وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس

نسخه کامل: مشاوره
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23
ساغر جونم منم مشاور نیستم ولی بعنوان خواهر کوچیکت می خوام بگم آرامشت از همه چیز مهم تره و اگه بتونی نگهش داری باقی مسایل زندگی هم باهات راه میان....البته این تجربه شخصی خودمه
.
.
.
راستی اگه دوست داشتی پازل هزارتایی رو هم تجربه کن.. وقتی افکار بهم هجوم میاره واسه من بهترین راهه آروم موندنه.
درسته که یه کم شبیه فرار از زندگیه ولی علمی ش اینه که چون به تمرکز کمک می کنه بعد از بازی خیلی بهتر و موثر تر می تونی راجع به مسایل مختلف فکر کنیlove51love51love51
(2011/10/08, 10:17 PM)neda sedaghat نوشته است: [ -> ]ساغر جونم منم مشاور نیستم ولی بعنوان خواهر کوچیکت می خوام بگم آرامشت از همه چیز مهم تره و اگه بتونی نگهش داری باقی مسایل زندگی هم باهات راه میان....البته این تجربه شخصی خودمه
.
.
.
راستی اگه دوست داشتی پازل هزارتایی رو هم تجربه کن.. وقتی افکار بهم هجوم میاره واسه من بهترین راهه آروم موندنه.
درسته که یه کم شبیه فرار از زندگیه ولی علمی ش اینه که چون به تمرکز کمک می کنه بعد از بازی خیلی بهتر و موثر تر می تونی راجع به مسایل مختلف فکر کنیlove51love51love51

پازل هزار تاییییییییییییییییی؟؟؟؟؟icon_cryicon_cryicon_cryicon_cryicon_cry
همه فسفرای مغزم از دست میره کهsmilingsmilingsmiling
من عاشق پازلم
یه 2000 هزارتایی رونز درست کردم چشم چپم تار شد smiling
البته دکتر گفت ربطی به پازل نداره evilgrin0039.gif
(2011/08/30, 11:09 PM)arezooo82 نوشته است: [ -> ]سلام.من از وقتی ام اس گرفتم شدیدا دمدمی مزاج شدم.یه لحظه خوبم،مهربونم،یه لحظه عصبانی و خشن.یه لحظه امیدوار،یه لحظه کاملا نا امید.خیلی اذیت میشم خیلی.دل خیلیا رو می شکونم.بعدش پشیمون میشم که فایده نداره.Sad چیکار کنمHuh

مدیتیشن ویوگا و از این قبیل کارها.اگه نمی خوای برو پیش روانپزشک.

سلام.
نمی دونم اینجا کسی جوابگو هست یا نه؟
اما فکر میکنین که ما باید بیمارمونو به اطرافیا بگیم؟ مثلا به کسی که خواستگار هست؟
(شاید جای این بحث اینجا نباشه) اما من واقعا نمی دونم باید چکار کرد؟ لازمه که همون اول کار اطرافیان بدونن؟ به خاطر تغییر دیدی که به وجود میاد میترسم.
sadHuhConfused
سلام.
نمی دونم اینجا کسی جوابگو هست یا نه؟
اما فکر میکنین که ما باید بیمارمونو به اطرافیا بگیم؟ مثلا به کسی که خواستگار هست؟
(شاید جای این بحث اینجا نباشه) اما من واقعا نمی دونم باید چکار کرد؟ لازمه که همون اول کار اطرافیان بدونن؟ به خاطر تغییر دیدی که به وجود میاد میترسم.
sadHuhConfused
(2011/10/14, 09:54 AM)min00 نوشته است: [ -> ]سلام.
نمی دونم اینجا کسی جوابگو هست یا نه؟
اما فکر میکنین که ما باید بیمارمونو به اطرافیا بگیم؟ مثلا به کسی که خواستگار هست؟
(شاید جای این بحث اینجا نباشه) اما من واقعا نمی دونم باید چکار کرد؟ لازمه که همون اول کار اطرافیان بدونن؟ به خاطر تغییر دیدی که به وجود میاد میترسم.
sadHuhConfused
سلام.
نمی دونم اینجا کسی جوابگو هست یا نه؟
اما فکر میکنین که ما باید بیمارمونو به اطرافیا بگیم؟ مثلا به کسی که خواستگار هست؟
(شاید جای این بحث اینجا نباشه) اما من واقعا نمی دونم باید چکار کرد؟ لازمه که همون اول کار اطرافیان بدونن؟ به خاطر تغییر دیدی که به وجود میاد میترسم.
sadHuhConfused

در مورد خواستگار اگر به تاپیک ازدواج مراجعه کنید دوستان نظراتشون رو کامل بیان کردند و افراد مختلف تجاربشون هم گفتند می تونید از نظرات و تجاربشون استفاده کنید و در نهایت تصمیم بگیرید.
اما در مورد گفتن موضوع به افراد دیگه مثل دوستان و یا رئیس و ... می تونید به قسمت اشتغال و ام اس و یا دید جامعه در مورد ام اس مراجعه کنید. این موضوع ها در این تاپیک ها بحث شده.
چرا این تاپیک مهم صفحاتش کم است.
خانم مشاوره نغمه ی عزیز من یه مشکلی دارم نمیدونم چرا همیشه میترسم شوهرمو از دست بدم
به همین دلیل همیشه نگرانم میترسم خدایی ناکرده یه روزی یکی دیگه بیاد تو زندگیش
سلام مشاوره فقط واسه اوناس که ام اس دارن؟؟؟
من که ندارمم میتونم مشکلم رو بگم؟
این تاپیک رو ببندید دیگهangry
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23