ارسالها: 1,236
موضوعها: 19
تاریخ عضویت: Jul 2011
تشکر های اهدا شده: 4409
تشکر های دریافت شده :7524 بار در 2638 پست
سال تشخيص بيماري : 1382
دكتر معالج : دکتر امیررضا عظیمی
داروي مورد استفاده : فینگولیمد
محل سکونت : تهران
2013/03/05, 05:47 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2013/03/06, 06:14 PM، توسط hessam.)
حتی بیشتر هم شده
گفت از دوست چه خواهی که تورا شاد کند گفتم از دوست همین بس که ز ما یاد کند
If you want to be OK , you should have a healthy lifestyle with exercise and don`t think about any problems
ارسالها: 514
موضوعها: 4
تاریخ عضویت: Nov 2012
تشکر های اهدا شده: 833
تشکر های دریافت شده :2026 بار در 653 پست
سال تشخيص بيماري : 1390
دكتر معالج : ***فرشته جون***
داروي مورد استفاده : ریتوکسی ماب
محل سکونت : اصفهان
هیچ کس از بیماری من خبر نداره(البته به جز خانواده خودم). بنابراین به راحتی در همه مراسم شرکت میکنم و کاملا عادی برخورد میکنم!
فعلا لزومی نداره دیگران خبردار بشن، خودم چند سال دیگه بهشون میگم ؛میخوام ببینند که من این همه مدت این بیماری رو داشتم و مثل یه آدم عادی زندگی میکردم
تا خدا بنده نواز است به خلقش چه نیاز !؟
میکشم ناز یکی تا به همه ناز کنم
ارسالها: 17
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2012
تشکر های اهدا شده: 210
تشکر های دریافت شده :1487 بار در 316 پست
سال تشخيص بيماري : 1388
دكتر معالج : دکتر عبدالباقی
داروي مورد استفاده :
محل سکونت :
من به غیر از خونواده ام و البته دوست صمیمیم هیشکی خبر نداره ....
اینجوری راحت میتونم توی جمع باشم..... لزومی نداره کسی غیر از اونا خبر داشته باشه....
بابا لِنگدراز عزیزم:
تمام دلخوشی دنیای من این است که تو ندانی
و من دوستت بدارم.
وقتی میفهمی و میرانیاَم،
چیزی درون دلم فرو میریزد...
چیزی شبیه غرور!
بابا لنگ دراز عزیزم:
لطفا گاهی خودت را به نفهمیدن بِزن، و بگذار دوستت بدارم!
من همین که هستی را دوســــت میدارم...
حتی سایهات که هیچ وقت به من نمیرسد!
ارسالها: 29
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Feb 2012
تشکر های اهدا شده: 507
تشکر های دریافت شده :112 بار در 37 پست
سال تشخيص بيماري : 1389
دكتر معالج : دکتر علی اکبر سلیمانی
داروي مورد استفاده : دارو مصرف نمیکنم
محل سکونت : تهران
سلام دوست خوبم منم اوایل خجالت میکشیدم توی جمع حاضر بشم مخصوصا زمانی که پاهام بی حس بودن و به زور راه میرفتم،شایدم از نگاههای ترحم آمیز دیگران بود که بغضم میگرفت ولی بعد از یه مدت با توکل به خدا وتکیه به خانوادم تو کل فامیل چو انداختم که پوکی استخوان دارم و لنگ زدنم هم بخاطر اون بوده و کمبود ویتامین شدید دارم دوبینی هم بخاطر اونه خلاصه من مشکلم رو اینطوری حل کردم و حالا توی همه مهمونیا و عروسیا من مجزا و به طور ویژه دعوت میشم چون مجلس گرم کن فامیل شدم البته بعد از ام اس
چون بیخیال غم و غصه های دنیا شدم تو هم امتحان کن حتما موفق میشی
برات دعا میکنم
باد با چراغ خاموش کاری ندارد، اگر در سختی هستی بدان که روشنی!(شکسپیر)
شهاب 2
مهمان
تشکر های اهدا شده:
تشکر های دریافت شده : بار در پست
سال تشخيص بيماري :
دكتر معالج :
داروي مورد استفاده :
محل سکونت :
ارسالها: 57
موضوعها: 10
تاریخ عضویت: May 2012
تشکر های اهدا شده: 1
تشکر های دریافت شده :255 بار در 60 پست
سال تشخيص بيماري : 1386
دكتر معالج : دکتر فرشته اشتری
داروي مورد استفاده : دانلوین - توسعه داروسازی دانش
محل سکونت : اصفهان
من که ابایی از شرکت کردن در جمع های عمومی ندارم.مهم نیست بقیه چی فکر می کنند.چون قرار نیست کسی بدونه مشکل من چیه.
