امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امیتازات : 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
تفریح درمانی
#1
سلام
بچه ها تاحالا چیزی راجع به تفریح درمانی خوندین؟
من تو چندتا مقاله راجع به تفریح درمانی چیزایی خوندم اما خوب چون خیلی معتبر نبود زیاد براش اهمیتی قائل نشدم.
اما اثبات شده که لااقل این روش تو برخی از بیماریها مثل اسکیزوفرنی تاثیر داره
متاسفانه ما (حداقل من و دوستانم که میشناسمشون) تفریح رو به عنوان بخشی از نیاز هفتگی تو برنامه قرار نمی دیم مثل کار یا مطالعه و ... بلکه هروقت شد یا موقعیتش پیش اومد یه سرگرمی هم فراهم می کنیم. چون سیستماتیک تفریح نمی کنیم پس هیچ تاثیر مثبت یا منفی هم رو زندگیمون نداره.
البته نوع تفریحات هرکس هم می تونه متفاوت باشه و حتی مطالعه برای یه نفر هم می تونه تفریح باشه. این رو هم اضافه کنید که ما محدودیت های زیادی هم داریم و کمی هم به خاطر شرایط اجتماعی و فرهنگی محدود شدیم.
همین جمع شدن آخر تو بهمن 88 کلی تو روحیه بچه ها تاثیر مثبت داشت و این رو از نوع برخوردشون با این دیدار کاملا میشه حس کرد.
گاهی اونقدر غرق در مشکلات روزمره میشیم که یادمون میره که روحمون هم مثله جسممون نیازهایی داره.
دوست دارم یکم راجع به این موضوع حرف بزنیم.
خیلی از شماها نیاز به تفریح رو حس کردین اما نمی دونین چه فعالیتی شما رو شاد می کنه. خیلیام میدونید اما امکان اون رو ندارین.
گاهی غمناکی و حسی دلتنگیتون رو میشه براحتی از بین ببرید اما این نیازمند هنر و آموزشه.
فعلا بیشتر نمی خوام بنویسم.
هميشه مردم لباس هاي كهنه و پوسيده اشون رو دور مي ندازن دارم به اين فكر مي كنم كه چرا بعضي ها افكار كهنه و پوسيدشون رو هيچ وقت دور نمي ندازن
 تشکر شده توسط : anaram , shadi , eligana , paeazan
#2
من كه فكر مي كنم اگه اون سالها بهتر زندگي مي كردم بيشتر تفريح مي كردم و سر هر چيز كوچيكي غصه نمي خوردم مريض نمي شدم
( هر چند كه الانم درس نگرفتم)
فكر كنم تاپيكي باشه كه به من كمك كنه
 تشکر شده توسط : eligana , paeazan
#3
سلام...
ای بابا...
منم با گل مهسا موافقم...
به امید سلامتی تک تک شما فرشته های ناز ام اسی ،با بهترین و سبزترین آرزوها

همیشه بهاری باشید

خدا نگهدارAngel

#4
مرسي از اينكه اين تاپيكو باز كردي . اتفاقا بنظرم يكي از بزرگترين نيازهايه ما ( كلا مردم جامعه و بخصوص ما ام اسيها ) تفريح باشه .
چون ميدوني؟ تفريح استراحت و درمان روحه و خب ما كه مستقيما بيماريمون با روحمون در ارتباطه
شخصا با تفريحات زيادي حال ميكنم كه بعضيها رو ميتونم داشته باشم و بعضيها رو نه .
ساده ترين و قابل دسترسترينش ملاقات با دوستان و اقوام عزيزامه . اعتراف ميكنم تويه سختترين شرايط روحي وقتي با دوست ، آشنا يا فاميلي ديدار داشته باشم ساعات و دقايق برام مثل برق ميگذرن و عجيب حالم از اين رو يه اون رو ميشه . البته خب اون طرف هم بي تاثير نيست تويه حالم و خدا رو شكر ميكنم كه دوروبريام همه آدميه پر انرژي و مناسب برايه اين حالم هستند . agreement2
پيوست: البته خب يه ضرب المثلي هست كه مگه : خوبي از خوتونه . شنيدينش؟ icon_biggrin
آنارام باشید
 تشکر شده توسط : MAHDI
#5
تفریــــــــــــــــــــــــــــــــــــح
۲ راه داره :
یک راه اینه که بعضی وقتا تو زندگی تفریح کنی یا اینکه کل زندگی و به چشم یه تفریح ببینی
...........
یعنی اینکه زندگی خودت و تبدیل به یه تفریح کنی
.......
اصولا و حتما خیلیا الان میان که نمیشه ... ازدواج و پول و اینجور حرفا
بله منم مخالف نیستم .... و صد البته که موافق هم نیستم

هر کی میگه واسه تفریح وقت نیست .... دروغ میگه .... حوصله تفریح و نداره
من از بچه گی فقط خودکشی کردم واسه تفریح حالا هر جـــــــــــــــــوری که باشه ... اصلا مهم نیست .... مهم اینه که حال کنم
حالا کارمم یه نوع تفریحه برام

ولی چون تو کار استرس وجود داره .... پس باید یه وقتی رو جدا کرد برای آرامش و تفریح از یه نوع دیگه

بزرگترین تفریحم اینه که برم کافی شاپه پارک تبریز و تنها باشم و قهوه بخورم و ...... دیگه نمیگم چی ......

