وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس

مطمئنم ام اس نیست اون سالها من کل نیم تنه ام بی حس بود و دکتر به ام اس شک نمیکرد حالا واسه چه علائمی به ام اس شک میکنن

آقای chip chip امیدوارم ام آر آی ات هم سالم سالم باشه
تعجب میکنم من فکر میکردم آقایون کم خونی نمی گیرنند
من هم شنبه وقت ام ار آی دارم برای من هم دعا کنید
راستی ام ار ای شما 1.5 تسلا بود ؟
دکتر به من گفت باید حداقل 1.5 تسلا باشه بالاتر باشه که چه بهتر
کسی می دونه ام آر آی بالای 1.5 تسلا رو کدوم مراکز دارنند؟ آیا مدت زمانی که توی دستگاه هستیم طولانی تره؟

ممنونم از همتون درسته به کسی نگفتم و همچی رو تو خودم میریزم ولی وقتی میام اینجا سبک میشم

ولی میشه با این تواصیف به ام اس شک کرد

ولی اگه چند روزی این غلایم ادامه داشته باشه بیشتر ولی اگه بخاطر فشار عصبی یا استرس باشه که طبیعیه چون خیلیها اینطوری میشن
ولی خب برای اطمینان دکترتون کار خوبی انجام داده حالا تا ببینیم جواب ام ار ای چی میشه

ولی اگه سابقه تالاسمی مینور توی خانواده یعنی پدر یا مادر داتشه باشن میشه به کم خونی فکر کرد ولی این همه علایم نداره مخصوصا عدم تعادل و ....

معمولا مال کمخونی زودگذر هستن و کمتر اینطوری شدید پیش میاد

من امروز رفتم ام آر آی ولیعصر توی جردن کوچه گلگونه ام آر آی با و بدون تزریق دادم من شنیدم که دستگاه اون جا جز بهترین دستگاه های موجود توی تهران هست کسی تا حالا اون جا ام آر آی داده ؟ از کیفیت عکس ها پزشکش راضی بوده؟

سلام دوستان
من دختری 20 - 19ساله هستم و نزدیک به یک ساله که دچار خواب رفتگی دست و پا می شم، و معمولا بعدش که دست و پام از خواب رفتگی در میان اول دچار درد شدید و بعد دچار ضعف هستن. مادرم با دکتر آشناش صحبت کرد و دکتر دو را دور و بدون معاینه برام ویتامین ب 1 (تیامین) تجویز کرد همون 9 ماه پیش آزمایش خون دادم ولی خدا رو شکر هیچ مشکل خاصی نداشتم، نه کم خونی، نه قند، نه کلسترول. از بچگی موقع راه رفتن به جهات مختلف می رم و به همراهانم تنه می زنم و از نوجوونی از هفت روز هفته بی اغراق چهار روز دچار سردرد های وحشتناک می شم به خصوص درد پشت چشم هام دارم، به خصوص موقعی که فشارم پایین میاد این طور می شم. گاهی دچار لرز می شم. ماه گذشته دیگران بهم گفتن که دچار انحراف چشم شدم اما قبل از این که من به پزشک مراجعه کنم طی چند روز برطرف شد. البته خودم احساس دوبینی می کردم ولی در پاسخ به اونا انکار می کردم. بعد از اون دوباره خواب رفتگی دست و پام اود کرد. معمولا وقتی که اتفاق ناراحت کننده ای برام میفته، چند روز بعدش دچار این حالت می شم. گاهی در حالی که فعالیت خاصی انجام نمی دم دچار تپش قلب می شم و که به طور آزاردهنده ای تا چند دقیقه طول می کشه و بعد به تدریج آروم می شه. طی دو ماه اخیر قدرت تمرکز و حافظه ام افت کرده و بدون انجام فعالیت زیاد احساس خستگی، درد در اعضای بدن و کمبود هوا می کنم، بعد از چند سال مطالعه ی زبان، دچار مشکل در تلفظ بعضی کلمات رایج سر کلاس شدم، دستام می لرزند و به تازگی دچار تاری دید شدم... اما هنوز نه دکتر رفتم، نه به کسی گفتم و نمی دونم این ها علائم ام اس هست یا نه؟ اگر نیست علائم چه بیماری می تونه باشه؟ اگر هست اول باید به چه دکتری مراجعه کنم؟ عمومی یا متخصص؟ اول به اینا خیلی توجه نمی کردم و فکر می کردم طبیعین و برای هر کسی پیش میاد و شاید از خستگی یا استرس باشن اما به دو دلیل به فکر افتادم: یکیش همین دو بینی و تاری دیدی که باهاش مواجه شدم بعد هم این که چند بار هم در حالی که از خواب بیدار شده بودم تمام دست و پاهام خواب رفته بود و نمی تونستم از جام تکون بخورم و انگار به زمین قفل شده بودم و چند دقیقه طول کشید و به حالت سجده در اومدم تا از خواب رفتگی در اومدن. نمی دونم اینا چقدر به هم ربط دارن؟ اصلا نمی دونم چطور مسئله رو با خونواده ام در میون بگذارم، لطفا با پاسخ هر چه زودترتون کمکم کنین، ممنون

