•  قبلی
  • 1
  • 2
  • 3(current)
  • 4
  • 5
  • ...
  • 14
  • بعدی 
امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امیتازات : 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
آیا با داشتن بیماری msدر مهمانی ها وجمع های عمومی شرکت می کنید
#21
من از قبل بیماریم تمایلی به جا های شلوغ نداشتم الآنم ندارمagreement2agreement2
 تشکر شده توسط : Hasty
#22
معلومه که میرم مگه میشه هیجا نرفت هرجا که بتونم میرمparty0048.gif:
خدایا شکرت به خاط روزهای قشنگی که بهم هدیه دادیwink2
 تشکر شده توسط : Hasty
#23
خیلی ها میگن من بیرون نمیرم چون وقتی میلنگم مردم با ترحم نگاهم میکنن
من وقتی یه پام و میکشیدم همون فرداش تصمیم گرفتم از عصبانیت و که ام اس داره من و از پا در میاره
تقریبا چند کیلومتر پیاده رفتم ... بچه های تهران میدونن از آزادی تا میدون امام حسین چقدر راهه ... ولی به خدا رفتم ... وقتی به مقصد رسیدم انگشت وسط پام از انگشت شصت پام بزرگتر شده بود ... اصلا هم مهم نبود مردم چطوری نگام میکنن ... فقط میخواستم به خودم ثابت کنم که میتونم ...
باور کنین ۲ روز طول نکشید که کلا برگشتم به حال اول
البته دکتر بعدش که پام و دید کلی دعوام کرد که نباید خودت و خسته میکردی ... هر چیزی راهی داره ... ولی مطمئنا وقتی فرار میکنین کار بیشتر خراب میکنین ...
... وقتی تبر به جنگل آمد ، درختان فریاد زدند و گفتند :نگاه کنید دسته اش از جنس ماست !!. ... 1213.2

 تشکر شده توسط : سـاناز , fireboud , نازلی , شفا یافته , hanie , بهــار , zenith , Saina , successful , Hasty , denis85 , somaye_602000 , maedeh , رنگین کمان , arezoo_azizi , parisa2011 , فرناز , sooorooosh
#24
من وقتی جاهای شلوغ برم فورا سردرد می گیرم angry2
مهمونی هائی که ساکت وکم جمعیت باشه شرکت می کنم ولی عروسی و تولد نمی رم حوصلش را هم ندارم confused2confused2
نه بخاطر اینکه به من ترحم کنند نه چون در ظاهر اصلا مشخص نیست که من ام اس دارم مگر اینکه خودم بگویم که انوقت هم فکر می کنند شوخی می کنم laughing3laughing3laughing3laughing3laughing3laughing3
 تشکر شده توسط : Sina , Hasty , بهــار , شفا یافته , somaye_602000 , arezoo_azizi
#25
اره تا الان که رفتم ..من با اولین حمله ای که داشتم گردنم چوب شده بود ...
دست راستمم روزای اول با درد میتونستم بیارم بالا و غذا بخورم ..
هر روزی که میگذشت علائم شدیدتر میشد..sad2
یه مهمونی دعوت بودم که با نصف مهموناشم اصلا راحت نبودم ..
موقع شام طبق معمول قاشق و دست راستم گرفتم و...
وقتی دستمو مثلا بالا اوردم و میخواستم بخورم
یهو دیدم ای داد بیداد من چی میخواستم بخورم قاشقم که نیومده پس کجاستlaughing3laughing3laughing3laughing3laughing3
امیدوارم درک کنید باور کنید اصلا حالیم نمیشد دستم تو زاویه 70درجه هنگ کرده بودو بالا نیومده بود sadsadsadsadsad
خیلی تابلو بود برای اینکه بیشتر ضایع نشم مجبور شدم بجای قاشق خودمو برسونم به قاشق تا از شرش خلاص شمsad2
بعد با لبخند یه نیگا به بقیه که منو داشتن نگاه میکردن کردمو قاشقو گرفتم دست چپمو و غذامو تا اخر خوردم..N_aggressive (35)
اصلا بروی خودم نیاوردم تنها کاری بود که میتونستم بکنم wink2


 تشکر شده توسط : شفا یافته , hanie , Hasty , بهــار , parvaneh , zenith , nahid , Ali 324 , عمومهربان , somaye_602000 , maedeh , roshanak.z , arezoo_azizi , parisa2011 , sooorooosh
#26
خدا برای بنده هاش خیلی مهربونه
اگه یه بیماری یا مشکلی رو بهشون بده
صبرو طاقت و راه کنار اومدن باهاشم میده
من تو17سالگی یه طرف صورتم کامل بی حس شد
وقتی میخندیدم یا حرف میزدم کامل کجی دهنم مشخص بود
همه جا با اون وضعم میرفتم
حتی تو فرهنگسرابمناسبت روز معلم برنامه داشتیم
که جمعش رییس آموزش و پرورش و معلما و کارکنای آموزش و پرورش بودن
به مدارس متوسطه ی کل منطقه گفته بودن یه مجری از دانش آموزهای خود منطقه میخاییم
با ام اس کل دبیرستان و پیش دانشگاهیمو تو مدرسه ی نمونه ی قلم چی خوندم
اونم با معدلای بالا
مدیرمون از مدرسه ی نمونه ی قلم چی منو انتخاب کرد
من با اون وضع خراب ظاهرم رفتم کامل برنامه رو اجرا کردمhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gif
با ام اس همه جا رفتم وبا افتخارم گفتم ام اس دارم[color=#FF0000]