به قول مهدی به این تفریح درمانی توجه کردم .......
وقتی دارم از شرکت میرم به طرفه کافه .... به راننده تاکسی میگم : آقا بفرما
وقتی یکی دو ساعت نشستم و دارم برمیگردم .... میگم : جناب خدمتتون

..........................................................
منظورم از این همه داستان این بود که با این حال که ساعت ۷ صبح تا ساعت ۱۱ - ۱۲ شب شرکتم ... بازم یه وقتی واسه تفریح دارم .
... وقتی تبر به جنگل آمد ، درختان فریاد زدند و گفتند :نگاه کنید دسته اش از جنس ماست !!. ... 1213.2

 تشکر شده توسط : MAHDI
#6
سلام
منم همین حس شمارو دارم. 9 ماهه تموم برای Apply کردن و 2 تا مقاله شب و روز نداشتم فشارهای خونوادم هم اضافه کنید روزهای پر از استرس. به نظرم این بیماری هر عاملی داشته باشه حتما استرس و عدم تخلیه روانی درش تاثیر داره پس حتما در تشدیدشم می تونه نقش داشته باشه
پس حالا زیاد خاطرات تلختون رو مرور نکنید بچه ها. چون مطمئنم اغلب از این روزای بد داشتید.
از امروز روز جدیدی رو شروع کنید گرچه فراموش کردن سخته اما ما می تونیم کنار هم همه چیزو راحت تر حل کنیم
پس اولین مرحله اینه که بفهمیم چی خوشحالمون می کنه. یکم باید خودمونو بیشتر بشناسیم.
دوستای خوبم! بیاید لذت ببریم از زندگمیون بیاید فارغ از همه بند ها که ما رو توی خودش محبوس کرده به روحمون اجازه بدیم یکم آزادانه تر عمل کنه بهمون بگه چی دوست داره
شما رو نمی دونم اما من خیلی به روحم ظلم کردم به خاطر اینکه فکر می کردم باید فقط پیشرفت جسمی داشته باشم روحمو زندونی کردم و الان دارم درد می کشم.
اما بسه دیگه الان می خوام برای تمام بدنم زندگی کنم برای همین می خوام بفهمم چی دوست داره چون واقعا نمی دونم
دوستای خوب من
الان یکم به درون خودتون برید آیا واقعا برای روح پاکتون تغذیه مناسبی تهیه کردین؟
آیا مثله جسمتون که براش تغذیه مناسب دارین و پزشک می رید و داروهای گرون مصرف می کنید کمی هم به فکر روحتون هستین؟
هميشه مردم لباس هاي كهنه و پوسيده اشون رو دور مي ندازن دارم به اين فكر مي كنم كه چرا بعضي ها افكار كهنه و پوسيدشون رو هيچ وقت دور نمي ندازن
 تشکر شده توسط : مـه ســـا , anaram
#7
سلام
خب هز کی بگه تفریح نداره که نمیشه...
من خودم...بزرگترین تفریحم اینه که جزقله های داییم بیان خونمون... بازی کنیم... اخه هم سنیم
یکیشون 4 ساله اش پسر......یکیشون 2 ساله اش دختر...خدا رو شکر هفت روز هشت شبش خونه ما هستند...من واقعا با این دو تا زلزله خوشحالم...
خب با خانواده ام خیلی خوشحالم...و شاد...شاید یه ساعت نشستن پیششون خستگی کل روزه از تنم میبره...
اما...هر موقع...آمپرم میزنه بالا...به قولی میرسم مرز صفر خطی..می نویسم...
فقط مینویسم...میونیسم...گاهی چند تا برگه دفتر پر میشه...البته چند وقته تایپ میکنم...چون از تلق تولوق صفحه کلید..اونم با عصبانیت پشت سرهم خوشم میاد
این هم تفریحه برام...چون ذهنم اروم میشه...هم ذهنم پاک میکنم واسه یه سری ...روزمرگی ها و مشکل دیگه...

