هرکز بخدا نگوییم،خدایا من یک مشگل بزرگ دارم، بلکه به مشگل بگوئیم: من یک خدای بزرگ دارم.
دوستان عزیز اعتدال و اندازه درهمه چیز خوب وبهترین کار عاقلانست.ولی بنظر من تاجایی که ممکنه بعضی چیزا
رو تا حد ممکن باید کوچیک کرد،تا جایی که اصلا بحساب نیاد.
من یک تمرین دارم که اکثر مواقع جواب داده
*هروقت مشگل بزرگی دارید.برای لحظه ایی چشماتون رو ببندید، تمرگز کنید واز فضایی که در آن هستید خارج
شوید،"رو به بالا حرکت کنید" وارد فضای شهر شوید وبعد فضای کشور،فضای قارّه ی آسیا،فضای جهان، دورتر
شوید،وارد کهکشان،به عظمتش فکر کنید،ما در کره زمین زندگی میکنیم،کره کوچکی در منظومه شمسی!!
وحتماُ میدونید منظومه ما،منظومه ی کوچکیست در میان هزاران هزار منظومه در کهکشان
حالا فکر کنید مشگل بزرگ شما در مقابل این عظمت اصلا بحساب مییاد!!؟؟
وفکر کنید در میان تمام خلقت های خدا شما اشرف مخلوقات هستید،فقط بخاطر مغز و "قدرت تفکّر"
پس می توانیم و قدرتش را داریم که فایق آییم بر تمام مشگلات بزرگ.
دوستان این تاپیک وتاپیکهای بعدی که بصورت سریالی بااین عنوان موضوع خواهد بود
همگی تجربه های شخصیه و بهتر دیدم بصورت تاپیک جدا باشه
تا در مورد هر کدوم جداگانه بحث و گفتگو بشه وبیشتر از تجربیات همدیگه استفاده کنیم.
( البته با اجازه ناظرین محترم سایت

خوشحال میشم اگه شما هم تجربیات ونظرات خودتون را در این مورد عنوان کنید.ممنون.
« گوهر پاک بباید که شود قابل فیض »
« *پیوند قلبها مسافت نمی شناسد وقتی که خــدا عاقداست و مهرش حس قشنگ عشق و امید »
« Love is the medicine for any kind of pain »