2012/01/10, 01:13 PM
سارا جان من با نظرت کاملا موافقم. باید گاهی به جای بخشش برخورد اساسی کرد.
چند سال پیش من تو یه تیم (همونی که گفتم) بودم . یه برنامه واسه رباتمون نوشتم و تحویل سر گروه دادم و خواستم که تست نهایی ازش بگیرم که نذاشت گفت بعدا خودم تست میگیرم تو خسته ای برو خونه. خلاصه فردا که برگشتم دیدم سر گروه گرامی وقتی دیده بود برنامه خیلی خوب جواب میده به همه گفته کار خودش بوده.(حتی گزارش کار و ریز ریز جزییات کد را از من گرفته بود). وقتی متوجه شدم به بقیه هیچی نگفتم ولی به خودش گفتم اونم گفت حالا مگه چی شده همچین هم مهم نبوده مهم کار کل گروهمونه چون من سر گروهم من پاسخگو باشم بهتره. منم با خودم گفتم باشه شاید پزش ماله تو باشه ولی لذتشو ازم نمی تونی بگیره. این منم که هر بار برنامه اجرا میشه حال میکنم.
من اون روز زیاد جلوش در نیومدم و این باعث شد به کارش ادامه بده. تا اینکه موقع اعزام به مسابقه بنا بر یه سری سهل انگاری و رذیلت ها من به موقع ویزام آماده نشد تا همراه تیم برم. اونها رفتند و کاپ قهرمانی گرفتند وقتی برگشتند کلی ازشون تقدیر شد و من تمام این صحنه رو از تلویزیون تماشا کردم و اشک می ریختم و از اون همه زحمت و شب بیداری فقط یه کاغذ گواهی شرکت در مسابقه و کاغذ گواهی مقام نصیبم شد که هر بار با نگاه کردن بهشون داغ دلم تازه میشه که برای همیشه از ذلت شادی در دست گرفتن کاپ محروم شدم. من تیم رو ترک کردم چون دیگه تحمل نداشتم. وقتی رفتم تازه از گوشه کنار میشنیدم که همه متوجه شده بودن کدها ماله من بوده و ....ولی قلب من پر از کینه شده بود این کینه داشت داغونم می کرد اون کینه باعث شده بود که نتونم مثل قبل کار کنم تا کم کم تصمیم گرفتم ببخشمشون. سخت بود ولی شد و این بخشش باعث شد حالم بهتر بشه و دوباره مثل قبل بتونم کار کنم.
من بچگی کرده بودم جایی بخشش کردم که بیجا بود و ضعف از خودم نشون داده بودم ولی بخشش دومی به جا و تاثیر گذار بود. از اون محیط و اون ادما درس های زیادی گرفتم که حالا تو محیط کار جدیدم خیلی به درد خوردن. میشه هم حق ستاند و هم دشمنی نکرد و با رقیب دوست بود.
چند سال پیش من تو یه تیم (همونی که گفتم) بودم . یه برنامه واسه رباتمون نوشتم و تحویل سر گروه دادم و خواستم که تست نهایی ازش بگیرم که نذاشت گفت بعدا خودم تست میگیرم تو خسته ای برو خونه. خلاصه فردا که برگشتم دیدم سر گروه گرامی وقتی دیده بود برنامه خیلی خوب جواب میده به همه گفته کار خودش بوده.(حتی گزارش کار و ریز ریز جزییات کد را از من گرفته بود). وقتی متوجه شدم به بقیه هیچی نگفتم ولی به خودش گفتم اونم گفت حالا مگه چی شده همچین هم مهم نبوده مهم کار کل گروهمونه چون من سر گروهم من پاسخگو باشم بهتره. منم با خودم گفتم باشه شاید پزش ماله تو باشه ولی لذتشو ازم نمی تونی بگیره. این منم که هر بار برنامه اجرا میشه حال میکنم.
من اون روز زیاد جلوش در نیومدم و این باعث شد به کارش ادامه بده. تا اینکه موقع اعزام به مسابقه بنا بر یه سری سهل انگاری و رذیلت ها من به موقع ویزام آماده نشد تا همراه تیم برم. اونها رفتند و کاپ قهرمانی گرفتند وقتی برگشتند کلی ازشون تقدیر شد و من تمام این صحنه رو از تلویزیون تماشا کردم و اشک می ریختم و از اون همه زحمت و شب بیداری فقط یه کاغذ گواهی شرکت در مسابقه و کاغذ گواهی مقام نصیبم شد که هر بار با نگاه کردن بهشون داغ دلم تازه میشه که برای همیشه از ذلت شادی در دست گرفتن کاپ محروم شدم. من تیم رو ترک کردم چون دیگه تحمل نداشتم. وقتی رفتم تازه از گوشه کنار میشنیدم که همه متوجه شده بودن کدها ماله من بوده و ....ولی قلب من پر از کینه شده بود این کینه داشت داغونم می کرد اون کینه باعث شده بود که نتونم مثل قبل کار کنم تا کم کم تصمیم گرفتم ببخشمشون. سخت بود ولی شد و این بخشش باعث شد حالم بهتر بشه و دوباره مثل قبل بتونم کار کنم.
من بچگی کرده بودم جایی بخشش کردم که بیجا بود و ضعف از خودم نشون داده بودم ولی بخشش دومی به جا و تاثیر گذار بود. از اون محیط و اون ادما درس های زیادی گرفتم که حالا تو محیط کار جدیدم خیلی به درد خوردن. میشه هم حق ستاند و هم دشمنی نکرد و با رقیب دوست بود.
با درد بساز چون دواي تو منم، در كس منگر كه آشناي تو منم