2013/03/17, 09:44 PM
من کلاً به قصد مخالفت با نطر اقای کاکاوند ننوشتم. ولی از حمایت بی دلیلشون ناراحت بودم. و اینکه دکتر نیک سرشت رو اون جوری محکوم کردن. در ضمن من نمیدونستم ایشون پاشو اینجا نمیزاره. حنماً بهشون زنگ خواهم زد و و باهاشون صحبت می کنم.
در ضمن روی صحبتم با خانم شفا یافته هست:
خانم محترم من 3 سال از بیماریم بیشتر نمیگذره. خیلی هم بد با من رفتار کرد.برام اصلاً مهم نیست که در آینده چه رفتاری با من داره. یا اینکه در آینده چه اتفاقی قراره برام بیوفته.
مهم اینه که با این ام اس الان 1000 کیلومتر از شیراز کوبیدم اومدم تهران.خودم خونه گرفتم. خودم اسباب کشی کردم. بخاری نداشتم شبا با سه شوآر زیر پتوم رو گرم می کردم.بعدش میخوابیدم. منت هیچ کس از فامیل رو هم نکشیدم.خونه هیچ کس هم نرفتم.
کار هم میکنم تدریس میکنم هزینه تحصیل خودم واقامتم رو تو تهران میدم.
با سخت ترین استاد هم موضوع پایان نامم رو برداشتم. خود شخص دکتر فتوحی استاد راهنمام هستن. رییس دانشکده برق دانشگاه شریف.
میدونی مهم چیه خواهر من؟مهم اینه که الان که می تونم دارم زندگی میکنم.فعالیت میکنم.از آینده هم اصلاً نمیترسم که شما به من میگی 3 سال هنوز زمان زیادی نیست.
بزار هر چی میخواد بشه .
من داشتم می گندیدم. صبح تا شب تو سایت بودم.فقط فکر و ذکرم ام اس بود.ولی الان فقط موقعی که میخوام آمپول بزنم یادم میاد که ام اس دارم.صبح تا شب تو دانشکده هستم کار میکنم.
در ضمن شیما خانم.خواهر گُلم شما من رو میشناسی. من هیچ وقت قصد اهانت نداشتم.به هر حال آقای کاکاوند اولین نفری بود که بعد از مبتلا شدنم به من زنگ زدن و با من صحبت کردن. محبتشون رو فراموش نمیکنم و یادم نمیره. به هر حال اختلاف نظر پیش میاد .اشتباه از من بود که اینجا مطرح کردم.در ضمن من خودم متن رو اصلاح نکردم. من ویرایش نکردم.
خود من بارها به آقای کاکاوند تماس گرفتم و ازشون خواستم که برای بیمه شدن تایسبری کمکمون کنن.هیچ عناد خاصی با ایشون ندارم. فقط رو بحث دارو ناراحت بودم. بعدشم که ربیف شد 600 هزار تومن از همه دنیا بریدم.به هر حال اگر دوستان از رفتارم ناراحت شدیدن از همتون عذر میخوام.
در ضمن روی صحبتم با خانم شفا یافته هست:
خانم محترم من 3 سال از بیماریم بیشتر نمیگذره. خیلی هم بد با من رفتار کرد.برام اصلاً مهم نیست که در آینده چه رفتاری با من داره. یا اینکه در آینده چه اتفاقی قراره برام بیوفته.
مهم اینه که با این ام اس الان 1000 کیلومتر از شیراز کوبیدم اومدم تهران.خودم خونه گرفتم. خودم اسباب کشی کردم. بخاری نداشتم شبا با سه شوآر زیر پتوم رو گرم می کردم.بعدش میخوابیدم. منت هیچ کس از فامیل رو هم نکشیدم.خونه هیچ کس هم نرفتم.
کار هم میکنم تدریس میکنم هزینه تحصیل خودم واقامتم رو تو تهران میدم.
با سخت ترین استاد هم موضوع پایان نامم رو برداشتم. خود شخص دکتر فتوحی استاد راهنمام هستن. رییس دانشکده برق دانشگاه شریف.
میدونی مهم چیه خواهر من؟مهم اینه که الان که می تونم دارم زندگی میکنم.فعالیت میکنم.از آینده هم اصلاً نمیترسم که شما به من میگی 3 سال هنوز زمان زیادی نیست.
بزار هر چی میخواد بشه .
من داشتم می گندیدم. صبح تا شب تو سایت بودم.فقط فکر و ذکرم ام اس بود.ولی الان فقط موقعی که میخوام آمپول بزنم یادم میاد که ام اس دارم.صبح تا شب تو دانشکده هستم کار میکنم.
در ضمن شیما خانم.خواهر گُلم شما من رو میشناسی. من هیچ وقت قصد اهانت نداشتم.به هر حال آقای کاکاوند اولین نفری بود که بعد از مبتلا شدنم به من زنگ زدن و با من صحبت کردن. محبتشون رو فراموش نمیکنم و یادم نمیره. به هر حال اختلاف نظر پیش میاد .اشتباه از من بود که اینجا مطرح کردم.در ضمن من خودم متن رو اصلاح نکردم. من ویرایش نکردم.
خود من بارها به آقای کاکاوند تماس گرفتم و ازشون خواستم که برای بیمه شدن تایسبری کمکمون کنن.هیچ عناد خاصی با ایشون ندارم. فقط رو بحث دارو ناراحت بودم. بعدشم که ربیف شد 600 هزار تومن از همه دنیا بریدم.به هر حال اگر دوستان از رفتارم ناراحت شدیدن از همتون عذر میخوام.