سينا من آمار رسمي ندارم. اينكه اون طرفي رو كه من مثال زدم چند وقت بيمار بوده و نمي دونسته رو هم نمي دونم ولي اون اتفاقا خيلي سريع براش افتاده به طوري كه به يكياره قواي حركتيش دچار مشكل شده و دراز به دراز رو تخت افتاده و اقوام شوهرش چون خيلي مهربون بودند بلافاصله براي طلاق اقدام مي كنند و بعد از يكي دو سال به قدري حالش خوب مي شه كه دوباره يه زندگي عادي تر از قبل رو سر مي گيره. ازدواج مي كنه و الان هم يه پسربچه هشت ساله داره. هيچ مشكلي هم نداره. قطعن و يقينن شما بيشتر و بهتر در اين زمينه اطلاع داريد قرار نيست تكرار مكررات بشه. بيماري ام اس چند نوعه. و خدا رو شكر كه ماها هممون درگير نوع بدش نيستيم. اينم محض از بين رفتن ترس اول براي خودم بعد براي سارا و هر كسي كه قواي حركتيش دچار مشكل شده. اگه بتونم به اون طرف دسترسي پيدا كنم ازش خواهش مي كنم اگه تونست به ما سر بزنه.
راستي يه چيزي رو بگم يادم رفت بگم خيليها مي دونيد كه مامان من سال هشتاد و يك عمل باز قلب داشته خيليها هم مي دونيد كه باباي من كمتر از سه ماه كه مامانم عمل شد فوت شد هيچوقت يادم نمي ره روز قبل از عمل مامانم رو كه رفتم هفت تير يه مانتوي مشكي خريدم براي اينكه وضعيت مامانم خيلي وخيم بود يعني ديگه خودم رو آماده كرده بودم براي مراسم هاي مامانم حتي خريد يه مانتوي مشكي چون مانتوي مشكي نداشتم. اما كمتر از سه ماه بابام رو از دست دادم و همون مانتو رو تو مراسم بابام پوشيدم. غم از دست دادن بابا برام خيلي سنگين و باور نكردني بود خلاصه اينكه ترسهاي بيهوده و اتفاقهاي غيره منتظره بابا رفت و مامان موند خدا روشكر الان هشت و نيم سال از جراحي مامان مي گذره. اين شعار نيست سركوب درد دل هم نيست. من خودم ترسو ترين آدم دور و برم هستم. خيلي ترسو خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي
راستي يه چيزي رو بگم يادم رفت بگم خيليها مي دونيد كه مامان من سال هشتاد و يك عمل باز قلب داشته خيليها هم مي دونيد كه باباي من كمتر از سه ماه كه مامانم عمل شد فوت شد هيچوقت يادم نمي ره روز قبل از عمل مامانم رو كه رفتم هفت تير يه مانتوي مشكي خريدم براي اينكه وضعيت مامانم خيلي وخيم بود يعني ديگه خودم رو آماده كرده بودم براي مراسم هاي مامانم حتي خريد يه مانتوي مشكي چون مانتوي مشكي نداشتم. اما كمتر از سه ماه بابام رو از دست دادم و همون مانتو رو تو مراسم بابام پوشيدم. غم از دست دادن بابا برام خيلي سنگين و باور نكردني بود خلاصه اينكه ترسهاي بيهوده و اتفاقهاي غيره منتظره بابا رفت و مامان موند خدا روشكر الان هشت و نيم سال از جراحي مامان مي گذره. اين شعار نيست سركوب درد دل هم نيست. من خودم ترسو ترين آدم دور و برم هستم. خيلي ترسو خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي خيلي
ترس برادر مرگه
وقتی تنها شدی تنها تر از تمام غریبان روزگار
از قیل و قال حادثه باری دلت گرفت
بر خویش تکیه کن برعرش
از قیل و قال حادثه باری دلت گرفت
بر خویش تکیه کن برعرش