بود که به من مواد برسد و آن روز شارژ باشم. خانوادهام از دستم کلافه شده بودند، دیگر کسی به من پول نمیداد، انگشت نمای فامیل و در وهمسایه شده بودم هر روز در خانه ما درگیری و کتک کاری بود، از همه بدم میآمد فکر میکردم همه دشمن من هستند آنقدر حالم اسف بار شده بود که وقتی به خودم آمدم، دیدم روی تخت بیمارستان بستری شدهام.
خانوادهام مرا برای ترک بستری کرده بودند مدتی را آنجا بودم حالم که بهتر شد مادرم را میدیدم که کنار تختم مینشست وباعث وبانی معتاد کردن جوانان را نفرین میکرد یکماهی را به این صورت گذراندم و با بهتر شدن حالم از بیمارستان مرخص شدم وقتی خودم را در آینه میدیدم که چطور زیر چشمانم گود اوفتاده و زیبایی قبلم را از دست دادهام تصمیم جدی گرفتم دیگر سراغ مواد نروم و همین طور هم شد و با کمک خانوادهام که واقعا از آنها سپاسگزارم من دوباره به زندگی برگشتم خیلی سخت بود ولی من توانستم در آن روزها آرزوی دوران چاقی خود را میکردم کهای کاش چاق بودم ولی زیبایی و جوانیام تباه نمیشد.
به گزارش پلیس، بعد از این ماجرا خانوادهام خیلی تلاش کردند که آدرس آرایشگاه را پیدا کنند ولی از آنجا نقل مکان کرده بود واثری از آن نبود و معلوم نبود کجای شهر بساط خانمان سوزی خود را بر سر زندگی جوانان پهن کرده است. اینجا آمدم که شما به جوانان عزیز بگویید زیبایی چند روزه و گذرا را با بهترین لحظات زندگی یعنی جوانی خود معامله نکنندو برای انجام هر کاری چشمان خود را باز کنند و با تحقیق و بررسی و آگاهی از عواقب ناگوار چنین مواد مخربی به سراغ آن بروند و فریب زرق وبرق تبلیغات منفی را نخورند. خدا را هزاران مرتبه شکر میکنم که از هاله نفرت انگیزی که شیشه برایم ساخته بود و در آن فقط خودم را میدیدم و همه را گناه کار میدانستم رها شدهام و این رهایی را با هیچ چیزی در دنیا عوض نمیکنم.
گردآوری: گروه خبر سیمرغ