ارسالها: 38
موضوعها: 4
تاریخ عضویت: Sep 2011
تشکر های اهدا شده: 1327
تشکر های دریافت شده :2349 بار در 736 پست
سال تشخيص بيماري : ------
دكتر معالج : ------
داروي مورد استفاده : سینووکس
محل سکونت :
حس تلاش برای دونستن و فرار از حقیقت چالش عجیب و در عین حال جالبیه...
اولی نیاز به آمادگی داره و دومی ترس
وقتی بعد از مدتها دکتر رفتن و آزمایش دادن بیماری آدم رو تشخیص می دن حس عجیبیه
از یه طرف ناراحت که از این به بعد "چه؟" و از یکسو خوشحال که از دوراهی و تردید رها شدم.
و حالا با دو حس دیگر طرفی: تسلیم و مبارزه
وقتی در کشاکش این دو حس قرار گرفتم یاد کتابهای "جک لندن" افتادم.
و در آخر تصمیم گرفتم.
اما به قول دوستی: زندگی کردن با یه بیماری که درمان قطعی نداره و آیندش نا معلومه مثل زندگی کردن روی خط زلزله است، ممکنه هیچ وقت زلزله نیاد اما مطمئناً باید آمادگی کامل داشت.
नियंत्रण अपने भाग्य को या किसी और होगा.
Jack Welch
ارسالها: 616
موضوعها: 33
تاریخ عضویت: Sep 2011
تشکر های اهدا شده: 7936
تشکر های دریافت شده :9655 بار در 3933 پست
سال تشخيص بيماري : 84
دكتر معالج : torabi
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : تهران
[ثبت احوال در شناسنامه ام همه چیز را ثبت کرده است جز احوالم را .. !![
ارسالها: 74
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Nov 2011
تشکر های اهدا شده: 2252
تشکر های دریافت شده :949 بار در 314 پست
سال تشخيص بيماري : 82 شايدم 79 :)
دكتر معالج : دكتر نجل الرحيم (عاشقششششششم)
داروي مورد استفاده : بتافرون
محل سکونت : زير پونز نقشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!
من يه دكتر جووون بهم گفت اسمشم يادم نيست ااااااااااااااااه تازه گفت خوبم نميشي انقدر گريه كردممممممممممم اما الان كه خوبم بي ادب منو ناراحت كرد ولي خداييش خوشگل بودا خاك تو سرررررررررررم:»)))))))))))))
درست متر کن ! آدم ها هم قد خودشان اند ، نه هم قد تصورات تو
ارسالها: 288
موضوعها: 28
تاریخ عضویت: Sep 2011
تشکر های اهدا شده: 1732
تشکر های دریافت شده :3045 بار در 956 پست
سال تشخيص بيماري : 89
دكتر معالج : سلطان زاده
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : زیر سایه خدا
2011/12/17, 12:08 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2011/12/17, 12:15 PM، توسط shahrzad.s.)
سلام باران جان من هم مثل شما هستم اصلا نمی خوام قبول کنم که دارم مگه هر پلاکی میشه ام اس!!!!!!!!الان یک سال است آمپول میزنم میترسم بزارم کنار ولی دکتر های مختلف رفتم ونظراشونو پرسیدم میگن چند سال باید بزنم یکی که میگفت تا آخر عمر.......حالا البته تا آخر عمر هم معلوم نیست چقدر باشه؟؟؟؟؟؟؟؟
سرنوشت را کی توان از سر نوشت......
ارسالها: 314
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2010
تشکر های اهدا شده: 271
تشکر های دریافت شده :1585 بار در 454 پست
سال تشخيص بيماري : 82 یا 83
دكتر معالج : دکتر صحراییان
داروي مورد استفاده : سینومر
محل سکونت : تهران
وقتی بعد از 1 سال تازه فهمیدن که ام اس دارم تازه یک نفس به راحتی کشیدم.
همش فکر می کردم که چه مریضی ناشناخته ای گرفتم که قابل تشخیص نیست؟
این قافله عمر عجب می گذرد
دریاب دمی که با طرب می گذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب می گذرد
ارسالها: 5
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Dec 2011
تشکر های اهدا شده: 19
تشکر های دریافت شده :85 بار در 27 پست
سال تشخيص بيماري : 90
دكتر معالج : دكتر هاشمي لر
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : تبریز
برای من خیلی جالب بود چون اولش بهم گفتن یه بیماریه عفونیه تو خونت و مغزت
بعدش گفتن ام اسه
من هم که شناخت داشتم از ام اس راحت قبول کردم
من شناختم از ام اس با شهرزاد(فارس -کاربر شیطون) بود که یکی از دوستامه
راحت تر درک کردم
زندگی سه چیزش خوبه:ندونی و دعات کنن؛نبینی و نگا کنن؛نباشی و یادت کنن...
