2010/11/10, 10:33 AM
سلام
صحبت هاتون رو خوندم
من موافق اطلاع رساني هستم و اصلا ترسي ندارم كه كسي بهم بگه آخي بيچاره...
چون نه من بيچاره م و نه بيماري بيماريه حاديه
من ام اس دارم و تا حالا وضعيتم خوب بوده
دارو استفاده نمي كنم به هزار دليلي كه براي خودم محترمه (كاري به كار ديگران ندارم) و حتي كاري به كار دكترم
خيلي خوشبختيم كه همديگرو داريم ؛ دوستايي كه اگه هيشكي تو دنيا دركمون نكنه اينجا حتما يه همدرد هست كه براي لحظه اي آروممون كنه
دلم مونده پيش كسايي كه يه همزبون ندارن فقط به خاطر اينكه خانوادشون به خاطر بي اطلاع بودن و نشناختن ام اس يه جورايي طردشون مي كنن.
دلم مونده پيش مادري كه همسرش تركش كرد و بچه هاش به خاطر وضعيت ظاهريش مهلش نميزارن
دلم مونده پيش پدري كه به خاطر خونه نشين شدن صداي شكستن غرورش رو مي شنوه و هيچكس نيست كه براي تغيير دادن روحيه ش كاري كنه ...
دلم مونده پيش اون پسر 24 ساله اي كه در فاصله ي چند روز 2 تكيه گاه عاطفيش رو از دست داد و الان ويلچر نشينه و به خاطر كم اطلاعي مادرش مستعد به خودكشي ...
اينا همش به خاطر اطلاع رسانيه ضعيفه
كمتر خانواده اي كه يكي از اعضاش ام اسي هستن ميدونن كه با بيمارشون چطور رفتار كنن
حدود يك ماه پيش رفتم انجمن ام اس... خيلي توضيح نميدم ولي بعد از ديدن شرايط واقعا بد چند بيمار كه بيماري باهاشون كاري نكرده بود و اونا به خاطر اطرافيانشون به اون روز درومده بودند تصميم گرفتم كه تمام شهر رو قدم بزنم و براي اينا كمك جمع كنم به شرطي كه خودم به دستشون برسونم
تو هر خونه ، بوتيك ، مغازه و فروشگاهي ميرم از ام اس ميگم ، از اين كه ام اسي چه نوع بيماريه ، از اين كه نياز هاش چين! از اين كه داروهالش چه جورين و ...
و در آخر ميگم كه من ام اس دارم و هدفم چيه و بروشورمو بهشون ميدم...
حالا نصف شهرم ميدونن كه من ام اس دارم
اولين سوالي كه از مردم ميپرسم اينه كه شما ميدونيد ام اس چيه ؟
جواب ها اينن: عقب افتادگي ذهني ،
از همون بيماري ها كه دستشون ميلرزه ،
فلج مطلق
يه جور ناتواني
مرگ تدريجي
نه نميدونم...
چند روز پيش بهتون گفتم كه برام دعا كنيد
ميخوام يه روزي بياد كه هيچ كس فك نكنه كه ما آدم هاي ناتواني هستيم
به اميد اون روز
اون روز برا خيلي مهمه
صحبت هاتون رو خوندم
من موافق اطلاع رساني هستم و اصلا ترسي ندارم كه كسي بهم بگه آخي بيچاره...
چون نه من بيچاره م و نه بيماري بيماريه حاديه
من ام اس دارم و تا حالا وضعيتم خوب بوده
دارو استفاده نمي كنم به هزار دليلي كه براي خودم محترمه (كاري به كار ديگران ندارم) و حتي كاري به كار دكترم
خيلي خوشبختيم كه همديگرو داريم ؛ دوستايي كه اگه هيشكي تو دنيا دركمون نكنه اينجا حتما يه همدرد هست كه براي لحظه اي آروممون كنه
دلم مونده پيش كسايي كه يه همزبون ندارن فقط به خاطر اينكه خانوادشون به خاطر بي اطلاع بودن و نشناختن ام اس يه جورايي طردشون مي كنن.
دلم مونده پيش مادري كه همسرش تركش كرد و بچه هاش به خاطر وضعيت ظاهريش مهلش نميزارن
دلم مونده پيش پدري كه به خاطر خونه نشين شدن صداي شكستن غرورش رو مي شنوه و هيچكس نيست كه براي تغيير دادن روحيه ش كاري كنه ...
دلم مونده پيش اون پسر 24 ساله اي كه در فاصله ي چند روز 2 تكيه گاه عاطفيش رو از دست داد و الان ويلچر نشينه و به خاطر كم اطلاعي مادرش مستعد به خودكشي ...
اينا همش به خاطر اطلاع رسانيه ضعيفه
كمتر خانواده اي كه يكي از اعضاش ام اسي هستن ميدونن كه با بيمارشون چطور رفتار كنن
حدود يك ماه پيش رفتم انجمن ام اس... خيلي توضيح نميدم ولي بعد از ديدن شرايط واقعا بد چند بيمار كه بيماري باهاشون كاري نكرده بود و اونا به خاطر اطرافيانشون به اون روز درومده بودند تصميم گرفتم كه تمام شهر رو قدم بزنم و براي اينا كمك جمع كنم به شرطي كه خودم به دستشون برسونم
تو هر خونه ، بوتيك ، مغازه و فروشگاهي ميرم از ام اس ميگم ، از اين كه ام اسي چه نوع بيماريه ، از اين كه نياز هاش چين! از اين كه داروهالش چه جورين و ...
و در آخر ميگم كه من ام اس دارم و هدفم چيه و بروشورمو بهشون ميدم...
حالا نصف شهرم ميدونن كه من ام اس دارم
اولين سوالي كه از مردم ميپرسم اينه كه شما ميدونيد ام اس چيه ؟
جواب ها اينن: عقب افتادگي ذهني ،
از همون بيماري ها كه دستشون ميلرزه ،
فلج مطلق
يه جور ناتواني
مرگ تدريجي
نه نميدونم...
چند روز پيش بهتون گفتم كه برام دعا كنيد
ميخوام يه روزي بياد كه هيچ كس فك نكنه كه ما آدم هاي ناتواني هستيم
به اميد اون روز
اون روز برا خيلي مهمه
اگر همه انسانها کارکرد مغزشان یک میلینیوم شکمشان میبود دنیا تعریف دیگری میداشت.