[paeazan]

یکی از بهترین لحظات زندگیم چند روز پیش در مشهد بود. که همه دور هم بودیم. که اونی که از امام رضا خواسته بودم رو اکی نکرده و دوس نداشتم برم حرمش. و روز اول در مشهد اکی شد
خیلی عالی بود
نمیشناختمش اما الان حس نزدیک بودن بهش رو میکنم
امام رضا ممنونم ازت

[hadisss]

عاشق شدن
آنقدر بخندی که دلت درد بگیره
برای مسافرت به یک جای خوشگل بری
به آهنگ مورد علاقت از رادیو گوش بدی
آخرین امتحانت رو پاس کنی
کسی که معمولا زیاد نمی بینیش ولی دلت می خواد ببینیش بهت تلفن کنه
تلفن نیمه شب داشته باشی که ساعتها هم طول بکشه
بدون دلیل بخندی
بطور تصادفی بشنوی که یک نفر داره از شما تعریف می کنه
از خواب پاشی و ببینی که چند ساعت دیگه هم می تونی بخوابی !
وقتی "اونو" میبینی دلت هری بریزه پایین !
لحظات خوبی رو با دوستانت سپری کنی
کسانی رو که دوستشون داری رو خوشحال ببینی
یه دوست قدیمی رو دوباره ببینید و ببینید که فرقی نکرده
عصر که شد کنار ساحل قدم بزنی
یکی رو داشته باشی که بدونید دوستت داره
یادت بیاد که دوستای احمقت چه کارهای احمقانه ای کردند و بخندی و بخندی و باز هم بخندی .......
اینها بهترین لحظه‌های زندگی هستند
قدرشون روبدونیم "

ایناشو دوس داشتم. لحظه های قشنگی هستن
بهترین لحظه ی زندگیم مسافرتامن

[hamid_147]

بهترین روزای زندگیم مسافرتهایی هست که میرم.از همه چی دورم به هیچی جز اینکه چطوری خوش بگذرونم فکر نمیکنم

[saeid]

لحظه هایی که رفته بودم کربلا عجب حالی داشتم
همه غما یادم رفته بود حتی ام اس تو اوج مریضیم بود
ولی اونجا یه امپولم نزدم حالم که بدتر نشد هیچ وقتی برگشتم
عالی بودم

[گيتي]

لحظاتي است كه ببينم همتون از ته دل ميخنديد ...

لحظاتي است كه هيچ كس تودلش غم نداشته باشه ...

لحظاتي است كه ديگه نبينم كسي بخاطر مريضيش زندگيش بهم بخوره ..

لحظه اي كه ديگه من نباشم ..............................................................................................

[(reihane(raz]

بهترین لحظات زندگی وقتیکه بدونم تونستم باخدای خودم ارتباط برقرارکنم وانقدرگریه کنم به اندازه تمام سالهایی که این مهمون ناخونده روبه زور توخونم نگرش داشتم تادلم سبک شه واطمینان قلبی به خاطر پذیرش این بیماریم از خدا بگیرم که این پذیرش بی اجرنیست

[nazaninamiri70]

بچگیام با لباس پسرونه تو کوچه با پسرا دنبال توپ و سنگ و.. بودیم به دور از جنسیت، به دور از شکستن دل، فقط شیشه میشکوندیم، بازی با آدما نمیکردیم بازیامون سراسر شادی و خنده و هیجان بود
بزرگتر شدیم بهترین لحظات تغییر کردن!
مدرسه که میرفتیم پیش دوستا وقتی لبو میخوردیم تو راه برگشت یا وقتی تو حیاط دست میگرفتیم و شعر میخوندیم شد بهترین لحظات
بزرگتر شدیم دانشگاه قبول شدن واسمون شد بهترین لحظه!
بعدش فارغ التحصیلی
دوباره قبولی و...
ولی الان بهترین لحظات واسم فرق کرده!
وقتی به چیزی یا کسی نگاه میکنم و یاد خدا میفتم وقتی یاد خدا میفتمو بند دلم پاره میشه! عین عاشق معشوقا!
وقتی به آسمون نگاه میکنم و خدا میبینم ستاره میبینم وقتی آروووووم میشم
وقتی یه فنجون قهوه تلخ جلومه آهنگ مورد علاقمو گوش میدم با برادر خواهرام دور همیم وقتی یه کتاب جدید دستم میرسه
شام غذای مورد علاقمه و...
نتیجه میگیریم دوباره داریم برمیگردیم به بچگیامون!
دوباره بهترین لحظات داره با چیزای کوچیک ساخته میشه
دوست دارم این چیزای کوچیک رو که منو یاد خدا میندازه

[nilo0far]

عاشق شدن

آنقدر بخندی که دلت درد بگیره

برای مسافرت به یک جای خوشگل بری

به رختخواب بری و به صدای بارش بارون گوش بدی

توی شلواری که تو سال گذشته ازش استفاده نمی کردی پول پیدا کنی

از خواب پاشی و ببینی که چند ساعت دیگه هم می تونی بخوابی !

آهنگی رو گوش کنی که شخص خاصی رو به یاد شما می یاره

وقتی "اونو" میبینی دلت هری بریزه پایین !

لحظات خوبی رو با دوستانت سپری کنی

کسانی رو که دوستشون داری رو خوشحال ببینی

عصر که شد کنار ساحل قدم بزنی

یکی رو داشته باشی که بدونید دوستت داره

یادت بیاد که دوستای احمقت چه کارهای احمقانه ای کردند و بخندی و بخندی و باز هم بخندی .......

روزی بیاد که همه ی مریضا شفا پیدا کنن

[movahedi]

برگشتن كمي از حافعضه ام يواش يواش داره برميگردد داره خودشو آبديت ميكند
كه با من چكار كردند آزاد شدند از فضاي جهنمي؟؟؟
همين كه با لرزش رو بايم ميتوانم به ايستم باز هم راضي هستم
تا ان آگايي را گرفتم بتوام انتقال بدهم

[برگ 7]

لحظاتيه که با خدا خلوت مى کنم. هيچى از اين شيرين تر برام نمى شه. انگار همه ى خوشيها با هم جمع شدن ومنو سرمست کردن خيلى کيف مى کنم وخوشحالم که خدا رو هر وقت اراده کنم بغل دستمه. نه مسافرت مى ره ونه سرش شولوغه ونه بى حوصله هست