عزيزم نگران نباش
بهترين كاراينه كه به يك متخصص مغز واعصاب مراجعه كني كه توي همين سايت اسامي پزشكان وشماره تلفن اونها هم هست . بهترين كارداشتن آرامش ومن فكر ميكنم كه بايد به خانواده ات بگي چون بهترين همراهت هستند پس با آرامش جلوبرو و اصلاً نگران نباش . انشاءا.... كه چيزي نيست .

[quote='YYY' pid='227642' dateline='1338076560']
سلام دوستان
من دختری 20 - 19ساله هستم و نزدیک به یک ساله که دچار خواب رفتگی دست و پا می شم، و معمولا بعدش که دست و پام از خواب رفتگی در میان اول دچار درد شدید و بعد دچار ضعف هستن. مادرم با دکتر آشناش صحبت کرد و دکتر دو را دور و بدون معاینه برام ویتامین ب 1 (تیامین) تجویز کرد همون 9 ماه پیش آزمایش خون دادم ولی هیچ مشکل خاصی نداشتم، نه کم خونی، نه قند، ......

دوست عزیز همونطور که نیکو جون گفت به متخصص مغز و اعصاب مراجعه کن .
چون علائمت می تونه ریشه عصبی داشته باشه و یا به یکی از بیماری های مغز و اعصاب مربوط باشه که یکی اش هم ام اسه . منظورم این نیست که حتما هست چون این علائم خیلی عمومیه و گاهی شوک های ساده عصبی هم باعثش میشه اما با توجه به سابقه تاری چشم بهتره که حتما با پزشک مغز و اعصاب مشورت کنی و ام آر آی بگیری . این کار رو هر چه سریعتر بکن . چون دقیقا الان می تونی از تبدیل شدن علائم ساده ات به یه بیماری جدی جلوگیری کنی . لینک لیست پزشکای مغز و اعصاب رو هم برات اینجا میذارم که راحت پیداش کنی . در ضمن باور کن شاید با رفتن به دکتر و انجام یه سری از آرمایشها و تشخیص بیماری یا شنیدن این جمله که همه چی خوبه و هیچیت نیست کلی حالت بهتر بشه و دیگه روش فوکوس نکنی . پس اصلا پشت گوش ننداز.
http://mscenter.ir/Thread-%D8%A7%D8%B7%D...8%A7%D8%A8