یه روز، روی پله های دانشگده زمین خوردم.چند نفر برگشتند نگام کردند و خندیدند.منم سریع خودمو جمع کردم و بدون هیچ ناراحتی و حتی با خنده طعنه آمیزی با صدای بلند گفتم: اشکال نداره.بخندین! به سر خودتون هم میاد!
أللّهُمَ إجعَلْ نَفْسی مُطمَئِنَةً بِقَدَرِک
ارسالها: 44
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2012
تشکر های اهدا شده: 1831
تشکر های دریافت شده :912 بار در 297 پست
سال تشخيص بيماري : 1390/06/06
دكتر معالج : حسین کچویی
داروي مورد استفاده : دیفوزل
محل سکونت : in the sky
من همه جا حضور دارم اگه جایی نرم مورد سوال همه واقع میشه که چرا نیومدم حتی اگه درسم داشته باشم
چون حضورم همیشه حس میشه اگه نباشم
چون یه جورایی شیطنتم زیاده ولی خوبااااااااااااااااا نه بدش
یه جورایی با دست دادنم تو فامیل مشهورم همه میگن مردونه دست میدی
کلا از خودم تعریف نمیکنما با همه حال میکنم(کسایی که باهام راحتن و ازارم نمیدن با رفتاراشون)همه هم باهام حال میکنن
کلا به انرژی مثبتم معروفم
ووووووووووووووووووووووووووووووووووو راستی هیچ کسی از بیماریم خبر نداره(جزمشاورم اقای یوسفی اذر گل)
ودوست ندارم باخبر بشن که یه جوری بهم نگاه کنن
چون ادمای دوروبر من عادت دارن به بد نگاه کردن ................
درضمن با تنهایی و گوشه گیر شدن هیچی حل نمیشه
با اینکه خودم عاشق تنهاییم
چارلی چابلین میگه :
اخر هر چیز خوبه اگر خوب نبود هنوز اخرش نشده. صبر کن...
ارسالها: 158
موضوعها: 4
تاریخ عضویت: Apr 2012
تشکر های اهدا شده: 8195
تشکر های دریافت شده :2425 بار در 906 پست
سال تشخيص بيماري : 1383
دكتر معالج : مهرداد مهبودی
داروي مورد استفاده :
محل سکونت :
2013/03/24, 07:16 PM
سلام قبل از ایکه بیمار بشم میمان زیاد داشتم مهمانی هم میرفتم الان مهمان خیلی کم دارم مهمانی نمی رم بیشتر به ایخاطر لرزش ریاد دارم برای من خیلی سخت و ازاز دهنده است هم از نگاه ادمها یاما که وارد مهمانی میشیم دوربری ها همه میشند دگتر درباره بیماری ام اس صبحت میکنند دلسوزی های تحرحم امیز شروع میشه بارها تو میمانی که رفتم همین بحث ها شروع شده من مهمانی را ترک کردم دیگه نمی رم دگترم تو مجلس عزائی مرا ممنوع کرد در کل مردم نسبت به این بیماری اگایی ندارند برایم مشگل شرکت نمیکنم
ارسالها: 280
موضوعها: 15
تاریخ عضویت: Jan 2012
تشکر های اهدا شده: 5069
تشکر های دریافت شده :6557 بار در 1254 پست
سال تشخيص بيماري : 1389
دكتر معالج : دكتر صحراييان
داروي مورد استفاده : دارو مصرف نمیکنم
محل سکونت :
اینکه به جمع و مهمونی برم یا نه کاملا بستگی داره به حوصله ام تو اون زمان خاص!
اگه حالو حوصله ی مهمونی رو داشته باشم میرم و کلی هم خوش میگذرونم اگه نه نمیرم...
اینکه میرم یا نمیرم اصلا ربطی به ام اس نداره...
ربطی هم نمیتونه داشته باشه چون من و امثال من کاملا سالمیم و سر حال
نظر اطرافیان و عقایدشون و قضاوت هاشون سر سوزنی برام ارزش نداره...
مهم خودمم و زندگیم
زنـــــــــــــــــــــده ام با نفـــــــــــــــــــس تو...!
ارسالها: 562
موضوعها: 15
تاریخ عضویت: Feb 2011
تشکر های اهدا شده: 8772
تشکر های دریافت شده :11929 بار در 2632 پست
سال تشخيص بيماري : 1381
دكتر معالج : صحراییان
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : تهران - يوسف آباد
برام مهم نیست پشتم نگاه کنند اگر حوصله داشتم میرم
وگر نه نمیرم
...