معلولان به ترحم نیاز ندارند/ با «چند شاخه گل مریم» امید زنده می شود
پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۳
دریافت فایل تیزر «چند شاخه گل مریم» با حجم 18 MB
کارگردان فیلم «چند شاخه گل مریم» از روند ساخت این اثر درباره زوجی که دارای بیمای ام اس هستند و لزوم پرهیز از نگاه ترحم برانگیز در فیلم هایی با موضوع معلولان سخن گفت.
به گزارش خبرنگار مهر، ۱۲ آذر روز جهانی معلولان بود. شاید بسیاری از مخاطبان همین ابتدا از خواندن باقی این مطلب منصرف شوند و فکر کنند که دغدغه های آنها ارتباطی با دنیای معلولان ندارد اما قضیه درست برعکس است و تمام مسایل درست از همین جا آغاز می شود.
امروز در دنیایی زندگی می کنیم که اگر تمام دارایی ها، استعدادها، امکانات، سلامتی و ... را از ما بگیرند تنها یک مورد هست که با داشتنش می توان دوباره دنیایی را بدست آورد و آن انگیزه و امید است. شاید در جهان کنونی لزوم بیشتری باشد که روزی را به نام معلولان فکری بزنند کسانیکه اندیشه محدودی دارند و همیشه از یک «نمی شود» و «نمی توان» در دایره واژگان خود استفاده می کنند.
امید تنها سرمایه آدم هاست و آدم ها همیشه نیاز دارند که این امید را در دستان دیگری ببینند. «چند شاخه گل مریم» داستانی از همین آدم هاست. داستان زوجی که بیماری ام اس دارند و ما یک روز زندگی این زوج را در قاب تصویر می بینیم.
محمد قاسم پور در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به چگونگی ساخت فیلم «چند شاخه گل مریم» که درباره یک روز یک زوج دارای بیماری ام اس ساخته شده است، گفت: حدود دو سال پیش در شرایطی که جامعه با سختی ها و مشکلات زیادی از جمله گرانی ها، بالارفتن دلار و ... رو به رو بود من با خودم فکر کردم که از طریق هنر چگونه می توان امیدبخشی کرد.
اگر هنر نتواند حال آدم ها را خوب کند پس ارزشی ندارد
وی ادامه داد: من در آن شرایط به این ذهنیت رسیدم اگر هنر نتواند حال آدم ها را خوب کند پس ارزشی ندارد و در این فیلم هم خواستم از این طریق حال مخاطب را خوب کنم. اگرچه ممکن است مخاطب تلخی هایی ببیند اما در نهایت نتیجه می گیرد که باید زندگی کرد و امیدوار بود.
کارگردان فیلم «چند شاخه گل مریم» با اشاره به شروع این فیلم بیان کرد: در پلان ابتدایی فیلم ما می بینیم که شخصیت خانم می خواهد بلند شود اما نمی تواند و بعد به زمین می خورد این صحنه مطمئنا تلخی هایی دارد و سخت است اما درنهایت این فیلم با نمایش یک روز روزمره زوج مورد نظر به پایان می رسد درحالیکه مخاطب می بیند که این زوج برای زندگی خود چقدر تلاش می کنند. به طور مثال شخصیت مرد در فیلم که او هم به خاطر بیماری ام اس روی ویلچر نشسته است و حرکتی ندارد تکاپویی یک روزه دارد تا برای همسر خود کادو بخرد.
قبل از ساخت فیلم هشت ماه با زوج داستان در ارتباط بودم
قاسم پور با اشاره به دوستی چند ماهه با این زوج برای ساخت فیلم عنوان کرد: شخصی این زوج را به من معرفی کرد و من قبل از ساخت فیلم هشت ماه با آنها در ارتباط بودم، سه ماه ابتدایی دوستیام با آنها اصلا نگفتم که فیلمساز هستم تا احساس نکنند که قرار است دوربینی وارد خانه آنها شود و بخواهند به گونه دیگری رفتار کنند. اگر الان هم بخواهم فیلمی بسازم، به سوژه خود در وهله اول نمیگویم که فیلمساز هستم. ممکن است سوژه و شخصیتهای من بعدا تغییر کند و من نمیخواهم که این شخصیت ها با این تغییرات ناامید و یا دلخور شوند.
