ارسالها: 1,618
موضوعها: 71
تاریخ عضویت: Sep 2011
تشکر های اهدا شده: 7897
تشکر های دریافت شده :16585 بار در 4448 پست
سال تشخيص بيماري : 1387
دكتر معالج : دکتر امیررضا عظیمی
داروي مورد استفاده : فینگولید - داروسازی اسوه
محل سکونت : تهران
بله پنهان کردم...
چون از ترحم و مهربانی های بعد مریضی متنفرم....
تا الان کله میکنن ولی بفهمن مهربون میشن انگار یه ساعت دیگه میخاد بمیره آدم
ولی ترجیح میدم تا اونجایی که توان دارم رو مریضیم بایستم .....
اگر دیگه کم آوردم خودشون میفهمن احتیاجی به گفتن من نیست
فعلا سکوت را برگزیدیم ............
ارسالها: 83
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Nov 2011
تشکر های اهدا شده: 182
تشکر های دریافت شده :552 بار در 127 پست
سال تشخيص بيماري : تیر 90
دكتر معالج : دکتر اعتمادی فر
داروي مورد استفاده : اکتووکس
محل سکونت : نصف جهان
بله چون از ترحم و حرفای بیخود بعضی ها بیزارم .
نذر کردم گر از این غم به درآیم روزی
تا در میکده شادان و غزل خوان بروم
ارسالها: 74
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2015
تشکر های اهدا شده: 6
تشکر های دریافت شده :272 بار در 81 پست
سال تشخيص بيماري : 1393
دكتر معالج : دکترناهیدحسینی میر
داروي مورد استفاده : زیتاکس - آریوژن فارمد
محل سکونت : خرم آباد
تاجایی که لازم نباشه نمیگم،یه کسایی که لازم بوده بدونن میدونن ولی دلیلی نمیبینم همسایه ای بدونه من مریضم یانه بدونه میخواد برام چکار کنه بجز ترحم
ساقیا امشب صدایت با صدایم سازنیست
یاکه من بسیارمستم یاکه سازت ساز نیست
ساقیا امشب مخالف مینوازد تارتو
یا که من مست وخرابم یا که تارت تارنیست
ارسالها: 137
موضوعها: 8
تاریخ عضویت: Feb 2010
تشکر های اهدا شده: 370
تشکر های دریافت شده :387 بار در 121 پست
سال تشخيص بيماري : 1384
دكتر معالج : دکتر مرتضی سعیدی
داروي مورد استفاده : زیفرون - زیست دارو دانش
محل سکونت : مشهد
من از ترحم دیگران بشدت بدم می اومد .
از وقتی حالم بدتر شده جلوی خودم یکجور ترحمه پشت سرم یکجور
بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر بار دگر روزگار چون شکر آید
شاید امروز نه ؛ اما من ایمان دارم که سرانجام همه چیز درست خواهد شد ... آری ، روزهای خوب خواهند آمد.
ارسالها: 286
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2011
تشکر های اهدا شده: 7276
تشکر های دریافت شده :3654 بار در 976 پست
سال تشخيص بيماري : 1382
دكتر معالج : دكتر اشرفيان
داروي مورد استفاده : سینومر
محل سکونت : کرج
سعي ميكنم مطرح نكنم اما چون يالها قبل اين موضوع برام پيش اومد احتمالا برادرام به خانوماشون گفتم اما علنا درموردش صحبت نميكنيم.همسر و خاله ها و مادربزرگمم ميدونن.فكر ميكنن تموم شده.
چند وقت پيش خاستم برم به مدير عاملمون بگم، بلكم حقوقمان را زياد كنه
دوباره پشيمون شدم
و
گفتم ولش كن ديدش نسبت بهم عوض ميشه
يوقت فكر ميكنه خداي ناكرده ناتوانم از انجام كاري
صفـایـی بـود دیـشب بـا خیـالت خـلـوت مــا را
ولـــی مــن بـاز پنـهانی تـو را هـم آرزو کـردم
ارسالها: 242
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Nov 2011
تشکر های اهدا شده: 5428
تشکر های دریافت شده :1667 بار در 541 پست
سال تشخيص بيماري : 1380
دكتر معالج : دکتر نیک سرشت
داروي مورد استفاده : ریتوکسی ور - اکتوورکو
محل سکونت : شیراز
نگفتم تا حالا چون مطمئن هستم با احوالپرسی های متعدد و... مزاحم زندگیم ميشن
به جهان خرم ازآنم که جهان خرم از اوست/ عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
ارسالها: 24
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Sep 2015
تشکر های اهدا شده: 260
تشکر های دریافت شده :88 بار در 23 پست
سال تشخيص بيماري : 94
دكتر معالج : 000
داروي مورد استفاده : سینووکس
محل سکونت : زیر سایه خدا
2015/09/23, 10:43 AM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2015/09/23, 10:44 AM، توسط غزاله.)
زندگی مرا بارها و بارها درهم کوبید
اما صدای شکستنم را کسی نخواهد شنید
این منم قهرمان خودم.....
ارسالها: 378
موضوعها: 25
تاریخ عضویت: Jan 2015
تشکر های اهدا شده: 2151
تشکر های دریافت شده :1413 بار در 399 پست
سال تشخيص بيماري : 1393
دكتر معالج : ---
داروي مورد استفاده : اسویمر
محل سکونت :
کاملا پنهان میکنم
ارسالها: 45
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Sep 2011
تشکر های اهدا شده: 692
تشکر های دریافت شده :316 بار در 89 پست
سال تشخيص بيماري : 1383
دكتر معالج : Nikanfər
داروي مورد استفاده : سینومر
محل سکونت : TƏBRİZ
لزومی نمی بینم هر اتفاقی تو زندگیم رو هر کسی بدونه.
خیلی چیزا رو نمی دونن اینم روش، در کل آدم توداری هستم.
ارسالها: 5
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Sep 2015
تشکر های اهدا شده: 302
تشکر های دریافت شده :331 بار در 92 پست
سال تشخيص بيماري : 1391
دكتر معالج : دکتر مهردخت مزده
داروي مورد استفاده : دانلوین - توسعه داروسازی دانش
محل سکونت : ملایر
سلام منم با همه شما موافقم و تا الان که حدود 3 ساله این مشکل رو پیداکردم پیش همه بازگو نکردم و فقط همسرم و خانواده خودم مطلعا و اصلا دوستم ندارم پلو کسی بگم چون کسی برام نمی خواد کاریکنه فقط با نگاهاشون اگرم چیزی نیست بزرگش می کنن و به قول دوستمون میشک گاو پیشونی سفید....