ارسالها: 471
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Aug 2011
تشکر های اهدا شده: 6698
تشکر های دریافت شده :4383 بار در 1017 پست
سال تشخيص بيماري : ۸۶
دكتر معالج : دکتر ترمه چی
داروي مورد استفاده : سینومر
محل سکونت : تهران
من یه روز مثل خیلی از مردم نمیدونستم ام اس چیه..خودم از طریق نت فهمیدم ام اس دارم و دکتر تایید کرد.دنیا رو تموم شده میدیدم واسه خودم
اما حالا خوشبخت تر از من وجود نداره
به یاد آرزوهایم سکوتی میکنم بالاتر از فریاد..
ارسالها: 1,618
موضوعها: 71
تاریخ عضویت: Sep 2011
تشکر های اهدا شده: 7897
تشکر های دریافت شده :16585 بار در 4448 پست
سال تشخيص بيماري : 1387
دكتر معالج : دکتر امیررضا عظیمی
داروي مورد استفاده : فینگولید - داروسازی اسوه
محل سکونت : تهران
خوشحالم ایشاله همیشه خوشحال و خوشبخت باشی
منم عین آرزو هیچکسی بهم توضیح نداد از اینترنت فهمیدم
فعلا سکوت را برگزیدیم ............
ارسالها: 16
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Dec 2011
تشکر های اهدا شده: 18
تشکر های دریافت شده :79 بار در 20 پست
سال تشخيص بيماري : 88
دكتر معالج : دکتر صحرائیان
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : اتاقم!
اون روز وقتی دکتر صحرائیان ام آر آی منو دید و بهم گفت که ام اس دارم تا یکی دو روز کاملا گیج بودم و اصلا باور نمیکردم!
وقتی تو بیمارستان ازم می پرسیدن چرا بستری شدی میگفتم نمیدونم! و همش اسم ام اس رو از رو بردی که بالا سرم بود پاک میکردم!!!
خدایا دستم به آسمانت نمی رسد
اما....
تو که دستت به زمین می رسد بلندم کن....
ارسالها: 83
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Nov 2011
تشکر های اهدا شده: 182
تشکر های دریافت شده :552 بار در 127 پست
سال تشخيص بيماري : تیر 90
دكتر معالج : دکتر اعتمادی فر
داروي مورد استفاده : اکتووکس
محل سکونت : نصف جهان
2011/12/17, 03:51 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2011/12/17, 03:51 PM، توسط pinkrose.)
من اردیبهشت 89 تاری دید خفیف داشتم . ام آر آی هم نرمال بود . دکترم بهم پردنیزولون خوراکی داد . یگماه خوردم خوب شدم .
دیگه رها شد تا تیر 90 که دوباره تاری دید شدی پیدا کردم و این بار دکتر چشمم بهم گفت باید بستری بشی. من تا بستری بودم نمیدونستم بیماریم چیه . پرستارا هم چیزی بهم نمگفتن . بعد از بیمارستان معرفی شدم به دکتر مغز و اعصابم . با همسرم رفتم پیشش. بهم گفت برات دارو مینویسم ! من گفتم برای چی ؟ بیماریم چیه ؟ گفت چیزی نیست . من چون توی نت علایم بیماریمو سرچ کرده بودم میدونستم شاید ام اس باشه . بهش گفتم ام اسه . دکترم مرد و زنده شد تا گفت بله .
کلی گریه کردم که بهم گفت اینجوری بدتر میشی .
بعدم 2 تا دکتر توی تهران دیدم . یکیشون گفت ام اس نداری. منم خوشحال شدم .
اما اون یکی گفت داری. منم پذیرفتمش و رفتم پیش همون دکتر اولم .
3-4 ماه داغون بودم . از همه چی بریدم. کار درس ... اما الان خوبممممممممممممم.تاری دیدمم هم خوب شده . دوباره کار و درس و فعالیتهامو شروع کردم و روحیم توپه .
هنوز که هنوزه همسرم بهم میگه تو چیزیت نیست . ام اس چیه ؟ اما هر هفته با هم میریم آمپولمو میزنم . برای محکم کاری .
میدونم بزودی هممون خوب میشیم . زود زود درمان قطعیش پیدا میشه .
این بود انشای من درباره خودم و خودش
نذر کردم گر از این غم به درآیم روزی
تا در میکده شادان و غزل خوان بروم