کارگردان فیلم «آسانسور» با اشاره به ارتباط خود با شخصیتهای فیلمش و تاثیر آن در پیش رفتن فیلم، بیان کرد: بعد از اینکه ارتباط من با آنها صمیمی شد، به خود اجازه دادم که از دوربین استفاده کنم و این زوج هم به من اعتماد کردند و البته من هم سعی کردم از این اعتماد سوء استفاده نکنم و فیلم خوبی بسازم.
حفظ شخصیت و آینده یک فرد باید برای فیلمساز مهم باشد
وی ادامه داد: یکی از نکاتی که در فیلمسازی نسبت به چنین سوژههایی اهمیت دارد، این است که باید نسبت به شخصیت فیلم خود مسئول باشیم. حفظ شخصیت و آینده یک کاراکتر باید برای ما مهم باشد. شخصیت فیلم، ابزار جایزه گرفتن ما نیست. درواقع فیلم نباید باعث شود که برای شخصیتهای داستان مشکلی پیش بیاید. خود من شاید میتوانستم صحنههای بسیاری را در فیلم استفاده کنم که فیلمم جایزه بگیرد اما به دلیل همین احساس مسئولیت و دوستی که با شخصیتها داشتم، دوست نداشتم چنین کاری انجام دهم.
قاسمپور با اشاره به مخاطبان فیلمهایی که با محوریت معلولان ساخته میشود، عنوان کرد: این فیلمها سه دسته مخاطب دارد. دسته اول معلولان، دوم مردم و جامعه و سوم مسئولان و سیاستگذاران هستند.
وی با اشاره به اینکه معلولان به عنوان مخاطب به اندازه دو دسته دیگر اهمیت دارند، گفت: همانقدر که ما وقتی فیلمی را درباره دغدغههای خود و دنیایی که در آن زندگی میکنیم، میبینیم احساس لذت، دیده شدن و کشف شدن میکنیم، معلولان هم دوست دارند که از دنیای آنها سخن گفته شود و به این طریق سبک و آرام میشوند. اگرچه که من سعی کردم وقتی درباره زوجی که در فیلم هستند، صحبت میکنم دو دسته دیگر را هم مخاطب قرار دهم. با این حال فکر میکنم سخت است که شما بتوانید فیلمی بسازید که همه اقشار و افراد فیلم شما را دوست داشته باشند.
دغدغه و فلسفه زندگی خود را در زندگی این زوج پیدا کردم
کارگردان فیلم «زبانی برای نه گفتن» درباره فیلمهایی که با محوریت معلولان ساخته میشود و به کلیشه میرسد، اظهار کرد: اگر فیلمساز به جای شخصیتپردازی، به تیپ برسد به سراغ کلیشهها رفته است و این به این دلیل است که فیلمساز به عمق سوژهها نرفته است. در این گونه فیلمها انتخاب شخصیت اهمیت بسیاری دارد. هر کسی نمیتواند درباره هر مفهوم، پدیده یا دغدغهای فیلم بسازد بلکه فیلمساز باید به سمت سوژهای برود که به دنیای ذهنی او نزدیک باشد وگرنه یک فیلم سفارشی ساخته است.
قاسمپور با اشاره به هدف خود از ساخت فیلم «چند شاخه گل مریم»، بیان کرد: این سوژه هم به فلسفه زندگی من برمیگشت. در زمانی که همه به نوعی از ناامیدی حرف میزدند، من دغدغه و فلسفه زندگی خود را در زندگی این زوج پیدا کردم. زندگی آنها به من امید میداد و هنوز هم هر گاه که احساس ناامیدی داشته باشم، به میان این زوج بازمیگردم و امید میگیرم.