اگه تفریح همونی که خستگی از تن میره و ذهن اروم میشه...و انجام کارهای مورد علاقه است...
من مینویسم...البته پیاده روی هم خیلی ارومم میکنه....هفته هایی که میدونم تا پنج شنبه اش باید بدوم...حتما صبح پیاده میرم سر کار...البته نصفه مسیرو..کامل پیاده برم یک ساعت میکشه...
من تفریح دیگه ندارم...اما فکر کنم برام کافیه
همون...نه تفریح دیگه ندارم...نه...نوشتن...پیاده روی...و صد البته ترجمه...به قولی عشق میکنم با ترجمه
شاید مهم ترینش نوشتن و ترجمه باشه...چون گذر زمان نمیفهمم
خیلی فکر کردم
نه تفریح دیگه ای ندارم...
واقعا اینا کافیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟icon_cry
به امید سلامتی تک تک شما فرشته های ناز ام اسی ،با بهترین و سبزترین آرزوها

همیشه بهاری باشید

خدا نگهدارAngel

 تشکر شده توسط : MAHDI
#8
بچه ها بياييد يه تفريحي راه بندازيم مثلا پشت سر اينايي كه رفتند مسافرت مثل شهرزاد سلمان چه مي دونم هركي رفته غيبت كنيم سلمان و بگو شيش دفه شيش دفه مي ره مشهد اه اه اه اه .................................................................
وقتی تنها شدی تنها تر از تمام غریبان روزگار
از قیل و قال حادثه باری دلت گرفت
بر خویش تکیه کن برعرش
 تشکر شده توسط : anaram
#9
(2010/02/11, 10:27 PM)earth نوشته است: بچه ها بياييد يه تفريحي راه بندازيم مثلا پشت سر اينايي كه رفتند مسافرت مثل شهرزاد سلمان چه مي دونم هركي رفته غيبت كنيم سلمان و بگو شيش دفه شيش دفه مي ره مشهد اه اه اه اه .................................................................

ايول . من پايه ام اساسي agreement2icon_biggrin
واي سعيده جون راس ميگيا ! خودش شيش دفعه شيش دفعه ميره مشهد ، بعد يه بارم كه قراره ما همه بريم مشهد كلي ادا مياد و ميگه فلان روز بده و شلوغه و ... . تازه اينهمه ميره مشهد كلي ناز ميكنه نميكنه هزينه چقدر ميشه و بعد از يه قرن ييهو مياد ميگه 400000 تومان icon_cry
واه واه واه
خدا بده شانس مادر
آنارام باشید
#10
سلاااااااااااااااام
اومدم براتون یک کتاب معرفی کنم...
از صبح گشتم دنبالش تا الان یافتمش!!!

یه دوست دارم فکر کنم هر چی کتاب روانشناسی خونده...داستان های واقعی هم مین طور..کلا ادم معناگرایی...

کلی کتاب به من معرفی کرده تا الان..اما من...نخوندم منهای این یکی...
که فوق العاده است...محشر...

با عنوان

"" سه شنبه ها با موری ""
نوشته:میچ آلبوم

ترجمه دکتر محمد دانایی...پرفروش ترین کتاب سال انتشارش...
انتشارات جیحون...

خب چه ربطی داره به تفریح درمانی...الان میگم...

کتاب در مورد پزشک و استاد دانشگاهی که به مرور زمان به یک بیماری ناعلاج عصبی با نام " لوگریگ " مبتلا میشه...تا حدی که زمین گیر بوده...

این فرد علاقه خاصی به رقص داشته...ادم شادی بوده...و شاد مونده...
شاگردش هر سه شنبه با استادش بوده...و....

باور کنید اگه کتاب بخونید صد در صد قول میدم دیدتون 180 درجه تغییر کنه...واقعا زیباست...
همه بحثی داره..هر بحث زندگی...از زبان یه رقاص..استاد..پزشک ..بیمار..هفتاد ساله...که هر روز به مرگش نزدیک میشه...اشتباه نکنید اصلا کتاب غم ناکی نیست...
ضرر نمیکنید...
یه جمله خیلی قشنگ داره...یعنی همش قشنگه ..اما من عاشق این جمله اشم...
"" قبل از این که بمیری خودرا ببخش و بعد هم بقیه دیگران را""
خلاصه بهتون قول میدم اگر کتاب بخونید میتونید خودتون و نحوه ارامش ذهنتون پیدا کنید...


همین...angel
به امید سلامتی تک تک شما فرشته های ناز ام اسی ،با بهترین و سبزترین آرزوها

همیشه بهاری باشید

خدا نگهدارAngel

 تشکر شده توسط : MAHDI , shahrzad
  


موضوع های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  خنده درمانی fereshteh 14 11,621 2015/04/04, 10:51 PM
آخرین ارسال: سها
  محققان اسپانیایی درمانی بهتر از دارو برای افسردگی كشف كردند نازلی 0 2,690 2011/11/12, 01:25 PM
آخرین ارسال: نازلی



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان