ارسالها: 106
موضوعها: 5
تاریخ عضویت: Mar 2012
تشکر های اهدا شده: 5763
تشکر های دریافت شده :2181 بار در 854 پست
سال تشخيص بيماري : 80
دكتر معالج : خدا
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : گنبد کاووس
شما هنوز نه به باره و نه به دار برای خودت نسخه هم نوشتی . یعنی چی قید ارشد رو بزنم ؟
ارسالها: 507
موضوعها: 21
تاریخ عضویت: Jan 2012
تشکر های اهدا شده: 13384
تشکر های دریافت شده :13987 بار در 1982 پست
سال تشخيص بيماري : 1387
دكتر معالج : ..
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : تهران
پرستو جون عزیزم ، آخه چراااااااااا؟ ببین این رو که همه بهت گفتن این علائم الزاما علائم ام اس نیست . اما من حرف دیگه ای دارم . اصلا بیا فرض رو بذاریم رو ام اس خودت می گی اینجا ( سایت ) رو خوندی ! پس چطور هنوز از ام اس اینجوری می ترسی . ببین تمام کسایی که بیماریشون زود تشخیص داده میشه کمترین عوارض رو دارن . پس هرچی زودتر بروو دکتر . اگه خواستی اصن من خودم باهات می یام . بعدم یعنی چی که اگه ام اس داری قید ارشد رو بزنی . فرض کن بفهمن ام اس داری چی میشه مگه ؟؟ هیچی . دارو می خوری علائمت برطرف می شه . حالا به من بگو الان که علائم داری می خوای بری ارشد بعد که علائمت برطرف می شه نمی خوای بری ؟؟!!! آخه خودت فکر کن .
گفتم همونطور که بقیه گفتن باید بری دکتر . با همه این علائم الزاما ام اس نداری .
Peace begins with a smile
ارسالها: 235
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Sep 2011
تشکر های اهدا شده: 3093
تشکر های دریافت شده :3921 بار در 1486 پست
سال تشخيص بيماري : ١٣٨٩
دكتر معالج : رويا ابوالفضلى
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : تهران
عزيزكم به جاى اينكه بشينى و اينهمه توهمات براى خودت ببافى سريعاً به يك دكتر حاذق مراجعه كن ، البته اين علائمى كه شما داشتيد رو بنده هيچ كدوم رو نداشتم و من نميدونم شما اين علائم رو تو كدوم يكى از ام اسى ها ديديد و با يقين هم اعلام ميكنيد كه ام اس داريد
هيچگاه اميد كسى را نا اميد مكن شايد اين تنها دارايى او باشد
ارسالها: 471
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Aug 2011
تشکر های اهدا شده: 6698
تشکر های دریافت شده :4383 بار در 1017 پست
سال تشخيص بيماري : ۸۶
دكتر معالج : دکتر ترمه چی
داروي مورد استفاده : سینومر
محل سکونت : تهران
به نظر منم برو دکتر...من همیشه تو همه پستام از قانون جذب نوشتم...برو دکتر تا خودت با دستای خودت جذبش نکردی!
به یاد آرزوهایم سکوتی میکنم بالاتر از فریاد..
ارسالها: 586
موضوعها: 4
تاریخ عضویت: Dec 2011
تشکر های اهدا شده: 26262
تشکر های دریافت شده :30263 بار در 11272 پست
سال تشخيص بيماري : 1373
دكتر معالج : ندارم
داروي مورد استفاده : دارو مصرف نمیکنم
محل سکونت : تهران
ارسالها: 8
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2012
تشکر های اهدا شده: 6
تشکر های دریافت شده :25 بار در 9 پست
سال تشخيص بيماري : -
دكتر معالج : Prof.Dr. med.H
داروي مورد استفاده :
محل سکونت :
2012/06/19, 08:13 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2012/06/19, 08:14 PM، توسط Ava.)
سلام دوستان عزیز
من همین الان از دکتر اومدم ام ارای ، رو برده بودم که نشون بدم ، با اینکه مرکز ام ای ار به من گفته بود مشکلی نداره ولی دل تو دلم نبود ببینم دکتر چی میگه بد از2 saat و نیم که با دکتر حرف زدم و از اول توضیح دادم که چی شده ، دکتر امای ار رو که دید ، گفت که ام ا س نیست یعنی فعلا که نیست ،ام ای ار هیچی نشون نمیده ، واسه 4 ماه دیگه واسم نوبت گذاشت برم کنترل،محض احتیاط ،این هم گفت که اگه توی اینمدت مشکلی داشتی زودتر بیا، حالا باید صبر کنم تا اون موقع
ولی چرا همه علایم ام ا س رو دارم عجیبه !
تازه تاری دید و بعضی اوقات دوبینی هم دارم ، چشم پزشک رفتم گفت سالمه ، الان متخصص مغز و اعصاب هم که گفت کاملا خوبه مشکلی نیست، ولی چرا من این مشکل رو دارم خدا داند
** راستی ، دوستان دکتر همش میپرسید این چند ماه گذشته سرما خوردگی یا عفونت داشتی یا نه ؟ من چند ماه گذشته ماهی یه بار رو سرما خوردم و گلوم چرک کرده و مسلما گوشم هم !!!
بچهها اینجا میاومدم خیلی روحیه گرفتم ، با نوشتههاتون ،با حرفاتون، با روحیه خوب رفتم پیش متخصص ، همتونو دوست دارم ،

