2013/05/20, 08:11 PM
چند وقت پیش قرار بود همراه مادر و پدرشوهرم به جنوب سفر کنیم، روز قبل از سفر تمام وسایل و لوازم ضروری را آماده کرده بودم، چمدان ها را بسته بودم و خلاصه همه چیز برای مسافرت آماده بود!
البته از نظر من همه چیز آماده بود ولی زمانی که همسرم به خانه آمد و گفت که به اصرار مادرش قرار شده خواهرش هم همراه ما بیاید عصبی شدم و زمانی از عصبانیت به درجه انفجار رسیدم که پیشنهاد کرد بهتر است من و پسر کوچکم همراه آن ها نرویم زیرا مسیر طولانی است و امکان دارد فرزندم مریض شود!!
برای من خیلی دردناک بود که همسرم، مادر، پدر و خواهر گرامی اش!! را به من ترجیح دهد. خلاصه این که آن ها به سفر رفتند و برگشتند ولی هنوز آتش خشم من فروکش نکرده بود، هر چند مرد خانه من! به روش های مختلفی از من عذرخواهی کرد اما من نتوانستم او را ببخشم و هنوز هم هر وقت یاد این ماجرا می افتم از عصبانیت گر می گیرم!!
به گزارش سلامت نیوز به نقل از خراسان ؛ ما به وسیله افراد، اشیا یا رویدادها آشفته نمی شویم بلکه نگرشی که نسبت به آن ها داریم ما را برآشفته می کند.
بنابراین وقتی این ماجرا برای من اتفاق افتاد، تفسیرهای مختلفی به ذهن من رسید: برای همسرم، من و پسرم مهم نیستیم، همیشه همین طور است، اصلاً اخلاقش همین است، مادرش همیشه در کارهای ما دخالت می کند، خانواده خیلی خودخواهی دارد، هر وقت مادرش از او خواسته ای دارد فکر نکرده قبول می کند، این که بچه مریض می شود و این حرف ها بهانه بود، نتوانست به مادرش نه بگوید!!!به نظر شما نتیجه این تفکرات و تفسیرها چیزی جز کوره آتشی بود که من شده بودم؟!!!!
نگاه دیگر:
اگر من تفسیر بهتری از این اتفاق می کردم احتمالاً احساسات بهتری هم تجربه می کردم، مثلاً این که: همسرم واقعاً به فکر من و پسرش است.
او خوبی های زیادی دارد، من می توانم او را ببخشم، خوب درست است که بعضی وقت ها مادرش، خواسته های نابه جایی دارد اما همیشه که این طور نیست، او زن مهربانی است، من و همسرم تصمیم های مشترک زیادی گرفته ایم و طبیعی است که گاهی شرایط، مطابق میل من نباشد، پسر کوچکم نسبت به گرما حساسیت دارد حق با همسرم بود امکان مریض شدنش زیاد بود، هر وقت از او عصبانی و ناراحت می شوم طوری جبران می کند که من راضی می شوم،
همسرم مرد فهمیده ای است و شناخت بیشتری نسبت به مادرش دارد شاید واقعاً این تصمیم به نفع همه ما بود... همین الان که مشغول نوشتن این مطالب بودم احساس بهتری را تجربه کردم، گمان می کنم از خشمی که نسبت به همسرم و مادرش پیدا کرده بودم رها شدم و احساس آرامش دارم.بنابراین این رویدادها نیست که باعث احساسات ناخوشایند می شود بلکه تفکر و نوع نگرش ما خالق احساسات ما است. برای این که بتوانید نوع تفکر خود را کنترل کنید چند پیشنهاد برای شما داریم:
همیشه، هیچ وقت، باید، نباید
استفاده از کلماتی مانند همیشه و هیچ وقت اوضاع را بدتر از آن چه که هست نشان می دهد ولی اگر در نوع کلمات انتخاب شده دقت کنید بیشتر وقت ها احساس بهتری خواهید داشت؛ برای مثال به جای آن که بگویید «همیشه این قدر بداخلاق است» بگویید: «گاهی اوقات عصبی می شود». یا به جای آن که بگویید: «باید این اتفاق بیفتد» بگویید: «بهتر است این اتفاق بیفتد».
