امتیاز موضوع:
  • 6 رأی - میانگین امیتازات : 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
نقش خواب در بازتولید سلولهای میلین ساز و خوب شدن M.S
#11
(2013/09/04, 09:53 PM)moon light نوشته است: خواب زمانی تاثیر مثبت میذاره که شخص از نظر فکری در آرامش باشه نه مثل ما که توی خواب همش چیزهای بد و آزاردهنده همراهمونه.با استرس اینکه فردا چی میشه آیا فردا که بیدارشم بازم بیمه دارومو میپردازه؟فردا که سرکار میرم نکنه رییسم بگه دیگه از شرایطت خسته شدم و ما رو بخیر و تو رو بسلامت!وهزاران فکر بد دیگه.من هنوزم که هنوزه خواب بمبارون زمان جنگ رو میبینم!باورتون میشه؟بنظرتون چند سال دیگه باید بگذزه تا استرس دارو وبیمه و .... از ذهنم بره بیرون؟
مهتاب جون فکر کردن به فردا رو بذار برا همون فردا . شب رو راااااحت بخواب . اون اتفاقی که فردا قرار باشه بیفته ، بهش فکر بکنی یا نکنی می افته دیگه . پس برا چی ادم براش وقته اضافه بذاره . مگه نه ؟
Peace begins with a smile
 تشکر شده توسط : kiana , Nooranta , برگ 7 , chipchip
#12
مگه میشه به فردا فکرنکرد؟خب به فرض اینکه به اتفاقات فردا فکرنکنم،چه جور خاطرات بد و وحشتناک گذشته رو فراموش کنم.نمیدونین وقتی خواب جنگ رو میبینم چقد حالم بد میشه.پلاکام هوارتا میشن!!خب اینم از نعمتهای جنگه!icon_biggrinآخه میگن جنگ نعمت است!angry
 تشکر شده توسط : kiana , الهام ج
#13
فرزانه جون همون چند ساعتي که ميگى شبها مى خوابي فکر کنم با توجه به اينکه ادم پرخوابى نيستى برات کافيه. من ادم پرخوابي هستم يعنى 8ساعتو در شب مى خوابم ظهرا هم يک ونيم ساعتي. ولي امان از اون مواقعي که مثلا" دگزا بزنم که تازگيا خيلى اذيتم مي کنه. تپش قلب وگرفتگي قفسه سينه وافت فشارخون از يک طرف، افسردگي که برام درست مي کنهconfusedDodgy باعث مى شه بد بخوابم که مجبور ميشم يه سرى از قرصهامو البته با
نظر دکتر زيادکنم وUndecided : Shy icon_biggrin : ديگه اشکال نداره ديگه!!
به جهان خرم ازآنم که جهان خرم از اوست/ عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
#14
آخی خیالم راحت شد حداقل واسه 18 ساعت خوابم از 24 ساعت میتونم دلیل منطقی بیارمagreement2laughing3

 تشکر شده توسط : برگ 7 , hyd69hyd
#15
منكه قديمها زياد ميخوابيدم ملت شاكي ميشدن ساعت يازده بيدار ميشدم و ميرفتم مدرسه اونم به زور بيدار ميشدم با درگيريlaughing3
اما الان 4سالي ميشه كه به جغد و خفاش گفتم شماها استراحت كنيد من تا صبح هواتون و دارمwink2
ساعت4صبح خوابم ميبره و10بيدارم حالا اگه مغز منو نگاه كنن فكر نكنم غلاف ميليني چيزي موجود باشه laughing3
مثل حموم عمومي همه موجودي مغر من لخت دارن ميگردن و محافظي در كار نيستevilgrin0039.gif
در این خاک, در این خاک
در این مزرعه ی پاک
به جز عشق, به جز مهر
دگر بذر, نَکاریم...!
 تشکر شده توسط : محبوب64 , chipchip , glassheart , hyd69hyd , parastoo.shahali , nazaninamiri70
#16
زندگی ینی خوابSleepy
 تشکر شده توسط : hyd69hyd
#17
[quote='پروانه' pid='343924' dateline='1378484373']
منكه قديمها زياد ميخوابيدم ملت شاكي ميشدن ساعت يازده بيدار ميشدم و ميرفتم مدرسه اونم به زور بيدار ميشدم با درگيريlaughing3
اما الان 4سالي ميشه كه به جغد و خفاش گفتم شماها استراحت كنيد من تا صبح هواتون و دارمwink2
ساعت4صبح خوابم ميبره و10بيدارم حالا اگه مغز منو نگاه كنن فكر نكنم غلاف ميليني چيزي موجود باشه laughing3
مثل حموم عمومي همه موجودي مغر من لخت دارن ميگردن و محافظي در كار نيستevilgrin0039.gif

