نظرسنجی: آیا شما بیماریتان(ام اس) را از دیگران پنهان می کنید؟چرا؟
خیر.دلیلی برای پنهان کردن ندارم.
16.26%
47 16.26%
خیر.دوست دارم همه دنیا بدونند.
3.81%
11 3.81%
تا جایی که لازم نباشه نمیگویم.
35.64%
103 35.64%
بله.از دید نادرست دیگران و ترحم متنفرم.
30.45%
88 30.45%
بله.به دلایل شخصی.
13.84%
40 13.84%
در کل 289 رأی 100%
*شما به این گزینه رأی داده اید. [نمایش نتایج]

  •  قبلی
  • 1
  • ...
  • 5
  • 6
  • 7(current)
  • 8
  • 9
  • ...
  • 25
  • بعدی 
امتیاز موضوع:
  • 5 رأی - میانگین امیتازات : 4.2
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
آیا شما بیماریتان را از دیگران(دوستان و فامیل) پنهان می کنید؟علت آ
#61
کاش میتونستم به مادرم بگم sad2
سخته
نمیشه
.
.
.
Angel
Open Your Heart, I'm Coming Home
 تشکر شده توسط : چکاوک , parastoo joon , spring , ghaside , golshid , afsaneh , Ali 324 , edarzi , شفا یافته , ارزو , chipchip
#62
من به اعضای خانواده و فامیل گفتم ولی همه جا و به همه کس نمیگم چون ممکنه که برداشت درستی
از این موقعیت نداشته باشند و واکنش بی مورد نشون بدن
 تشکر شده توسط : صحرا* , چکاوک , golshid , شفا یافته , chipchip
#63
من خودم به شخصه دیدم که چه حرفای عجیب و غریبی میزنن در مورد ام اس.
چه فکرا میکنن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
 تشکر شده توسط : chipchip
#64
بله چراکه نه ؟!!!؟؟! تاجایی که بتونم بله . چون خودم بشخصه دیدم که تا این مسئله رو عنوان میکنم که ms دارم چنان سریع چشماشون به سمته دستها و پاها م میره که نگوو نپرس انگاری که گفتم هشت پا شدم اوناهم دنبال دستو پای اضافی میگردن !!!!!! خدایا شکرت که اینهمه فرق میون ما آدما هست
در چشمان کسی که پرواز را نمی فهمد , هرچه بیشتر اوج بگیری کوچکتر خواهی شد.
 تشکر شده توسط : شفا یافته , parisa2011 , chipchip
#65
تا جایی که لازم نباشه نمیگم
چون به همه ميخوان يك جوري باهام رفتار كنن كه انگار با بقيه فرق دارم
حال همه ما خوب است اما تو باور نکن!
 تشکر شده توسط : شفا یافته , chipchip , HannahZ
#66
تا حالا به كسي نكفتم اخه ام اس كرفتم اسكار نكرفتم كه به هر كي ميرسم فوري بكمangry2

همبشه بهش به عنوان يه مشكل كاملا شخصي نكاه كردم نه دوست دارم كسيو ناراحت كنم و نه مورد ترحم قرار بكيرم

(البته ميدونم اكه طرز فكر بقيه هم مثل من باشه ام اس تا ابد تو فكر ديكران ترسناك ميمونهangry3)
تو رو آرزو نکردم
این یعنی نهایت درد
خیلی چیزا هست تو دنیا که نمیشه آرزو کرد
 تشکر شده توسط : MFhealth , sooorooosh , chipchip
#67
به کسی نگفتم و نمیگم چون همه منتظرن یه نقطه ضعف پیدا کنن و بعد هم بیماری رو بزنن توی سر آدم...

و این خیلی بده...
 تشکر شده توسط : برگ 7 , MFhealth , mysis , chipchip
#68
شدیدا بستگی به نوع فامیلش داره!فامیل مادریم قبل از خودم میدونستنconfusedفامیل پدری نمیدونم کی میدونه کی نمیدونهconfused2 خودم به شخصه به هیچکدوم نگفتم.فقط به دوتا دوست صمیمیم گفتم که بعدا فهمیدم از شانس من هردوشون تو فامیلاشون ام اسی داشتن و کاملا آشنا بودن!اسم خدادادیو اولین بار از دوستم شنیدم دنبال سایت آقای خدادادی بودم گفتم درمورد ام اسم یه گشتی تو گوگل بزنم نتیجش این شد که با اینجا آشنا شدم.نتیجه اخلاقی:اگه ام اسمو از دوستم پنهان میکردم الان اینجا نبودم و تنها ام اسی که دیده بودم خودم بودم
 تشکر شده توسط : ارزو , parisa2011 , chipchip
#69
فقط پدر و مادر و دو تا از دوستای قدیمیم+استاد راهنمام که از این مورد اخیر کاملا پشیمونم!
چه کاریه آدم به اینو اون بگه! من که مشکلی با بیماریم ندارم و از دید بقیه از اونا هم سالم ترم!
دوست ندارم دوست ها رو ناراحت و دشمن ها رو شاد کنم.
من تا وقتی ام اسم رو دوست خواهم داشت که باهام راه بیاد و بذاره همینطور گمنام بمونم.
توصیه من به همدردام: این بیماری تا وقتی پنهونه یه مشکله اما وقتی دیگران بفهمن هزارتا! ما حقمون نیست هزارتا مشکل داشته باشیم!
نگران منی به تو قرصه دلم
تو کنار منی نمی ترسه دلم
 تشکر شده توسط : chipchip
#70
(2012/06/08, 08:48 AM)sooorooosh نوشته است: من نکردم.....ولی ای کاش کرده بودم.....چون بعضی اقوام فقط تو چشم میزنن....حالا نمی گم خوشحال شدن ولی بدشونم نیومده....البته نمیدونم شاید من زیادی حساس شدم....در مورد دوستامم ..1 دوست بیشتر ندارم که الان 14 -15 ساله رفیقیم.....اون و خانوادشم هم دارن ذره ذره پام میسوزن.....یعنی خدائیش میگم خیلی از بابام نگران تره.....اونم نباید میفهمید چون الان فقط باعث نگرانی و ناراحتیش شدم.....ادم که 10 بار ام اس نمیگیره که بگه تجربه دارم ولی ......کاش حتی مامان بابام هم نفهمیده بودن....مخصوصا مادرم....هی نگاهم میکنه غم و غصه میخوره....اگر بر میگشتم به 3 ماه پیش نمیزاشتم هیچ کس بفهمه

من به کسی غیر از خانوادم نگفتم، و دقیقا حس شمارو دارم. کاش خانوادم نفهمیده بودن مخصوصا بابام.
بابا یکی دوهفته اول که فهمید کم کونده بود دیوانه بشه.حالا هم گاهی اشک رو توی چشمای بابا و مامانم میبینم.

به سلامتی فکر کنید ، نه به درمان....
که درمان در واقع همان تکرار بیماری ست در ذهن
 تشکر شده توسط : رزمینا , sooorooosh , chipchip
  
  •  قبلی
  • 1
  • ...
  • 5
  • 6
  • 7(current)
  • 8
  • 9
  • ...
  • 25
  • بعدی 




کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
44 مهمان

علت بوجود آمدن بیماری ام اس چیست