2010/02/17, 01:03 PM
والله مامان من که تعریفات میکنن
وقتی بنده حامله بودم! یه گاو از دست مامانم سالم نمونده بود ! از بس تناژ شیر میخورده
کلهم انقدر سر من خورده بود که از 56 کیلو به 116 کیلو رسیده بود ! و آخر هم من ام اس گرفتم
اما خواهرم که دیگه رسما زیر بمب بارون دنیا اومده بود و قحطی هم بوده و به مامانم هم مرخصی نداده بودن و از این حرفا
سر و مر و گنده داره میچرخه واسه خودش !
این چیزا رو گوش ندید میرید به مامانتون میگید به من خوب نرسیدی ! دعواش میکنید بعدا
وقتی بنده حامله بودم! یه گاو از دست مامانم سالم نمونده بود ! از بس تناژ شیر میخورده
کلهم انقدر سر من خورده بود که از 56 کیلو به 116 کیلو رسیده بود ! و آخر هم من ام اس گرفتم
اما خواهرم که دیگه رسما زیر بمب بارون دنیا اومده بود و قحطی هم بوده و به مامانم هم مرخصی نداده بودن و از این حرفا
سر و مر و گنده داره میچرخه واسه خودش !
این چیزا رو گوش ندید میرید به مامانتون میگید به من خوب نرسیدی ! دعواش میکنید بعدا
درخت را به نام برگ
بهار را به نام گل
ستاره را به نام نور
کوه را به نام سنگ
دل شکفته مرا به نام عشق
عشق را به نام درد
و مرا به نام کوچکم صدا بزن
بهار را به نام گل
ستاره را به نام نور
کوه را به نام سنگ
دل شکفته مرا به نام عشق
عشق را به نام درد
و مرا به نام کوچکم صدا بزن