2010/10/16, 01:33 PM
سلام سلام سلام
خيلي خوش گذشت . به جرات ميتونم بگم اين سفر يك روزه با اينكه مدتش كم بود ولي جزو 3-4 تا مسافرت عالي زندگيه من بود . به قول بچه ها ياده لحظاتش ميوفتم انرژي ميگيرم
اول از همه از حامد عزيز تشكر ميكنم . من بيشتر از همه در جريان كارهايي كه حامد انجام داد بودم . باور كنيد به بيش از 20 تا تور زنگ زد و اطلاعات گرفت . خيلي تلاش كرد كه توري رو پيدا كنه كه بهترين امكانات با بهترين قيمت رو بهمون بده و واقعا هم بهترين تور همين بود . چون اگه ميخواستيم همين امكانات رو داشته باشيم و با يه تور ديگه بريم 4-5 تومان گرون تر تموم ميشد واسمون . بازم از حامد تشكر ميكنم . واقعا به عنوان مسئول تداركات اين ديدار هيچ چي كم نذاشت . ولي باور كن من خور پف نميكنم شايد دليلش خستگي بيش از حدم بود . به هر حال ببخشيد
از پريا عزيز هم ممنونم . هر چند ميخواست بهمون چاي بفروشه ولي موفق شدم مجاني بگيرم . از پذيرايي بعد از ديدارشم واقعا ممنونم . هر دفعه همين جوري شرمندمون ميكنه .
مهدي عزيز هم كه با سورپرايز قشنگش باعث شد خيلي شاد باشيم . و ممنونم ازش كه برنامه شو عقب انداخت تا به ديدار برسه .
هانيه جان بازم تولدت رو تبريك ميگم . خيلي خوشحالم كه انقدر سريع با بچه ها صميمي شدي و ازت معذرت ميخوام كه دست خالي اومدم به تولدت .
سينا هم مثل هميشه شنگول نبود !!! فكر كنم چون اون دو بسته اي كه خودش گفت دير به دير به بدنش ميرسيد اينجوري بود . نشسته بود پشت ليدر اون سيگار ميكشيد و سينا خمار بود
از مجتبي هم ممنونم بابت خوراكي ها . ببخشيد كه امپول رو انقدر طولاني زدم . فكر كنم خيلي دردت گرفت نه ؟ ولي خودم اون لحظه احساس كردم ميتونم نرس خوبي بشم
از خانوم مجتبي هم ممنونم كه در ديدار حضور پيدا كرد .
علي هم كه داداشيه گل خودمه . ولي من جاي تو بودم جفت پا ميرفتم تو چشم نازنين از علي هم ممنونم كه برنامه شو به عقب انداخت و خودش رو به ديدار رسوند .
نازنين هم يكي دو بار قصد جونمو كرد . با چاقو افتاد دنبالم . اون جليقه ضد گلولشم در نياورد تا اخر سر با يه تير خلاصش كنم مر30 كه اومدي . سر دسته دو دستگي خانوم ها و اقايون هم تو و مريم بودين كه بعدا به خدمتتون ميرسم انقدرم علي بيچاره رو اذيت نكن
حميدم كه داداشه خودمه . دوسش دارم . مر30 كه بودي و هيچي كم نذاشتي
ميرعلي هم عالي بود . پرچم اقايون رو بردي بالا حسابي . ولي اولاي ديدار يه خورده گوشه گير شده بوديا
بهار هم كه مثل هميشه به دوستاش عشق ورزيد . واقعا كيف ميكنم وقتي بهار رو ميبينم . فكر كنم بيشتر از هممون بهار و افسانه سختي كشيدن . از رشت اومدن تهران . بعد رفتيم نمك ابرود . از اون ور دوباره خودش رفت رشت . سخت بود . بين اون غذاهايي كه اورده بودي فقط ترشي تو خوردم كه خيلي خوش مزه بود . دستت درد نكنه . بابت يادگاري هم دستت درد نكنه .
افسانه هم با جمع غريب بود . ولي در كل زياد احساس غريبي نكرد و با بچه ها صميمي شد . ازت ممنونم كه اومدي .
مريم هم خودش ميگه حقشو خوردم ولي باور كنيد من داشتم قليون ميكشيدم مريم رو نگه داشتن منو صدا كردن تا بشينم روي تاب. ممنونم كه اومدي
سعيده هم مثل هميشه عالي بود . ممنونم كه اومدي
مرتضي كه حالش زياد خوب نبود . ولي يه چند تا حركت انفجاري انجام داد . خدايي حال كردم . مرتضي ممنون . عالي بودي مثل هميشه .
مهسا هم چند بار ميخواست خفم كنه ولي نجات پيدا كردم :35: يه چند بارم حسابي اذيتش كردم خفه شدنم توسط مهسا حقم بود ولي بزرگواري كرد از سر تقصيراتم گذشت مهسا مر30
شهرزاد هم اين سري نميدونم چرا گوشه گير بود . يه چند باري فقط بهم تيكه انداخت كه دستش درد نكنه :35:
از سحر عزيزم هم خيلي خيلي خيلي ممنونم كه با بودن در كنارم بهم كلي انرژي داد .
فكر كنم بهترين ديدارمون بود . واقعا خوش گذشت . از همه دوستان مجددا تشكر ميكنم
خيلي خوش گذشت . به جرات ميتونم بگم اين سفر يك روزه با اينكه مدتش كم بود ولي جزو 3-4 تا مسافرت عالي زندگيه من بود . به قول بچه ها ياده لحظاتش ميوفتم انرژي ميگيرم
اول از همه از حامد عزيز تشكر ميكنم . من بيشتر از همه در جريان كارهايي كه حامد انجام داد بودم . باور كنيد به بيش از 20 تا تور زنگ زد و اطلاعات گرفت . خيلي تلاش كرد كه توري رو پيدا كنه كه بهترين امكانات با بهترين قيمت رو بهمون بده و واقعا هم بهترين تور همين بود . چون اگه ميخواستيم همين امكانات رو داشته باشيم و با يه تور ديگه بريم 4-5 تومان گرون تر تموم ميشد واسمون . بازم از حامد تشكر ميكنم . واقعا به عنوان مسئول تداركات اين ديدار هيچ چي كم نذاشت . ولي باور كن من خور پف نميكنم شايد دليلش خستگي بيش از حدم بود . به هر حال ببخشيد
از پريا عزيز هم ممنونم . هر چند ميخواست بهمون چاي بفروشه ولي موفق شدم مجاني بگيرم . از پذيرايي بعد از ديدارشم واقعا ممنونم . هر دفعه همين جوري شرمندمون ميكنه .
مهدي عزيز هم كه با سورپرايز قشنگش باعث شد خيلي شاد باشيم . و ممنونم ازش كه برنامه شو عقب انداخت تا به ديدار برسه .
هانيه جان بازم تولدت رو تبريك ميگم . خيلي خوشحالم كه انقدر سريع با بچه ها صميمي شدي و ازت معذرت ميخوام كه دست خالي اومدم به تولدت .
سينا هم مثل هميشه شنگول نبود !!! فكر كنم چون اون دو بسته اي كه خودش گفت دير به دير به بدنش ميرسيد اينجوري بود . نشسته بود پشت ليدر اون سيگار ميكشيد و سينا خمار بود
از مجتبي هم ممنونم بابت خوراكي ها . ببخشيد كه امپول رو انقدر طولاني زدم . فكر كنم خيلي دردت گرفت نه ؟ ولي خودم اون لحظه احساس كردم ميتونم نرس خوبي بشم
از خانوم مجتبي هم ممنونم كه در ديدار حضور پيدا كرد .
علي هم كه داداشيه گل خودمه . ولي من جاي تو بودم جفت پا ميرفتم تو چشم نازنين از علي هم ممنونم كه برنامه شو به عقب انداخت و خودش رو به ديدار رسوند .
نازنين هم يكي دو بار قصد جونمو كرد . با چاقو افتاد دنبالم . اون جليقه ضد گلولشم در نياورد تا اخر سر با يه تير خلاصش كنم مر30 كه اومدي . سر دسته دو دستگي خانوم ها و اقايون هم تو و مريم بودين كه بعدا به خدمتتون ميرسم انقدرم علي بيچاره رو اذيت نكن
حميدم كه داداشه خودمه . دوسش دارم . مر30 كه بودي و هيچي كم نذاشتي
ميرعلي هم عالي بود . پرچم اقايون رو بردي بالا حسابي . ولي اولاي ديدار يه خورده گوشه گير شده بوديا
بهار هم كه مثل هميشه به دوستاش عشق ورزيد . واقعا كيف ميكنم وقتي بهار رو ميبينم . فكر كنم بيشتر از هممون بهار و افسانه سختي كشيدن . از رشت اومدن تهران . بعد رفتيم نمك ابرود . از اون ور دوباره خودش رفت رشت . سخت بود . بين اون غذاهايي كه اورده بودي فقط ترشي تو خوردم كه خيلي خوش مزه بود . دستت درد نكنه . بابت يادگاري هم دستت درد نكنه .
افسانه هم با جمع غريب بود . ولي در كل زياد احساس غريبي نكرد و با بچه ها صميمي شد . ازت ممنونم كه اومدي .
مريم هم خودش ميگه حقشو خوردم ولي باور كنيد من داشتم قليون ميكشيدم مريم رو نگه داشتن منو صدا كردن تا بشينم روي تاب. ممنونم كه اومدي
سعيده هم مثل هميشه عالي بود . ممنونم كه اومدي
مرتضي كه حالش زياد خوب نبود . ولي يه چند تا حركت انفجاري انجام داد . خدايي حال كردم . مرتضي ممنون . عالي بودي مثل هميشه .
مهسا هم چند بار ميخواست خفم كنه ولي نجات پيدا كردم :35: يه چند بارم حسابي اذيتش كردم خفه شدنم توسط مهسا حقم بود ولي بزرگواري كرد از سر تقصيراتم گذشت مهسا مر30
شهرزاد هم اين سري نميدونم چرا گوشه گير بود . يه چند باري فقط بهم تيكه انداخت كه دستش درد نكنه :35:
از سحر عزيزم هم خيلي خيلي خيلي ممنونم كه با بودن در كنارم بهم كلي انرژي داد .
فكر كنم بهترين ديدارمون بود . واقعا خوش گذشت . از همه دوستان مجددا تشكر ميكنم
مث حس ی عشق تازه بودی
مث افسانه بی اندازه بودی ...
مث افسانه بی اندازه بودی ...