(2012/05/27, 03:26 AM)YYY نوشته است: [ -> ]سلام دوستان
من دختری 20 - 19ساله هستم و نزدیک به یک ساله که دچار خواب رفتگی دست و پا می شم، و معمولا بعدش که دست و پام از خواب رفتگی در میان اول دچار درد شدید و بعد دچار ضعف هستن. مادرم با دکتر آشناش صحبت کرد و دکتر دو را دور و بدون معاینه برام ویتامین ب 1 (تیامین) تجویز کرد همون 9 ماه پیش آزمایش خون دادم ولی هیچ مشکل خاصی نداشتم، نه کم خونی، نه قند، نه کلسترول. از بچگی موقع راه رفتن به جهات مختلف می رم و به همراهانم تنه می زنم. از نوجوونی دچار آلرژی شدم که در تمام فصول هست و عطسه می کنم اما گاهی که عصبی هم می شم عطسه می کنم. به علاوه از هفت روز هفته بی اغراق چهار روز دچار سردرد های وحشتناک می شم به خصوص درد پشت چشم هام دارم، به خصوص موقعی که فشارم پایین میاد این طور می شم. گاهی دچار لرز می شم. ماه گذشته دیگران بهم گفتن که دچار انحراف چشم شدم اما قبل از این که من به پزشک مراجعه کنم طی چند روز برطرف شد. البته خودم احساس دوبینی می کردم ولی در پاسخ به اونا انکار می کردم. بعد از اون دوباره خواب رفتگی دست و پام اود کرد. معمولا وقتی که اتفاق ناراحت کننده ای برام میفته، چند روز بعدش دچار این حالت می شم. گاهی در حالی که فعالیت خاصی انجام نمی دم دچار تپش قلب می شم و که به طور آزاردهنده ای تا چند دقیقه طول می کشه و بعد به تدریج آروم می شه. طی دو ماه اخیر قدرت تمرکز و حافظه ام افت کرده و بدون انجام فعالیت زیاد احساس خستگی، درد در اعضای بدن و کمبود هوا می کنم، بعد از چند سال مطالعه ی زبان، دچار مشکل در تلفظ بعضی کلمات رایج سر کلاس شدم، دستام می لرزند و به تازگی دچار تاری دید شدم... اما هنوز نه دکتر رفتم، نه به کسی گفتم و نمی دونم این ها علائم ام اس هست یا نه؟ اگر نیست علائم چه بیماری می تونه باشه؟ اگر هست اول باید به چه دکتری مراجعه کنم؟ عمومی یا متخصص؟ اول به اینا خیلی توجه نمی کردم و فکر می کردم طبیعین و برای هر کسی پیش میاد و شاید از خستگی یا استرس باشن اما به چند دلیل به فکر افتادم: یکیش همین دو بینی و تاری دیدی که باهاش مواجه شدم بعد هم این که چند بار هم در حالی که از خواب بیدار شده بودم تمام دست و پاهام خواب رفته بود و نمی تونستم از جام تکون بخورم و انگار به زمین قفل شده بودم و چند دقیقه طول کشید و به حالت سجده در اومدم تا از خواب رفتگی در اومدن و دیگه این که چند شب پیش صبح درست قبل از این که بیدار شم وقتی که خواب بودم توی رویام قفسه ی سینه ام رو گرفته بودم در حالی که ربطی نداشت و بعد بیدار شدم و دیدم از درد داشتم قفسه ی سینه ام رو فشار می دادم و بعد از چند دقیقه نفس عمیق حالم جا اومد. نمی دونم اینا چقدر به هم ربط دارن؟ اصلا نمی دونم چطور مسئله رو با خونواده ام در میون بگذارم، لطفا با پاسخ هر چه زودترتون کمکم کنین، ممنون

عزیزم نگران نباش توی همین سایت کسانی بودند که عوارضی بدتر از تو داشتند ولی بیماری شون ام اس نبوده مثل آقای chip chip که رفت و یک ام آر آی کامل داد وشکر خدا بیماری ام اس نداشت .
اما در هر صورت تو باید حتما پیش یک متخصص خوب مغز و اعصاب بروی و بررسی کامل بشی .
ان شالله که مسئله مهمی نباشه گلم

من علائمم از شما خیلی بدتره فقط دوبینی ندارم بقیه علائم ام اس و تا دلت بخواد دارم اونم نه موقتی تقریبا همیشه، مثلا اگه یه بار دستام نلرزه یا خواب نره انگار یه چیزی گم کردم، ام آر آی م نرمال بوده ، آزمایش خونم دادم همش نرمال بوده ولی احتمال کم خونی هست، بعضی وقتها احتمال داره چنتا بیماری با هم علائمی بوجود بیارن که آدم توهم ام اس بزنه، بری دکتر حله (البته من خودم هنوز جواب آزمایش و ام آر آی رو نبردم دکتر ولی میدونم چیزیم نیست)
بعدش اصلا بهش فکر نکن، کارای دکتر و ام آر آی و آزمایش رو انجام بده ولی فکرت و مشغول نکن، من مثله تو 4 5 ساله این علائم و دارم و همیشه میگفتم طبیعیه یا این که میگفتم چیزی نیست بابا خواب رفتگی و لرزش که مریضی نیست و خیلی راحت زندگیمو میکردم ولی همین چیزی رو که تا به حال باهاش مشکل نداشتی رو هی تو ذهنت بزرگ کنی و هی بگی نکنه ... نکنه ... به خودت میای میبینی همین چیزایی که تا به حال بهش اهمیت نمیدادی حالا چقدر عذابت میده.
هر وقتم ذهنت رفت دوروبر این چیزا بیا اینجا اینقزه باحاله اینقزه باحاله