در مدت ساخت فیلم وبلاگ بیماران ام اس را می خواندم
کارگردان مستند «دعای گوشهنشین» با اشاره به دیگر فاکتورهای ساخت فیلمهای مستند، بیان کرد: من در فیلمهای خود از مصاحبه استفاده نمیکنم و معتقدم که باید با شخصیت فیلم گفتگو کرد زیرا گفتگو است که باعث میشود شما به شخصیت فیلم نزدیک شوید و بعد در طی این گفتگو مشترکات خود را پیدا میکنید. ضمنا باید خود را به دنیای طرف مقابل کنجکاو نشان دهید چون سوژه هم برایش سوال است که چرا میخواهید درباره او فیلم بسازید و باید برای این سوال جواب داشته باشید.
وی با اشاره به مدت زمانی که درگیر ساخت فیلم «چند شاخه گل مریم» بوده است، گفت: من در این مدت دائم در فکر این فیلم و این شخصیتها بودهام و حتی در حوزههای شعر، کتاب، فیلم و دیگر موارد مرتبط جستوجو میکردم. حتی دائم به وبلاگ بچههایی که اماس داشتند، سر میزدم و برنامههای انجمن اماس را دورادور پیگیری میکردم. همه اینها باعث میشد که من به فضا و دنیای ذهنی این آدمها نزدیکی بیشتری پیدا کنم و شاید همین یکی از دلایل موفقیت فیلم من شد.
قاسمپور با اشاره به اهمیت پرداختن به موضوعاتی چون زندگی معلولان در فیلمها، بیان کرد: معلولان بخشی از جامعه ما هستند که به اندازه حضور خود در جامعه تاثیرگذارند.
در دو تله شعارزدگی و ترحم سقوط نکنیم
این کارگردان با اشاره به دو مساله مهم در فیلمسازی برای معلولان، بیان کرد: برای ساخت چنین فیلمهایی فیلمساز ممکن است در دو تله بیفتد، اول تله شعارزدگی و دوم تله سیاهنمایی یا ترحم؛ یعنی فیلمساز نه باید نشان دهد که این افراد دائم در رنج و بدبختی هستند تا بیننده برای آنها دلسوزی کند و نه اینکه نمایش دهد که زندگی این افراد کاملا رویایی است.
وی ادامه داد: این افراد نیازی به ترحم ندارند بلکه نیاز دارند که توسط دیگران درک درستی از مسائل آنها وجود داشته باشد. من معلولان بسیاری را دیدم که عزت نفس بالایی داشتند و هیچ گاه از کسی کمک نمیخواستند. افرادی که حتی هر هفته به کوهنوردی و پیاده روی می روند و بسیار سرزنده تر از ما زندگی می کنند. آنها با واقعیت شرایط خود کنار آمده اند و تنها انتظارشان از جامعه و دیگران این است که درک درستی از وضعیت آنها داشته باشند.
«عاطفه اجتماعی» را در فیلم های خود تقویت کنیم
قاسمپور با اشاره به نگاهی که فیلمسازان باید در کار خود رعایت کنند، گفت: چه در سینمای داخل و چه در سینمای خارج اگر نگاه انسانی نسبت به این افراد وجود داشته باشد و بتوان به شخصیت آنها نزدیک شد و ارتباط و تعامل درستی با آنها برقرار کرد، میتوانید فیلم موفقی ارائه کنید. از این حیث فکر میکنم نگاهی که خارجیها در فیلمهای خود داشتهاند در بعضی موارد انسانیتر بوده است و توانستهاند به عمق شخصیتهای خود نزدیک شده و حرف درون آنها را بیان کنند. در حالی که شاید ما در مواردی از نگاهی سفارشی برخوردار بودهایم و یا خواستهایم حس ترحم مخاطب را برانگیزیم.
کارگردان فیلم داستانی «آسانسور» در پایان تاکید کرد: مهمترین مساله در ژانر سینمای اجتماعی، دینی، انقلابی و ... رعایت کردن مقولهای به نام «عاطفه اجتماعی» است که باید سعی کنیم آن را تقویت کنیم.