مرسی از همگی


گر از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
تو و دوستی خدا را
به ستاره ها به باران
برسان سلام ما را
ارسالها: 2
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2012
تشکر های اهدا شده: 7
تشکر های دریافت شده :6 بار در 2 پست
سال تشخيص بيماري : 0
دكتر معالج : 0
داروي مورد استفاده :
محل سکونت :
از همتون واقعا ممنونم

فک نمی کردم اینقدر بهم جواب بدید ... تلاش میکنم تو این چند روز حتما به پزشک مراجعه کنم
ارسالها: 84
موضوعها: 7
تاریخ عضویت: Mar 2012
تشکر های اهدا شده: 344
تشکر های دریافت شده :270 بار در 85 پست
سال تشخيص بيماري : فعلا نامشخص
دكتر معالج : -
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : تهران
ارسالها: 8
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2012
تشکر های اهدا شده: 6
تشکر های دریافت شده :25 بار در 9 پست
سال تشخيص بيماري : -
دكتر معالج : Prof.Dr. med.H
داروي مورد استفاده :
محل سکونت :
2012/06/20, 11:04 AM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2012/06/20, 11:17 AM، توسط Ava.)
گر از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
تو و دوستی خدا را
به ستاره ها به باران
برسان سلام ما را
ارسالها: 1
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2012
تشکر های اهدا شده: 3
تشکر های دریافت شده :3 بار در 1 پست
سال تشخيص بيماري : شاید امسال
دكتر معالج : هنوز بیمار نیستم
داروي مورد استفاده :
محل سکونت :
درود به همه ی شما دوستان و آرزوی موفقیت و شادی برای همه تون ....
---
اولا بگم که می دونم قبل از هر چیز باید ام آر آی داده باشم و بر اساس اون بهتر میشه حرف زد اما احتمالا تا بخوام از دکتر وقت بگیرم و .... میشه یکی دو هفته ی دیگه .... ذهنم آرومم نمیذاره .... میشه بهم کمک کنین
من حدود یک ماه پیش زانوهام درد گرفت . یه درد عادی مثل بقیه ی دردها . موقع بلند شدن و نشستن . خلاصه رفتم دکتر . گفت چیزی نیست و دو تا قرص مکمل داد که گلوکزامین و ... بود . یه آزمایش خون هم بر اساس روماتولوژی نوشت .
قرص ها رو باید جدا می خوردم . با هم خوردم . 5 روز بعد حس کردم تمام بدنم بی حس شده . انگار لیدوکائین (بی حس کننده ی موضعی ) زده باشم به کل بدنم . و 3 ساعت گذشته باشه و اثر کرده باشه . ترسیدم . اولین گزینه : ام اس
فرداش شد احساس کردم تازه ورم هم به اون حسه اضافه شده .و دیگه برام مثل بی حسی نبود . مثل کشیده شدن پوستم بود اما خیلی خفیف چون هیچکس نمی فهمید و حلقه م هم به راحتی می رفت دستم هنوز . خلاصه قرصها رو نخوردم . روز سوم ورمه باز رفت اما بی حسیه موند .
رفتم همون دکتر . گفت آزمایشت اوکیه و روماتیسم اینا نداری گفتم انگار بی حسی دارم . گفت برو روانپزشک ..... :|
اصرار کردم . گفت تو دیگه انگار دست از سر ام اس بر نمی داری . یه دکتر معرفی کرد که برام ام آر ای بنویسه و .....
امروز روز چهارمه .هنوز بی حسیه هست . احساس بدی دارم . نمی دونم از ترسه که فکر می کنم تعادلم رو دارم از دست می دم یا واقعیه .
نمی دونم اسم این چیزی که الان توی بدنم دارم چیه ؟ جون همه چی رو روی پوستم حس می کنم . درد - سرما - گرما - دستهام رو می تونم تکون بدم و می تونم بنویسم (حداقل هنوز)
صدام مثل سابقه - دید و چشمام مثل سابقه - عدم تمرکز ندارم - اشتهام همونطوریه . نمی دونم
بهم کمک کنید و اول بگید این بی حسی و کرختی چجوریه که مقایسه کنم و بفهمم ......
ممنون
راستی
مامان ام اس داشت و من سال 82 از دستش دادم . تمام صحنه ها و اذیت شدنهاش توی ذهنمه و توی این 8 - 9 سال از نبودن و از زجر کشیدنهاش سوختم.................... و حالا ..... خودم .......
نمی دونم ......