قربون همتون برم ... هممون داریم تلاش میکنیم ... من یه کم خوش شانس از آب در اومدم
من اونقدر سیریش این دکترا شدم که آخرش ....:
صبح ساعت 8 یا بهتره بگم ساعت 8 صبح امروز ... دکتر علم الهدی زنگ زد ....
گفت اون مطالبی رو که راجع به دکتر زامبونی میگفتی ... جمع کن بیا دانشگاه (دانشگاه علوم پزشکی تبریز)
.................................... بخوام تعریف کنم 100 صفحه میشه ... وقت شد از نزدیک تعریف میکنم ..... در کل یه کم باور نکردنیه
.......................
تقریبا 3 ساعت با 3 تا از دکتر های دانشگاه تو جلسه بودیم که یکیشون به اسم دکتر پزشکی محقق ام اس بود .....
قرار شد بین دکتر های مرکز مغز و اعصاب دانشگاه تبریز یه ژورنال کلب (ظاهرا جلسه ای هستش بین دکتر ها برای رد و بدل کردن اطلاعات جدید) تشکیل بشه تا این موضوع مطرح بشه و احتمال 90 درصد کار به یه کنفرانس بکشه و درمان از این طریق شروع بشه ....
........................
احتمالا این هفته منم به ژورنال کلبشون دعوت بشم .... کلا جریان از این قراره که جمعی از دکتر ها یه گروهی تشکیل میدن تا این روش درمان رو تو تبریز شروع به آزمایش کنن ....
---------------------
حالا خیلی از بحث های جالبتری هم شد که تا مطمئن نشم نمیخوام چیزی بگم
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای دارم از خوشحالی میترکککککککککککککم
... وقتی تبر به جنگل آمد ، درختان فریاد زدند و گفتند :نگاه کنید دسته اش از جنس ماست !!. ... 1213.2