ارسالها: 855
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: Oct 2012
تشکر های اهدا شده: 8913
تشکر های دریافت شده :16757 بار در 3397 پست
سال تشخيص بيماري : شروع 90 تشخیص91
دكتر معالج : دکتر صحرائیان
داروي مورد استفاده : زیفرون
محل سکونت : تهران
2013/02/27, 04:51 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2013/02/27, 04:53 PM، توسط یه غریبه.)
من علایمم رو توی اینترنت سرچ کرده بودم. حدس میزدم ام اس باشه. اما یه امیدی ته دلم میگفت: تو که دکتر نیستی. پس لزوما تشخیصت درست نیست!!
وقتی اولین دکتری که رفتم بهم گفت شوک بودم. یه دکتر دیگه گفتن CIS ه! همش منتظر بودم که دکتر صحراییان هم بگن CIS ه. وقتی گفتن ام اس ، توی مطب زار زدم. جلوی دکتر های های گریه می کردم!!
بعد هم دوره ی افسردگی و انکار واقعیت بود. الان هم که پذیرفتم....
ارسالها: 27
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Feb 2013
تشکر های اهدا شده: 204
تشکر های دریافت شده :84 بار در 27 پست
سال تشخيص بيماري : 24 بهمن 91
دكتر معالج : دکتر حمیدرضا قلیانچی
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : گیلان
من دوست صمیمیم تو دوران دانشجویی و خوابگاه مبتلا شد سال 87 حمله داشت سال 88 تشخیص ام اس دادن
بعد من به خاطر اون خیلی مطالعه کردم اینجا رو پیدا کردم همش هم اینجا پلاس بودم تو خوابگاه هیچ کس نمی دونست
و من کلن ازش مراقبت می کردم و هواشو داشتم.20بهمن از خواب بلند شدم دیدم دست و پام گزگز میکنه و از شکم به پایین
بی حسم با خودم گفتم اگه تا ظهر یا در نهایت شب درست شد که هیچ نشد ام اسه خب درست نشد بدتر هم شد شوهردخترخاله ام متخصص
مغز و اعصابه رفته بودن مسافرت خلاصه 24 بهمن کله سحر منو بردن ام آر آی اول بدون تزریق بعد با تزریق از همه جا یه ساعت تو تونل بودم دکترجان
هم از همون جا نگاه کرده بود و هنوز من از آخرین ام آر آی بیرون نیومده بودم یه تخت گرفته بود تو بیمارستان ظهر بستری شدم و پالس کورتونم از فرداش شروع شد
تا 5روز الانم یه خروار داروی خوراکی مصرف می کنم به اضافه ی زیفرون. یه روز حالم خوبه میگم هیچی نیست یه روزم دلم می گیره می شینم گریه می کنم
یادمه از ام آر آی اومدم بیرون گفتم راستشو بگید چن تا پلاک دارم وقتی فهمیدم ده تا تو مغزم که البته غیر فعالن و کوچیک اونی که تو نخاعمه فعاله و یه سانته
گفتم یا خدا خوبه زنده موندم تا حالا
من هیچ وقت کامل نبودم، اما واقعیت دارم.
ارسالها: 56
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2011
تشکر های اهدا شده: 2521
تشکر های دریافت شده :1478 بار در 515 پست
سال تشخيص بيماري : 87
دكتر معالج : صحراییان
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : تهران
2013/02/28, 10:09 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2013/02/28, 11:44 PM، توسط hamid t.)
دنیا از من که گذشت ولی بعد من مهربون تر باش
ارسالها: 9
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2012
تشکر های اهدا شده: 171
تشکر های دریافت شده :52 بار در 16 پست
سال تشخيص بيماري : 1390
دكتر معالج : امید به زندگی
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : تبریز
من که قبلا از اینترنت سرچ کرده بودم، خودم مشکوک بودم،با دیدن رفتارغیرعادی کارمندایی که پشت کامپیوتر مغز و نخاع سوراخ سوراخمو دیده بودن بیشتربه ام اس شک کردم، البته خودشون فهمیدن که من به رفتارشون شک کردم برا جبران، گفتن شما هیچ مشکلی نداری.یک هفته بعد جواب ام ار ای رو گرفتیم، تو این فاصله روز پزشک هم شد و برنامه تلویزیون چندتا بیمار وخیم ام اس رو نشون داد من فقط دعا میکردم کاش ام اس نباشه. یه روز وقتی هیچکی خونه نبود رفتم سراغ جواب ام ار ای، زبان انگلیسی بود و اسمی از ام اس نیاورده بود اما در مورد دیمیله شدن اعصابم و اینکه به کدوم قسمت ها باید بیشتر توجه بشه نوشته بود!!!!!!!!!!!!!!
خودش بود. حتی اون لحظه گریم نگرفت احساس کردم همه چی راکد شده و انگار یکی پاشو گذاشته روی گلوم. شاید اگه کسی منو تو این حال می دید از ترس فرار میکرد. یه ده دقیقه طول کشید تا یکی اومد خونه صدای در رو که شنیدم تازه تونستم گریه کنم.
بازم بهم گفتن تو که دکتر نیستی اسم ام اس رو هم که ننوشته. همون روز بعدازظهر نوبت ویزیت داشتم و .....
علائم من خیلی خفیف بودن وقتی سرمو به طرف جلو خم می کردم یکی دو ثانیه احساس برق گرفتگی خفیف داشتم که بعد از 2 ماه وقبل از شروع به درمان برطرف شد و خدا رو شکر تابحال هیچ مشکلی نداشتم.برا شفای همه بیماران مخصوصا دوستان گل ام اسی دعا میکنم.
ارسالها: 9
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Feb 2013
تشکر های اهدا شده: 826
تشکر های دریافت شده :528 بار در 229 پست
سال تشخيص بيماري : بیمار نیستم
دكتر معالج : --
داروي مورد استفاده :
محل سکونت :
خدایا،
کسی را که قسمت شخص دیگریست سرراه ما قرار مده
تا شبهای دلتنگی اش برای ما باشد
و روزهای خوشی اش برای دیگران
ارسالها: 266
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Aug 2012
تشکر های اهدا شده: 85
تشکر های دریافت شده :1041 بار در 338 پست
سال تشخيص بيماري : 85
دكتر معالج : مجدی نسب-صحرائیان-
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : ایران-اهواز
نمیدونید چه حال خوبی پیداکردم وقتی فهمیدم ام اس دارم.انگار دنیارو بهم داده باشن.باخوشحالی به دکترم که متعجب بهم نگاه میکرد ومطمئنا تودلش میگفت این بیچاره غیراز ام اس مشکل روحی و روانی هم داره،گفتم آخیش راحت شدم.دیدین من یه چیزیم بود ولی شما میگفتین هیچیت نیست!دیگه میدونم باید پیش کی برم وچی کارکنم!
اونموقع تنم داغ بود ونمیدونستم چه عاقبتی درانتظارمه.حالا دارم میفهمم چقدر بدشانس بودم.ول چی میشه کرد جز تحمل.خدا بفریادمون برسه انشااله
ارسالها: 562
موضوعها: 15
تاریخ عضویت: Feb 2011
تشکر های اهدا شده: 8772
تشکر های دریافت شده :11929 بار در 2632 پست
سال تشخيص بيماري : 1381
دكتر معالج : صحراییان
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : تهران - يوسف آباد
نمیدونستم چیه کاش نمی فهمیدم
...
ارسالها: 30
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2012
تشکر های اهدا شده: 593
تشکر های دریافت شده :288 بار در 95 پست
سال تشخيص بيماري : 90
دكتر معالج : دکتر آیرملو
داروي مورد استفاده : آزارام
محل سکونت : تبریز
من اون روز تنهایی تو اتاقم نشسته بودم کار میکردم که خواهر بزرگم یهو اومد اتاقم حدس زدم یه اتفاقی افتاده که خواهرم خیلی اروم اروم بهم گفت که ام اس دارم و منم چون بهم شوک وارد شده بود زدم زیر گریه بعد خواهرم ارومم کرد و یکم درمورد ام اس برام گفت.
راستش من خودم فکر میکردم که یه چیزیم هست چون حالم اصلا خوب نبود.
زندگی یک اثر هنریست،نه یک مسئله ی ریاضی...
بهش فکر نکن،ازش لذت ببر...
ارسالها: 1,236
موضوعها: 19
تاریخ عضویت: Jul 2011
تشکر های اهدا شده: 4409
تشکر های دریافت شده :7524 بار در 2638 پست
سال تشخيص بيماري : 1382
دكتر معالج : دکتر امیررضا عظیمی
داروي مورد استفاده : فینگولیمد
محل سکونت : تهران
2013/03/03, 11:43 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2013/03/04, 12:02 AM، توسط hessam.)
دکتر چشم پزشک به من گفت و من را به دکتر داخلی مغز و اعصاب ارجاع داد
برای من مثل همیشه فرقی نکرد و مهم هم نبود
ولی وقتی که گریه مادر و از
همه بدر تر گریه پدر را دیدم دلم یک دفعه یخ زد ریخ پایین
گفت از دوست چه خواهی که تورا شاد کند گفتم از دوست همین بس که ز ما یاد کند
If you want to be OK , you should have a healthy lifestyle with exercise and don`t think about any problems
ارسالها: 9
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2012
تشکر های اهدا شده: 70
تشکر های دریافت شده :52 بار در 16 پست
سال تشخيص بيماري : 1390
دكتر معالج : دکتر رودباری
داروي مورد استفاده : کوپامر
محل سکونت : سنندج
دوماه دست راستم از کار افتاد طوری که نمیتونستم خودکار دستم بگیرم. اون ترمو کلا از دست دادم. یه ماه فیزیوتراپی رفتم دستم کمی بهتر شد بعد دکتر گفت باید MRI بدی، 7 دی تولدم بود،8 دی جوابو بردم واسه دکتر و گفت ام اس داری برو دفترچه ت رو عوض کن. البته آزمایشم انقد واضح بود و با چیزهایی که از این سایت خونده بودم قبل از دکتر خودم فهمیدم. یاد اون روز بخیر نباشه
دنیا انعکاس باورای خودمونه باورامون قشنگ باشه دنیا هم قشنگ میشه