ارسالها: 47
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jan 2015
تشکر های اهدا شده: 56
تشکر های دریافت شده :274 بار در 60 پست
سال تشخيص بيماري : 1392
دكتر معالج : دکتر پویا زندی
داروي مورد استفاده : فینگولیمد - داروسازی ابوریحان
محل سکونت : تهران
2015/04/24, 09:43 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2015/04/24, 10:00 PM، توسط nilan.)
یک سال و نیم پیش با پسری آشنا شدم که اون از اول خیلی زیاد بهم محبت میکرد و منم کم کم بهش وابسته شدم و شدیدا عاشق هم شدیم قرار بود آخر سال 93 بیاد خاستگاریم که یه چشمم ناگهانی دچار کاهش دید شد که منجر به بستری شدنم و تشخیص ام اس شد خودم پیشنهاد دادم که از هم جدا شیم ولی قبول نکرد چون خیلی زیاد دوستم داشت ولی چند وقتی بود که وقتی حرف از ازدواج میزدم یه جورایی حرف رو عوض میکرد و بهم بی اعتنایی میکرد چند بار ازش خواستم بگه که چشه ولی نگفت تا اینکه دیشب بلاخره اعتراف کرد... اولش فکر میکردم با کسی آشنا شده که اینطوری میکنه ولی خودش گفت که دو دل شده نمیدونه ادامه بده یا نه حتی پیش مشاور هم رفته بود اون مشاور 15 سال بود که ام اس داشته بهش گفته بود که باید به خانوادت بگی در صورتی که خودش گفته بود خانوادم قبول نمیکنن نباید بگیم!
بهش گفته بود که ممکنه مهمون براتون یهو بیاد و ایشون دچار حمله بشه و همه بفهمن! در حالی که من ظاهرم با یه آدم سالم هیچ فرقی نمیکنه و هیچ مشکلی ندارم...
خیلی دلم شکست از طرفی هم بهش حق دادم که بره... دیشب تا صبح نخوابیدم و دور خودم میچرخیدم بس که گریه کردم صورتم ورم کرده امروز خودشم پای تلفن گریه میکرد میگفت نمیخوام از دستت بدم اما باید صبر کنیم ببینیم چی پیش میاد!
انگار منتظره یه اتفاقه که برام بیفته نمیدونم...
میدونم نباید زیاد غصه بخورم اما واقعا حالم خوب نیست دست خودمم نیست اشکام بند نمیاد
ارسالها: 586
موضوعها: 4
تاریخ عضویت: Dec 2011
تشکر های اهدا شده: 26262
تشکر های دریافت شده :30262 بار در 11272 پست
سال تشخيص بيماري : 1373
دكتر معالج : ندارم
داروي مورد استفاده : دارو مصرف نمیکنم
محل سکونت : تهران
خوب که فکر می کنم …
می بینم گاهی یک شکلات ِ مغزدار …
بیشتر میچسبد …
تـــــا …
عاشقانه های این عاشق های تو خالی !
بارها گفتم بازم میگم!! اسم بعضی رابطه ها رو نباید!! عشق گذاشت...
ارسالها: 132
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2014
تشکر های اهدا شده: 11541
تشکر های دریافت شده :4491 بار در 2132 پست
سال تشخيص بيماري : 92
دكتر معالج : دکترسعیدی
داروي مورد استفاده : ربیف
محل سکونت : مشهد
2015/04/25, 10:35 AM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2015/04/25, 10:36 AM، توسط یاسی.)
