ارسالها: 4
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Aug 2013
تشکر های اهدا شده: 64
تشکر های دریافت شده :29 بار در 5 پست
سال تشخيص بيماري : 1384
دكتر معالج : دكتر
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : زير آسمون خدا
2013/08/18, 10:18 PM
سلام.مادرم پنجاه سالشه و چند ساله ام اس دارد.ميخوام ببينم چه طورى بايد باهاش برخورد كنم كه خوشحال باشه و حالش خوب باشه؟ خيلى دوستش دارم ولى در برخورد باهاش گاهى عصبى ميشم و بد حرف م
يزنم اما بعضى شبا براش از ته دل گريه ميكنم ..همش فكر ميكنم تقصير ماها بوده كه اين بيمارى را گرفته , حالم خيلى بده. چه كارايى را دوست داره و چه جورى بايد باهاش برخورد شه كه حس خوبى داشته باشه؟لطفا جزءياتش را بگيد . خيلى ممنون
ارسالها: 507
موضوعها: 21
تاریخ عضویت: Jan 2012
تشکر های اهدا شده: 13384
تشکر های دریافت شده :13987 بار در 1982 پست
سال تشخيص بيماري : 1387
دكتر معالج : ..
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : تهران
2013/08/18, 10:25 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2013/08/18, 10:54 PM، توسط neda.n.)
دوست عزیز اول از همه احساس گناه رو به نظرم از خودت دور کن . بعدم گریه و ناراحتی رو کنار بذار و باهاشون برخورد منطقی بکن . مادرتون بیشتر از هر چیز به فضایی به دور از استرس نیاز داره . همچنین فضایی شاد . سعی کن به نظر من کاری کنی که تا ممکنه ام اس براش موضوع اول زندگیش نباشه و تا میشه فراموش کنه بیماریش رو . به چشم یه بیمار بهش نگاه نکنین بلکه به چشم یه مادر بهش نگاه کنین که باید در مقابلش صبورتر از یه مادر عادی بود و در ضمن به هیچ وجه بهش ترحم نکنید . اینا فقط حسهام بود وگرنه شاید یه مشاور بیشتر بتونه کمکتون کنه
در ضمن این سایتم میتونه براشون مفید باشه . شاید فکر کنی چون سایت تخصصی ام اسه ممکنه فضای بیماری داشته باشه ولی اینطور نیست . احساس همدردی و حس مثبت و حس شور و هیجان بین بچه های سایت اتفاقا به مادر روحیه میده
Peace begins with a smile
ارسالها: 69
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Jul 2013
تشکر های اهدا شده: 298
تشکر های دریافت شده :358 بار در 135 پست
سال تشخيص بيماري : 91
دكتر معالج : صحراییان وبهرامی
داروي مورد استفاده : کوپامر
محل سکونت : اهواز
عزیزم اصلا نگران نباش من هم مادرم ام اس ذاره خیلی نگران اون بودم تمام مدت که بیمارستان بستری بود بالای سرش بودم به قول تو از ته دل واسش گریه می کردم ولی نمیدونستم که خودم هم دارم حالا مامانم واسه من گریه می کنه
مامانم هفته ایی یه آمپول میزنه من روزی یه آمپول
حالا نگرانیش بیشتر هم شده مادرا آروزیی جز خوشبختی ما ندارن اینطوری خوشحالش کن خوشبخت شو
ارسالها: 4
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Aug 2013
تشکر های اهدا شده: 64
تشکر های دریافت شده :29 بار در 5 پست
سال تشخيص بيماري : 1384
دكتر معالج : دكتر
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : زير آسمون خدا
(2013/08/18, 10:25 PM)neda.n نوشته است: دوست عزیز اول از همه احساس گناه رو به نظرم از خودت دور کن . بعدم گریه و ناراحتی رو کنار بذار و باهاشون برخورد منطقی بکن . مادرتون بیشتر از هر چیز به فضایی به دور از استرس نیاز داره . همچنین فضایی شاد . سعی کن به نظر من کاری کنی که تا ممکنه ام اس براش موضوع اول زندگیش نباشه و تا میشه فراموش کنه بیماریش رو . به چشم یه بیمار بهش نگاه نکنین بلکه به چشم یه مادر بهش نگاه کنین که باید در مقابلش صبورتر از یه مادر عادی بود و در ضمن به هیچ وجه بهش ترحم نکنید . اینا فقط حسهام بود وگرنه شاید یه مشاور بیشتر بتونه کمکتون کنه
در ضمن این سایتم میتونه براشون مفید باشه . شاید فکر کنی چون سایت تخصصی ام اسه ممکنه فضای بیماری داشته باشه ولی اینطور نیست . احساس همدردی و حس مثبت و حس شور و هیجان بین بچه های سایت اتفاقا به مادر روحیه میده
خيلى ممنون ندا جان.لطف كردى