لینک خبر
پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۳
دریافت فایل تیزر «چند شاخه گل مریم» با حجم 18 MB
کارگردان فیلم «چند شاخه گل مریم» از روند ساخت این اثر درباره زوجی که دارای بیمای ام اس هستند و لزوم پرهیز از نگاه ترحم برانگیز در فیلم هایی با موضوع معلولان سخن گفت.
به گزارش خبرنگار مهر، ۱۲ آذر روز جهانی معلولان بود. شاید بسیاری از مخاطبان همین ابتدا از خواندن باقی این مطلب منصرف شوند و فکر کنند که دغدغه های آنها ارتباطی با دنیای معلولان ندارد اما قضیه درست برعکس است و تمام مسایل درست از همین جا آغاز می شود.
امروز در دنیایی زندگی می کنیم که اگر تمام دارایی ها، استعدادها، امکانات، سلامتی و ... را از ما بگیرند تنها یک مورد هست که با داشتنش می توان دوباره دنیایی را بدست آورد و آن انگیزه و امید است. شاید در جهان کنونی لزوم بیشتری باشد که روزی را به نام معلولان فکری بزنند کسانیکه اندیشه محدودی دارند و همیشه از یک «نمی شود» و «نمی توان» در دایره واژگان خود استفاده می کنند.
امید تنها سرمایه آدم هاست و آدم ها همیشه نیاز دارند که این امید را در دستان دیگری ببینند. «چند شاخه گل مریم» داستانی از همین آدم هاست. داستان زوجی که بیماری ام اس دارند و ما یک روز زندگی این زوج را در قاب تصویر می بینیم.
محمد قاسم پور در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به چگونگی ساخت فیلم «چند شاخه گل مریم» که درباره یک روز یک زوج دارای بیماری ام اس ساخته شده است، گفت: حدود دو سال پیش در شرایطی که جامعه با سختی ها و مشکلات زیادی از جمله گرانی ها، بالارفتن دلار و ... رو به رو بود من با خودم فکر کردم که از طریق هنر چگونه می توان امیدبخشی کرد.
اگر هنر نتواند حال آدم ها را خوب کند پس ارزشی ندارد
وی ادامه داد: من در آن شرایط به این ذهنیت رسیدم اگر هنر نتواند حال آدم ها را خوب کند پس ارزشی ندارد و در این فیلم هم خواستم از این طریق حال مخاطب را خوب کنم. اگرچه ممکن است مخاطب تلخی هایی ببیند اما در نهایت نتیجه می گیرد که باید زندگی کرد و امیدوار بود.
کارگردان فیلم «چند شاخه گل مریم» با اشاره به شروع این فیلم بیان کرد: در پلان ابتدایی فیلم ما می بینیم که شخصیت خانم می خواهد بلند شود اما نمی تواند و بعد به زمین می خورد این صحنه مطمئنا تلخی هایی دارد و سخت است اما درنهایت این فیلم با نمایش یک روز روزمره زوج مورد نظر به پایان می رسد درحالیکه مخاطب می بیند که این زوج برای زندگی خود چقدر تلاش می کنند. به طور مثال شخصیت مرد در فیلم که او هم به خاطر بیماری ام اس روی ویلچر نشسته است و حرکتی ندارد تکاپویی یک روزه دارد تا برای همسر خود کادو بخرد.
قبل از ساخت فیلم هشت ماه با زوج داستان در ارتباط بودم
قاسم پور با اشاره به دوستی چند ماهه با این زوج برای ساخت فیلم عنوان کرد: شخصی این زوج را به من معرفی کرد و من قبل از ساخت فیلم هشت ماه با آنها در ارتباط بودم، سه ماه ابتدایی دوستیام با آنها اصلا نگفتم که فیلمساز هستم تا احساس نکنند که قرار است دوربینی وارد خانه آنها شود و بخواهند به گونه دیگری رفتار کنند. اگر الان هم بخواهم فیلمی بسازم، به سوژه خود در وهله اول نمیگویم که فیلمساز هستم. ممکن است سوژه و شخصیتهای من بعدا تغییر کند و من نمیخواهم که این شخصیت ها با این تغییرات ناامید و یا دلخور شوند.