اینجوری هم که مشاوراین اقاگفته نیست
یهومثل ادمایی که صرع دارن حمله بهمون دست بده
هزاریه دلیل میتونیم بیارم واسه اینکه بیماری وقتی عودمیکنه که دیگران مثل مهمون بیاد یکدفعه متوجه نشن
روز را با خنده شروع کن تا زندگی با خنده در دستانت شکوفا شود
ارسالها: 13
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Feb 2015
تشکر های اهدا شده: 152
تشکر های دریافت شده :63 بار در 17 پست
سال تشخيص بيماري : 93
دكتر معالج : دکتر عباس تفاخری
داروي مورد استفاده :
محل سکونت :
متاسفانه تو این جور مسائل فقط گذر زمانه که می تونه کاری کنه تو باید سعی کنی حال خودتو خوب نگه داری نه اینکه به اون چیزی تبدیل شی که اون ازش می ترسه
ارسالها: 47
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jan 2015
تشکر های اهدا شده: 56
تشکر های دریافت شده :274 بار در 60 پست
سال تشخيص بيماري : 1392
دكتر معالج : دکتر پویا زندی
داروي مورد استفاده : فینگولیمد - داروسازی ابوریحان
محل سکونت : تهران
ممنونم از همتون امیدوارم زود روبه راه بشم و درد این اتفاق تلخ برام کمتر بشه
ارسالها: 271
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2014
تشکر های اهدا شده: 1809
تشکر های دریافت شده :4195 بار در 1125 پست
سال تشخيص بيماري : 1392
دكتر معالج : دکتر حسين اشرفيان
داروي مورد استفاده : زیفرون - زیست دارو دانش
محل سکونت : کرج
2015/04/25, 04:01 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2015/04/25, 04:17 PM، توسط majid1.)
خداحافظ ، به سلامت ، موفق باشید.دقیقا همین سه حرف برای همین موقع هاس.
سرگذشت من
سر گذشتی بود
که اشتباها بر من گذشت.
ارسالها: 132
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2014
تشکر های اهدا شده: 11541
تشکر های دریافت شده :4491 بار در 2132 پست
سال تشخيص بيماري : 92
دكتر معالج : دکترسعیدی
داروي مورد استفاده : ربیف
محل سکونت : مشهد
عزیزم اصلآغصه نخورحتمآحکمتی داشته
روز را با خنده شروع کن تا زندگی با خنده در دستانت شکوفا شود
ارسالها: 13
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Jun 2014
تشکر های اهدا شده: 177
تشکر های دریافت شده :582 بار در 121 پست
سال تشخيص بيماري : -
دكتر معالج : -
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : تهران
روح مولانا و حافظ لرزید، با "عشق" نامیدن ِ این رابطه ها.
من دلم رو،
به بازاری نمی برم که خریدار نداره
ارسالها: 533
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Jul 2014
تشکر های اهدا شده: 1498
تشکر های دریافت شده :1541 بار در 610 پست
سال تشخيص بيماري : 93
دكتر معالج : متخصص
داروي مورد استفاده : اکتوریف
محل سکونت :
ببخشین دوستان بخصوص نیلان عزیز! ولی حرف مشاوره خیلی خنده دار بود مثل اینه که بگن ازخونه بیرون نرو ممکنه تصادف کنی. خب حالا بعد از یه مدتی بقیه بفهمند مگه چی میشه؟ اگه کسی بهشون نگه از کجا می فهمن طرف خیلی وقته بیماره؟
حتی تووی رویاتم...؟!
ارسالها: 47
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jan 2015
تشکر های اهدا شده: 56
تشکر های دریافت شده :274 بار در 60 پست
سال تشخيص بيماري : 1392
دكتر معالج : دکتر پویا زندی
داروي مورد استفاده : فینگولیمد - داروسازی ابوریحان
محل سکونت : تهران
2015/04/26, 08:58 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2015/04/26, 11:43 PM، توسط nilan.)
من الان هیچ کدوم از اقوامم مشکلم رو نمیدونن بجز خالم که خودم بهش گفتم و اصلا هم باورش نمیشه! به قول دوستمون حمله ی ام اس مثل صرع نیست که مثلا توی مهمونی یا جای غربیه غش کنم و همه بفهمن! من عادی زندگی میکنم میخندم، میرقصم، می دواَم ، ورزش میکنم ... من ناراحتم ازین که این اراجیف رو یک مشاورِ مبتلا به ام اس گفته یعنی یکی مثل خودمون
امیدوارم که یه روزی برسه که در مورد ام اس انقدر اطلاع رسانی بشه که همه ی مردم کشورمون بتونن این بیماری رو درست درک کنند و با بیمار ام اسی مثه آدمی که پاش لب گوره رفتار نکنن