 تشکر شده توسط : شفا یافته , hanie , Hasty , naser_m , بهــار , zenith , nahid , عمومهربان , Ali 324 , Saina , somaye_602000 , رنگین کمان , arezoo_azizi , parisa2011 , sooorooosh
#27
بچه ها از فایمل کسی نمیدونه که من ام اس دارم.فقط از داروخانه ای که دارومو می گیرم مسئول فنی داروخانه دختر عموی مامانمه.که منم اصلا دوست ندارم اون بفهمه که ام اس دارم.اگه بدونید چه خالی بندی ای کردم سر همین قضیه که دوستم ام اس داره و با دفترچه من کاراشو کرده و کارت به اسم من اومده و این چیزا(خدایا تو خودت به خاطر این دروغ منو ببخش،آخه خودت میدونی که چه جور ادمایی هستن.هرجا بشینن حزف می زنن)هفته پیش یه عروسی دعوت بودیم که این خانم دکتر چشم از من بر نمی داشت که متوجه شه من ام اس دارم یا نه(منظورم تداخل حرکتی و این جور چیزاس)که منم روشو کم کردم .تازه پا شدم و رفتم وسط جمع کلی هم رقصیدم
خداوندا ، قرارم باش
یارم باش
جهان ، تاریکی ِ محض است
میترسم ؛ کنارم باش . . .
 تشکر شده توسط : شفا یافته , hanie , Hasty , بهــار , zenith , نازلی , najva , رنگین کمان , arezoo_azizi
#28
(2011/09/10, 06:52 AM)hamnafas نوشته است: خدا برای بنده هاش خیلی مهربونه
اگه یه بیماری یا مشکلی رو بهشون بده
صبرو طاقت و راه کنار اومدن باهاشم میده
من تو17سالگی یه طرف صورتم کامل بی حس شد
وقتی میخندیدم یا حرف میزدم کامل کجی دهنم مشخص بود
همه جا با اون وضعم میرفتم
حتی تو فرهنگسرابمناسبت روز معلم برنامه داشتیم
که جمعش رییس آموزش و پرورش و معلما و کارکنای آموزش و پرورش بودن
به مدارس متوسطه ی کل منطقه گفته بودن یه مجری از دانش آموزهای خود منطقه میخاییم
با ام اس کل دبیرستان و پیش دانشگاهیمو تو مدرسه ی نمونه ی قلم چی خوندم
اونم با معدلای بالا
مدیرمون از مدرسه ی نمونه ی قلم چی منو انتخاب کرد
من با اون وضع خراب ظاهرم رفتم کامل برنامه رو اجرا کردمhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gifhappy0065.gif
با ام اس همه جا رفتم وبا افتخارم گفتم ام اس دارم[color=#FF0000]

تو یه دونه هستی هم نفس
بخدا قدرت روحی تو هیچ کجا پیدا نمیشه


تو میرقصی و من عاشق شدن رو یاد میگیرم
تو میخندی حواست نیست من آروم میمیرم
 تشکر شده توسط : Hasty
#29
من یه چی بگم؟confused0006.gif
به نظر من یه فردی که ام اس داره تبلیغ بیماری ام اس برای اطرافیانشه.
اگه خوب نشون بدی خوب میبینن اگه بد نشون بدی بد!
حالا هرچه قدر که مقاله راجع به این قضیه چاپ بشه هر چقدر فرهنگ سازی بشه و هر چقدر فیلم ساخته بشه یا حتی من نوعی طرفداری کنم اونقدری که برخورد مستقیم صورت بگیره تاثیر نمیزاره
میخوام بگم که فرقی نداره ذهنیت بقیه چی باشه ذهنیت را شمایی میسازید که با برخورد نزدیکتون با اطرافیانتون بهشون ثابت میکنیدfighting0030.gif
آغاز به مردن می کنی
اگرهمیشه از یک راه تکراری بروی...
 تشکر شده توسط : parvaneh , zenith , Prime , Ali 324 , Hasty , roshanak.z , arezoo_azizi , parisa2011
#30
باریک ... بهار باریکلا!
اگه تلخم مثل گریه اگه تنهام اگه تاریک
اگه از ترانه دورم اگه با مرثیه نزدیک
اگه ناباور چشمام تو تماشای تو مونده
اگه اون نگاه اول منو پای تو نشونده:
How wonderful life is while you're in the world
 تشکر شده توسط : بهــار , 7714 , Hasty
  
  •  قبلی
  • 1
  • 2
  • 3(current)
  • 4
  • 5
  • ...
  • 14
  • بعدی 


موضوع های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  برخورد یک پدر با دخترش که مبتلا به بیماری ام اس است عمومهربان 36 26,805 2014/07/05, 11:09 AM
آخرین ارسال: paeazan
  نظر شما جیست ؟ (ذکر بیماری در عقدنامه) عمومهربان 52 37,597 2014/07/05, 08:37 AM
آخرین ارسال: تندیس
  با 4 قدم اعتماد به نفس تان را تقویت کنید نازلی 4 4,897 2013/08/28, 02:50 PM
آخرین ارسال: شيدا رها



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
5 مهمان