به دنبال عذر و بهانه باشید
در حدیثی از حضرت رسول اکرم صلی ا... علیه و آله آمده است: «برای گفتار و کرداری که از برادرت سر می زند عذری بجوی و اگر نیافتی عذری بتراش».
بنابراین برای رفتارهای دیگران بهانه ای بتراشید. این کار باعث ایجاد احساس بهتری درون شما می شود.
پیش داوری ممنوع!
قبل از این که واقعاً درباره علت کاری که همسر یا دوستتان انجام داده است مطمئن شوید پیش داوری نکنید و به فرموده خدا: ظن بد نبرید زیرا بسیاری از گمان ها گناه است یعنی این که بسیاری از گمان ها اشتباه است. پس لطفاً اشتباه نکنید!!!
متفاوت نگاه کنید
یادم هست بیشتر وقت ها از حرف های همسرم ناراحت می شدم از این که مدام به من می گفت: کجا می روی؟ این جا نرو! آن جا نرو! مواظب باش! و... با خودم فکر می کردم این همه بدبینی!؟؟؟ بعضی وقت ها از رفتارش کلافه و عصبی می شدم!!! تا این که یکی از دوستانم نوع نگاه من را به رفتارهای همسرم عوض کرد. او به من گفت: من هر وقت کسی را بیش از اندازه دوست داشته باشم خودم را مالک او می دانم!!! البته او به من گفت این ویژگی خوبی نیست و از من به عنوان یک مشاور و دوست کمک می خواست. ولی من از همین گفته او برای تغییر نوع نگاهم استفاده کردم و معنای رفتارهای همسرم را، عشق ترجمه کردم!
دوست خوب
سعی کنید در زندگی خود با افراد خوش بین همنشین باشید زیرا به فرموده امیرالمومنین علی علیه السلام: «همنشینی با بدان سبب بدگمانی به نیکان می شود».
کلام آخر
و در پایان این عبارت زیبا را تقدیم ذهن خوش بین شما می کنیم:
وقتی ندای درونی ذهن شما به جای «غیرممکن است» زمزمه می کند: «هر چیزی امکان پذیر است» یا به جای «زندگی سخت است» می گوید: «چه روز خوبی است» این سخنان و این روحیه، همانند نوری برای گذشتن از پیچ و خم دشواری های زندگی یاریتان می کند.
البته از نظر من همه چیز آماده بود ولی زمانی که همسرم به خانه آمد و گفت که به اصرار مادرش قرار شده خواهرش هم همراه ما بیاید عصبی شدم و زمانی از عصبانیت به درجه انفجار رسیدم که پیشنهاد کرد بهتر است من و پسر کوچکم همراه آن ها نرویم زیرا مسیر طولانی است و امکان دارد فرزندم مریض شود!!
برای من خیلی دردناک بود که همسرم، مادر، پدر و خواهر گرامی اش!! را به من ترجیح دهد. خلاصه این که آن ها به سفر رفتند و برگشتند ولی هنوز آتش خشم من فروکش نکرده بود، هر چند مرد خانه من! به روش های مختلفی از من عذرخواهی کرد اما من نتوانستم او را ببخشم و هنوز هم هر وقت یاد این ماجرا می افتم از عصبانیت گر می گیرم!!
به گزارش سلامت نیوز به نقل از خراسان ؛ ما به وسیله افراد، اشیا یا رویدادها آشفته نمی شویم بلکه نگرشی که نسبت به آن ها داریم ما را برآشفته می کند.
بنابراین وقتی این ماجرا برای من اتفاق افتاد، تفسیرهای مختلفی به ذهن من رسید: برای همسرم، من و پسرم مهم نیستیم، همیشه همین طور است، اصلاً اخلاقش همین است، مادرش همیشه در کارهای ما دخالت می کند، خانواده خیلی خودخواهی دارد، هر وقت مادرش از او خواسته ای دارد فکر نکرده قبول می کند، این که بچه مریض می شود و این حرف ها بهانه بود، نتوانست به مادرش نه بگوید!!!به نظر شما نتیجه این تفکرات و تفسیرها چیزی جز کوره آتشی بود که من شده بودم؟!!!!
نگاه دیگر:
اگر من تفسیر بهتری از این اتفاق می کردم احتمالاً احساسات بهتری هم تجربه می کردم، مثلاً این که: همسرم واقعاً به فکر من و پسرش است.
