سفر ماسوله - انزلی - نسخه قابل چاپ +- وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس (https://mscenter.ir) +-- انجمن: بحث ها وگفت و گوهای عمومی اعضاء (https://mscenter.ir/Forum-%D8%A8%D8%AD%D8%AB-%D9%87%D8%A7-%D9%88%DA%AF%D9%81%D8%AA-%D9%88-%DA%AF%D9%88%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%85%D9%88%D9%85%DB%8C-%D8%A7%D8%B9%D8%B6%D8%A7%D8%A1) +--- انجمن: مراسم و ملاقات هاي اعضا (https://mscenter.ir/Forum-%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D9%88-%D9%85%D9%84%D8%A7%D9%82%D8%A7%D8%AA-%D9%87%D8%A7%D9%8A-%D8%A7%D8%B9%D8%B6%D8%A7) +--- موضوع: سفر ماسوله - انزلی (/Thread-%D8%B3%D9%81%D8%B1-%D9%85%D8%A7%D8%B3%D9%88%D9%84%D9%87-%D8%A7%D9%86%D8%B2%D9%84%DB%8C) |
RE: دیدار ماسوله - انزلی - i3aran - 2011/05/28 حميد الكي نگو فرشيد يه چيزي انداخت تو دهنت تو هم سريع گرفتيش ديگه....... ولي اگه واقعا سحر برات خريده بود بازم واقعا برات متاسفم چون بايد مثل چشمات ازش مراقبت مي كردي گمش كردي شلخته خوبه سحر هم مانتوش رو گم بكنه؟ RE: دیدار ماسوله - انزلی - hamed - 2011/05/28 (2011/05/28, 06:15 PM)hamid نوشته است: حامد تی شرتم نبود ( تاپ پسرونه اسمش چیه ؟ ) از اونا بود نگو حمیییید !!!!!! پسرا مگه تاپ می پوشن ؟! من عذر می خوام ، منظور حمید همون کت و شلوار بود . :55: RE: دیدار ماسوله - انزلی - sama - 2011/05/28 البته بعد از یکسال درگیری با ام اس دوباره رفتم سره کار چرا کسی منو دوست نداره:38: RE: دیدار ماسوله - انزلی - hamed - 2011/05/28 سما خانوم قول بستنی رو دادیا ، پس واجب شد یه دیدار بذاریم به صرف بستنی RE: دیدار ماسوله - انزلی - i3aran - 2011/05/28 سما جونم اين چه حرفيه ؟ كي گفته كسي تو رو دوست نداره؟؟؟؟؟؟؟ ما هممون دوست داريم دوست خوبم تو بگو كجا ميخواي بستني مهمونمون كني كه ما هم بيايم وبهت ثابت بشه چقدر دوست داريم RE: دیدار ماسوله - انزلی - Sina - 2011/05/28 من آن مرغ سیه باااااااااااااااااالم آقایون خانوما توجه کنین اولا که علیرضا کاملا تحت حمایت منه ... یه چیزی تو دهنش نچرخیده گفته ... از این کارا هم هیچوقت انجام نمیده ...... الکی حرف در نیارین این همه دعوا و دادگاه و اعدام لازم نیست ...... حمیـــــــــــــــد .... اصلا خودت و ناراحت نکن داداش .... نشونه بده خودم برات تازش و بخرم .... البته درسته اونی نمیشه که سحر خریده هاااااااا ولی چاره ای نیست دیگه باید تحمل کنی .................... اگه صحبت از دادگاه و این چیزا باشه بیشترین خسارت به من وارد شده هواپیمام سقوط کرده .... بعد از چندین روز فکر کردن فهمیدم که من اون روز سوار هواپیما بودم و وقتی این ۵ تا ارازل ریختن تو اتاق من از هواپیما پیاده شدم و هواپیما هم سقوط کرده با کلی مسافر بدبخت و بیچاره ...... من اصلا کلا به این ۵ نفر مشکوکم .... من که تازه پیاده شده بودم ... حمیدم که داشت آماده میشد بریم ... علیرضا هم که تو توهم بزبز قندی بود و مهدی هم داشت علیرضا رو از پرت شدن نجات میداد .... حالا تو این هاگیر واگیر ... این ۵ تا خائن هتل و هم میدزدیدن کسی متوجه نمیشد ... .............. سوسن خانوم شما میخوای بندازی گردن من ؟؟؟؟ من تا حالا زندان نرفتم ... از این به بعد هم نخواهم رفت ....... ................. سما جون اینایی که میبینی همه بعد از یه مدتی بالاخره چند باره رفتن سره کار .... من اصلا از سرکار بیرون هم نیومدم ..... در ثانی چرا میگی هیشکی دوست نداره ؟؟؟ خیلی هم عزیزییییییی RE: دیدار ماسوله - انزلی - sama - 2011/05/28 مسافرته بعدی البته اراک نه RE: دیدار ماسوله - انزلی - mirali - 2011/05/28 فربد جان چی شده عزیز؟کسی نیگا نیگا کرده تورو؟...؟دکتره؟برم دم مطبش؟قلدره؟....؟مگه من مرده باشم که بزارم فربد (حلال احمر و کمکهای اولیه ) رو اعدام کنید.خودم به جاش میرم رو چوبه دار. RE: دیدار ماسوله - انزلی - fireboud - 2011/05/28 ببین چند ساعت تو سایت نبودم تمام مشکلات هستی رو انداختن گردن من عجب با معرفت هایی هستین (دمه حامد و میرعلی گرم ، شما ها فرق دارین ) باشه حمید خان من امروز کلی کار داشتم ولی گفتم حمید شنبه ها دانشگاه هست یکی بالا سر سایت باشه بعد دیدم امدی رفتم دنبال کارام بعد الان اومدم میبینم ... این طوریاست دیگه سری بعد که پاستیل بهت ندادم و یک خطا از عمد هم روت انجام دادم حساب کار دستت میاد RE: دیدار ماسوله - انزلی - havaars - 2011/05/28 (2011/05/28, 08:07 PM)fireboud نوشته است: ببین چند ساعت تو سایت نبودم تمام مشکلات هستی رو انداختن گردن من عجب با معرفت هایی هستین (دمه حامد و میرعلی گرم ، شما ها فرق دارین ) جناب آقای فربد دامت برکاتکَ! من اغفال شدم آقا، من گول خوردم. من اصلاً جوگیر شدم! من اصلاً دلم برای این علیرضا سوخت آقا چه سوختنی! دیدم بهار نیست انساندوستی و ضعیفپروریمان غلیان کرد چه غلیانی! این شد که گول خوردم و برای اینکه منحرف کنم کلاً اذهان را، از دهانم اسم شما پرید چه پریدنی آقا و اینها، این آقایانِ فـ....ـهجو [همان تیشرتجو] گرفتندش چه گرفتنی آقا! بعد یخهی علیرضا را ول کردند برود طناف بیاورد چه آوردنی که هنوز نیامده است نیامدنی آقا! ما ولی متوجه شدیم ها! فهمیدیم چه کردهایم آقا! سعی کردیم شما را از مظان اتهام دور کنیم دور کردنی که نشد! یکهو این آقایان فـ...ـهجو جیم شدند جیم شدنی! ما هم پریشان و پشیمان ... هی هی هی جناب آقای فربد قب [گلآقا خوانهاش میفهمند خوب] عذر میخواهیم عذرخواستنی آقا بپذیرید پذیرفتنی آقا! |