با سلام
پروانه جون من که در شبانه روز بیشتر از 8-9 ساعت بخوابم افسردگی میگیرم شب نهایت 6 ساعت خواب ظهرم که حدودا 2 ساعت واسه من از واجبات محسوب میشه و خیلی مقدسه واسم راستی اصل کاری صبحانه اول صبح بین 6-7 وااااااااااااای نمیدونی چقد میچسبه امتحان کن ضرر نمیکنیicon_biggrin
السلام علی الحسین
و علی علی بن الحسین
وعلی اولاد الحسین
و علی اصحاب الحسین
#18
همینطوره
یکی از دلایلی که من به ام اس دچار شدم همین کم خوابیها بود - البته یکی از دلایلش
فک کن 6:30 صبح که بیدار میشدم دخترم رو آماده مدرسه رفتن و خودم هم اداره
ساعت 6:30 گاهی 7 غروب میرسیدم خونه
با همه خستگیها میرفتم توی آشپزخونه برای تدارک شام و کارای عقب مونده روزای قبل و شستشو و جمع و جور و نظافت و ....
و همزمان رسیدگی به درس و مشق دخترک و دیکته و چک کردن مشقهاش و اکثرا کاردستی و کمک به نقاشی هاش و ...
تااااااااا وقت شام، بعد از شام هم دوباره توی آشپزخانه و بقیه کارا
ناگفته نمونه بابای خونه هم خیلی خیلی توی کارا کمک حالم بودند و هستند
میگفتم:
دخترک که میخوابید بعد هم بابای خونه به خواب میرفت
میشد ساعت 12 شب
تازه میرفتم سراغ کارای دانشگاهم طراحی و نوشتن ها و ...
تا حدود 4 یا 4:30 صبح
باور کنید به زور و خستگی، سینه خیز میرفتم یکی دو ساعتی بخوابم
که صبح دوباره پاشم برم سر کار
این روال روزها و شبهای من بود
در این میون سال گذشته پدر عزیزم رو از دست دادم
گریه ها و استرس ها و ناله ها و فکر ندیدن پدرم مزید بر علت شد
که این مغز خسته و نالان من بیشتر آسیب ببینه
- خستگی کار اداره - خستگی از خونه داری - خستگی از بچه داری و رسیدگی به کارای مدرسه اش - خستگی از فکر و خیال و استرس ها و غصه خوردنها و ...
فروردین امسال منو به ام اس مبتلا کرد
بارها پرسیده بودند
بزرگ شدی میخواهی چکاره شوی؟ ما هیچوقت نگفتیم "خوشبخت" بچه بودیم دیگر، عقل مان نمیرسید
 تشکر شده توسط : chipchip , محبوب64 , برگ 7 , BABA
#19
دوران کارشناسی 3-4 صب میخوابیدمو 6-7 بیدار میشدم، بماند که چه استرس ها و فشارهایی میکشیدمangry2angry2angry2
دوران ارشد خوابم بهتر شد چون خ خوابگاه نبودم اما استرسا بیشتر شد، پس این پلاکارو به لطف بیخوابیای اون دوران دارم، یادمه دوران کارشناسیم اکثرا انگشت شصت پام سوزن سوزن میشد اما من اصن بهش توجهی نمیکردمconfused
خدای درهای باز، خدای درهای بسته، ما را از این آستانه بگذران.
 تشکر شده توسط : hania
#20
همدم عزیز
باز هم مثل همیشه عالی بود
مرسی icon_question
چترها را باید بست
زیر باران باید رفت
فکر را خاطره را زیر باران باید برد
  


موضوع های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  بازسازی میلین در بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس رامنا 7 8,361 2014/09/13, 05:52 PM
آخرین ارسال: sia
  تغییرات وابسته به سن، امید ی برای توقف روند تخریب غلاف میلین در بی hamdam 1 6,459 2012/12/10, 02:08 PM
آخرین ارسال: sargol
  چگونگی تبدیل سلول فیبرهای عصبی خاص در مغز به پوشش محافظ میلین hamdam 0 6,809 2011/07/23, 08:00 PM
آخرین ارسال: hamdam



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان