[hamid]

اقا بزارید ماجرای آرمین در موجهای آبی رو تعریف کنم

آرمین و سجاد و من بودیم . گفتیم بریم از این سرسره ها که باید کف سرسره دراز بکشی و یه تونل پیچ در پیچ سر بخوری و بیوفتی تو آب .
هر سری 2 نفر همزمان میتونستن برن ( تا سرسره کنار هم بود )

من جلو تر از بچه ها بودم . یه پسره هم بینمون بود و بعد بچه ها
واسه همین من رفتم
ویژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژز افتادم تو آب

رفتم بیرون وایسادم منتظر بچه ها

یهو بومبببببببببببب یکی افتاد تو آب . اون یکی سرسره هنوز کسی نیومده !!
این یکی سجاد بود .
eeeee پس آرمین کو ؟؟؟؟؟
سجاد از آب اومد بیرون ....

من : سجاد ؟؟؟؟؟ آرمین کو ؟؟؟
سجاد : باهم رفتیم تو سرسره !!!

من با حالت نیمه سکته . رفتم پیش اون آقاهه . آقاهه دو تا از دوستام باهم اومدن . یکیشون ایناها اون یکیشون نیست
آقاهه : میاد حالا

1 دقه بعد :
من و سجاد سکته در حد مرگ . آرمین کوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو ؟؟؟؟؟

من : سجاد برو بالا . من اینجا وایمیسم
سجاد : باشه

تا سجاد رفت یهو اون پته مته چیه روش دراز میکشن ؟؟ از سرسره آرمین اومد پایین ولی آرمین نیومد .
من سکته سکته سکته
یعنی مردم

....
......
.........
ادامه ماجرا توسط سجاد یا آرمین توضیح داده خواهد شد