او خوبی های زیادی دارد، من می توانم او را ببخشم، خوب درست است که بعضی وقت ها مادرش، خواسته های نابه جایی دارد اما همیشه که این طور نیست، او زن مهربانی است، من و همسرم تصمیم های مشترک زیادی گرفته ایم و طبیعی است که گاهی شرایط، مطابق میل من نباشد، پسر کوچکم نسبت به گرما حساسیت دارد حق با همسرم بود امکان مریض شدنش زیاد بود، هر وقت از او عصبانی و ناراحت می شوم طوری جبران می کند که من راضی می شوم،
همسرم مرد فهمیده ای است و شناخت بیشتری نسبت به مادرش دارد شاید واقعاً این تصمیم به نفع همه ما بود... همین الان که مشغول نوشتن این مطالب بودم احساس بهتری را تجربه کردم، گمان می کنم از خشمی که نسبت به همسرم و مادرش پیدا کرده بودم رها شدم و احساس آرامش دارم.بنابراین این رویدادها نیست که باعث احساسات ناخوشایند می شود بلکه تفکر و نوع نگرش ما خالق احساسات ما است. برای این که بتوانید نوع تفکر خود را کنترل کنید چند پیشنهاد برای شما داریم:
همیشه، هیچ وقت، باید، نباید
استفاده از کلماتی مانند همیشه و هیچ وقت اوضاع را بدتر از آن چه که هست نشان می دهد ولی اگر در نوع کلمات انتخاب شده دقت کنید بیشتر وقت ها احساس بهتری خواهید داشت؛ برای مثال به جای آن که بگویید «همیشه این قدر بداخلاق است» بگویید: «گاهی اوقات عصبی می شود». یا به جای آن که بگویید: «باید این اتفاق بیفتد» بگویید: «بهتر است این اتفاق بیفتد».
به دنبال عذر و بهانه باشید
در حدیثی از حضرت رسول اکرم صلی ا... علیه و آله آمده است: «برای گفتار و کرداری که از برادرت سر می زند عذری بجوی و اگر نیافتی عذری بتراش».
بنابراین برای رفتارهای دیگران بهانه ای بتراشید. این کار باعث ایجاد احساس بهتری درون شما می شود.
پیش داوری ممنوع!
قبل از این که واقعاً درباره علت کاری که همسر یا دوستتان انجام داده است مطمئن شوید پیش داوری نکنید و به فرموده خدا: ظن بد نبرید زیرا بسیاری از گمان ها گناه است یعنی این که بسیاری از گمان ها اشتباه است. پس لطفاً اشتباه نکنید!!!
متفاوت نگاه کنید
یادم هست بیشتر وقت ها از حرف های همسرم ناراحت می شدم از این که مدام به من می گفت: کجا می روی؟ این جا نرو! آن جا نرو! مواظب باش! و... با خودم فکر می کردم این همه بدبینی!؟؟؟ بعضی وقت ها از رفتارش کلافه و عصبی می شدم!!! تا این که یکی از دوستانم نوع نگاه من را به رفتارهای همسرم عوض کرد. او به من گفت: من هر وقت کسی را بیش از اندازه دوست داشته باشم خودم را مالک او می دانم!!! البته او به من گفت این ویژگی خوبی نیست و از من به عنوان یک مشاور و دوست کمک می خواست. ولی من از همین گفته او برای تغییر نوع نگاهم استفاده کردم و معنای رفتارهای همسرم را، عشق ترجمه کردم!
دوست خوب
سعی کنید در زندگی خود با افراد خوش بین همنشین باشید زیرا به فرموده امیرالمومنین علی علیه السلام: «همنشینی با بدان سبب بدگمانی به نیکان می شود».
کلام آخر
و در پایان این عبارت زیبا را تقدیم ذهن خوش بین شما می کنیم:
وقتی ندای درونی ذهن شما به جای «غیرممکن است» زمزمه می کند: «هر چیزی امکان پذیر است» یا به جای «زندگی سخت است» می گوید: «چه روز خوبی است» این سخنان و این روحیه، همانند نوری برای گذشتن از پیچ و خم دشواری های زندگی یاریتان می کند.
من صبورتر از هر لحظه ای چشم به راه روزهای آینده ی نیامده ام!