خیلی خیلی خوشحالم که در این برنامه کوه نوردی بودم کنار دوستان گلم خیلی خوش گذشت امیدوارم دوباره از این دیدار ها داشته باشیم .
مرسی از همه بچه هایی که تدارک این برنامه کوه نوردی رو دیده بودند
تمام چراغ های خانه روشن است
و من صدای خنده ات را
بلندتر از همیشه نقاشی می کنم
لطفی کن، به کسی چیزی نگو
بگذار همسایه ها خیال کنند تو آمده ای....
برنامه خیلی عالی بود .
جا داره یه تشکر حسابی از فربد کنم . خسته نباشی
همه بچه هایی هم که اومدن خسته نباشید . وجود تک تکتون به این برنامه انرژی داد .
ایشالله همه دوستانی که دوست دارن در این فراخوان ها شرکت کنن دفعه دیگه بتونن بیان
فقط فربد جان من اون کوله 80 کیلویی رو بکن 60 کیلو
فکر کنم نیم ساعت - یک ساعت اخر رو کول خودم بود فقط . داشتم میمردم ولی به کسی ندادم . خدایی خیلی حال داد ولی الان دارم از بدن درد میمیرم
انگار رفتم باشگاه پرس پا و پشت پا و جلو پا رو همزمان و هر کدوم 100 کیلو زدم . ولی باشگاه و درد بعد از اولین جلسه یه خوبی داره که فرداش این درده خیلی بهت حال میده و انرژی میگیری . منه بیچاره تا چند هفته دیگه باید وایسم واسه کوه رفتن
سلام
تشکر میکنم از همه دوستانی که تشریف آوردند و باز هم باعث دلگرمی و نشاط ما شدند و اینبار تشکر ویژه دارم از دو عزیز (مهرداد و روشنک خانم)که از راه دور اومده بودند
واقعا باعث خوشحالی من میشه که چنین استقبالی از برنامه ها میشه و وجود شما عزیزان تماما برای من انرژی میاره
امیدورام این جمع همینجوری خوب بمونه چون واقعا همه اخلاق کوهنوردی دارن ... و امیدوارم هر کسی هم که به برنامه های بعدی اضافه میشه کوهنورد هم نباشه ... اخلاق کوهنوردی داشته باشه
... وقتی تبر به جنگل آمد ، درختان فریاد زدند و گفتند :نگاه کنید دسته اش از جنس ماست !!. ... 1213.2
منم بودم آقا...دیر رسیدم تاپیک داغ تر دیگه دیدار اعضای ام اس سنتر هست
اومدم نوشته هاتونو خوندم دلم نیومد چیزی نگم...
مرسی ساینا جون که مثل همیشه عالی نوشتی
مرسی مرسی مرسی از همه دوستای عزیزم که مثل همیشه به خاطره یه روز به یاد موندنی در کنار هم داشتیم...
باورتون نمیشه اون روزی که توی شرکت داشتم برا همکارام از کوه نوردی و شماها حرف میزدم آن چنان به من نگاه میکردم که من توی چشماشون یه موجی از حسرت حس کردم...فقط میگفتن خوش به حالت..
منم میگم خوش به حالم
ایشالا در فراخوان بعدی همه دوستام بتونن بیان
وقتی نیستی،همه نیستن
نه که نیستن،هستن
مثل تو نیستن
اتفاقا منم شب قبلش تولد خواهرم بود نا ساعت 4 بیدار بودیم....منم که از اول شب میگفتم فردا میخوام برم کوه............همه اخرش گفتن عمرا بری کوه........ولی اومدم خیلی عالی بود........خواهرام کلی حال کردن وقتی منم از شما وانرزیتون تعریف میکردم شوهر خواهرم میگفت ادم دلش میخواد ام اس بگیره.............امیدوارم همیشه همه دوستان گلم همینطور پر انرژی وشاداب وسلامت باشن
(2012/01/07, 10:52 AM)شهرزاد نوشته است: من حسودیم گل کرد
چه طوری میشه فتح قله کرد؟
به سختی
ولی اگه با دل و جون بری کوه ... همون سختی برات میشه لذتی تمام نشدنی که تا تجربه نکردی شاید متوجه منظورم نشی ...
ولی فتح یه قله ... چه ۸۰۰۰ متری چه ۸۰۰ متری ... خیلی لذت بخشه
... وقتی تبر به جنگل آمد ، درختان فریاد زدند و گفتند :نگاه کنید دسته اش از جنس ماست !!. ... 1213.2