کارگردان فیلم «آسانسور» با اشاره به ارتباط خود با شخصیتهای فیلمش و تاثیر آن در پیش رفتن فیلم، بیان کرد: بعد از اینکه ارتباط من با آنها صمیمی شد، به خود اجازه دادم که از دوربین استفاده کنم و این زوج هم به من اعتماد کردند و البته من هم سعی کردم از این اعتماد سوء استفاده نکنم و فیلم خوبی بسازم.
حفظ شخصیت و آینده یک فرد باید برای فیلمساز مهم باشد
وی ادامه داد: یکی از نکاتی که در فیلمسازی نسبت به چنین سوژههایی اهمیت دارد، این است که باید نسبت به شخصیت فیلم خود مسئول باشیم. حفظ شخصیت و آینده یک کاراکتر باید برای ما مهم باشد. شخصیت فیلم، ابزار جایزه گرفتن ما نیست. درواقع فیلم نباید باعث شود که برای شخصیتهای داستان مشکلی پیش بیاید. خود من شاید میتوانستم صحنههای بسیاری را در فیلم استفاده کنم که فیلمم جایزه بگیرد اما به دلیل همین احساس مسئولیت و دوستی که با شخصیتها داشتم، دوست نداشتم چنین کاری انجام دهم.
قاسمپور با اشاره به مخاطبان فیلمهایی که با محوریت معلولان ساخته میشود، عنوان کرد: این فیلمها سه دسته مخاطب دارد. دسته اول معلولان، دوم مردم و جامعه و سوم مسئولان و سیاستگذاران هستند.
وی با اشاره به اینکه معلولان به عنوان مخاطب به اندازه دو دسته دیگر اهمیت دارند، گفت: همانقدر که ما وقتی فیلمی را درباره دغدغههای خود و دنیایی که در آن زندگی میکنیم، میبینیم احساس لذت، دیده شدن و کشف شدن میکنیم، معلولان هم دوست دارند که از دنیای آنها سخن گفته شود و به این طریق سبک و آرام میشوند. اگرچه که من سعی کردم وقتی درباره زوجی که در فیلم هستند، صحبت میکنم دو دسته دیگر را هم مخاطب قرار دهم. با این حال فکر میکنم سخت است که شما بتوانید فیلمی بسازید که همه اقشار و افراد فیلم شما را دوست داشته باشند.
دغدغه و فلسفه زندگی خود را در زندگی این زوج پیدا کردم
کارگردان فیلم «زبانی برای نه گفتن» درباره فیلمهایی که با محوریت معلولان ساخته میشود و به کلیشه میرسد، اظهار کرد: اگر فیلمساز به جای شخصیتپردازی، به تیپ برسد به سراغ کلیشهها رفته است و این به این دلیل است که فیلمساز به عمق سوژهها نرفته است. در این گونه فیلمها انتخاب شخصیت اهمیت بسیاری دارد. هر کسی نمیتواند درباره هر مفهوم، پدیده یا دغدغهای فیلم بسازد بلکه فیلمساز باید به سمت سوژهای برود که به دنیای ذهنی او نزدیک باشد وگرنه یک فیلم سفارشی ساخته است.
قاسمپور با اشاره به هدف خود از ساخت فیلم «چند شاخه گل مریم»، بیان کرد: این سوژه هم به فلسفه زندگی من برمیگشت. در زمانی که همه به نوعی از ناامیدی حرف میزدند، من دغدغه و فلسفه زندگی خود را در زندگی این زوج پیدا کردم. زندگی آنها به من امید میداد و هنوز هم هر گاه که احساس ناامیدی داشته باشم، به میان این زوج بازمیگردم و امید میگیرم.
