امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امیتازات : 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
مرا آن ده که آن به
#1
مرا آن ده که آن به


یک روز که به دلیل بیماری پسرم خسته از زندگی و دلگیر از خدای مهربان بودم و دائم از خود و خدایم شکوه می‌کردم که چرا باید تمام مسائل و بیماری‌ها برای من باشد ، دلخسته و دلشکسته وارد کارگاه خیاطی واحد توانبخشی شدم. به محض ورودم از من خواسته شد منشی یکی از مددجویانی که 6 سال است به دلیل بیماری ام.اس در این مکان زندگی می‌کند، بشویم تا او بتواند به آزمون خود برسد.
پیش از ورود به جلسه آزمون با صحنه عجیب و غیرمنتظره‌ای رو به رو شده، از خود و نا امیدی‌ام شرمگین شدم؛ وقتی که دیدم آن عزیز با خدایش به راز و نیاز پرداخته و با صدای رسا می‌گوید: مرا آن ده که آن به، خدایا! من تمام تلاشم را برای این آزمون کرده‌ام پس خودم را به تو می‌سپارم. خدایا! تنهایم مگذار و رهایم مکن که من جز تو دوستی ندارم.
در این زمان بود که از خدا خواستم که مرا ببخشد و صبر و توانم را برای گذراندن سختی‌های زندگیم بالا ببرد. با امید آن روز که نا امیدی در دنیا نباشد.

ام البین فتوحی/ خبرنگار درخانه
از واحد توانبخشی


فایل‌(های) پیوست شده
.jpg   43.jpg (اندازه: 14.29 KB / تعداد دفعات دریافت: 10)
 تشکر شده توسط : Mahdieh , فاطمه زهرا , نازلی , # پریسا # , هانیه , najva , نسیم , Narges , Ermia , فریبا , موناامیدوار
#2






روزهائی بوده که منم از خدا گله وشکایت داشته ام ، مخصوصا وقتی در خانه تنها هستم

ساعتها در حالی که گریه میکنم ، گله هم میکنم confused2

ولی بعد از گریه آ روم میشم BlushBlush
مهم این نیست که در کجای این دنیا ایستاده ایم
مهم اینست که در چه راستائی گام برمیداریم.
  




کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
2 مهمان