[farshid]

حامد و پریا هم تو کشور ما خواهند بود

---

حامد جان روی منو زمین ننداز
من عاشقتم
من دیوانه وار دوست دارم
من خان عموی بچتم

[Prime]

آقا من سهم شراکتم با حامد که خودم وبهار می شد رو باختم! ولا غیر!!!!
من و بهار هم بعنوان چریک در دل خاک دشمن می جنگیم.
حامد و پریا و مهدی و هانیه! بزودی برادر خود را آزاد خواهید کرد.

[farshid]

حامد و پریا با ما هستن علیرضا

---

حامد بیا که دلم برات تنگه
سینا تو یه چیزی به حامد بگو

[Sina]

علیرضا صحبت از سهم نبود
صحبت سر کشور بود که قبلا گفته بودی که کشور من ۵ نفره
علیرضا و بهار و حامد و پریا و بچه پریا
یعنی این ۵ نفر الان جزو کشور من هستن
و توی شرطبندی که دو تا هم شاهد داشتیم ( فرشید و فربد ) کل کشورت و واگذار کردی به کشور من
.............
بازم میگم مرده و حرفش ... کار و از این که هست خرابترش نکن
............
همون اول هم اعلام کردم که در کمال آرامش در کشور من زندگی کنین و لذت ببرین ... همین

[farshid]

فقط علیرضا لقب پناهنده اول میگیره

---

قبوله سینا ؟

---

علیرضا وای بر تو وای برتو
من جای حامد و پریا و بهار بودم به دار مجازات می آویختمت

[fireboud]

من گفتم الان میام صلح شده همه چی تمومه باز که داستان شروع شد

فرشید امضات منو کشته !

[i3aran]

هيييي واي من
جلال و عرشيا كي اومدن تو ميدان نبرد كه من نفهميدم
ولي خودمونيم خيلي قدر شديماااااااااا :35:

[farshid]

هيييي واي من
جلال و عرشيا كي اومدن تو ميدان نبرد كه من نفهميدم
ولي خودمونيم خيلي قدر شديماااااااااا :35:

پرنسس نازنینن بانو قدر بودیم
رقیب نابود شد امشب

---

من گفتم الان میام صلح شده همه چی تمومه باز که داستان شروع شد

فرشید امضات منو کشته !

نوکرتم داداش فربد
فربد جان جای اسم تو خالیه هااااااااااااااااااااااااااااااااا

[i3aran]

بله بله حق با شماست قدر قدرت بوديم
فرشيد جان اينا اصلا از اول هم نبايد با ما حريف مي شدن
بنده خداها گويا دچار توهم شده بودند

[farshid]

حیف جلال و عرشیا نیست لقب پرنس نگیرن خانوم

---

توهم که چه عرض کنم
فعلا برای این حالات عبارتی کشف نشده براشون
عین این میموند که یه مورچه جلوی فیل وایسته بگه جلو بیایی لهت میکنم
حیووونکی ها دلم براشون می سوزه