در مدت ساخت فیلم وبلاگ بیماران ام اس را می خواندم
کارگردان مستند «دعای گوشهنشین» با اشاره به دیگر فاکتورهای ساخت فیلمهای مستند، بیان کرد: من در فیلمهای خود از مصاحبه استفاده نمیکنم و معتقدم که باید با شخصیت فیلم گفتگو کرد زیرا گفتگو است که باعث میشود شما به شخصیت فیلم نزدیک شوید و بعد در طی این گفتگو مشترکات خود را پیدا میکنید. ضمنا باید خود را به دنیای طرف مقابل کنجکاو نشان دهید چون سوژه هم برایش سوال است که چرا میخواهید درباره او فیلم بسازید و باید برای این سوال جواب داشته باشید.
وی با اشاره به مدت زمانی که درگیر ساخت فیلم «چند شاخه گل مریم» بوده است، گفت: من در این مدت دائم در فکر این فیلم و این شخصیتها بودهام و حتی در حوزههای شعر، کتاب، فیلم و دیگر موارد مرتبط جستوجو میکردم. حتی دائم به وبلاگ بچههایی که اماس داشتند، سر میزدم و برنامههای انجمن اماس را دورادور پیگیری میکردم. همه اینها باعث میشد که من به فضا و دنیای ذهنی این آدمها نزدیکی بیشتری پیدا کنم و شاید همین یکی از دلایل موفقیت فیلم من شد.
قاسمپور با اشاره به اهمیت پرداختن به موضوعاتی چون زندگی معلولان در فیلمها، بیان کرد: معلولان بخشی از جامعه ما هستند که به اندازه حضور خود در جامعه تاثیرگذارند.
در دو تله شعارزدگی و ترحم سقوط نکنیم
این کارگردان با اشاره به دو مساله مهم در فیلمسازی برای معلولان، بیان کرد: برای ساخت چنین فیلمهایی فیلمساز ممکن است در دو تله بیفتد، اول تله شعارزدگی و دوم تله سیاهنمایی یا ترحم؛ یعنی فیلمساز نه باید نشان دهد که این افراد دائم در رنج و بدبختی هستند تا بیننده برای آنها دلسوزی کند و نه اینکه نمایش دهد که زندگی این افراد کاملا رویایی است.
وی ادامه داد: این افراد نیازی به ترحم ندارند بلکه نیاز دارند که توسط دیگران درک درستی از مسائل آنها وجود داشته باشد. من معلولان بسیاری را دیدم که عزت نفس بالایی داشتند و هیچ گاه از کسی کمک نمیخواستند. افرادی که حتی هر هفته به کوهنوردی و پیاده روی می روند و بسیار سرزنده تر از ما زندگی می کنند. آنها با واقعیت شرایط خود کنار آمده اند و تنها انتظارشان از جامعه و دیگران این است که درک درستی از وضعیت آنها داشته باشند.
«عاطفه اجتماعی» را در فیلم های خود تقویت کنیم
قاسمپور با اشاره به نگاهی که فیلمسازان باید در کار خود رعایت کنند، گفت: چه در سینمای داخل و چه در سینمای خارج اگر نگاه انسانی نسبت به این افراد وجود داشته باشد و بتوان به شخصیت آنها نزدیک شد و ارتباط و تعامل درستی با آنها برقرار کرد، میتوانید فیلم موفقی ارائه کنید. از این حیث فکر میکنم نگاهی که خارجیها در فیلمهای خود داشتهاند در بعضی موارد انسانیتر بوده است و توانستهاند به عمق شخصیتهای خود نزدیک شده و حرف درون آنها را بیان کنند. در حالی که شاید ما در مواردی از نگاهی سفارشی برخوردار بودهایم و یا خواستهایم حس ترحم مخاطب را برانگیزیم.
کارگردان فیلم داستانی «آسانسور» در پایان تاکید کرد: مهمترین مساله در ژانر سینمای اجتماعی، دینی، انقلابی و ... رعایت کردن مقولهای به نام «عاطفه اجتماعی» است که باید سعی کنیم آن را تقویت کنیم.
لینک خبر
ام اس شاید مسیر را برایمان ناهموار کند، اما مانع حرکتمان نخواهد شد