سلام به همگی
از اینکه دیر مینویسم شرمنده، تا امشب خونه نبودم و دسترسی به نت نداشتم.
از بابت دیدار پنج شنبه خیلی ممنونم از اینکه دوستان جدید رو دیدم خیلی خوشحالم و تجدید دیدار با دوستان قدیمی هم باعث شادیم شد، فقط واقعا شرمنده ام که وقتی داشتم با خانمها دست میدادم ازم خواسته شد خودم رو معرفی کنم و فکر کنم سه نفر آخر رو یادم رفت باهاشون دست بدم، باران و نرگس و مهسا (عکاس خانم) جان شرمنده که تمرکزم بهم خورد و بعد معرفی خودم با شما عزیزان دست ندادم، امیدوارم که کس دیگه ای جا نمونده باشه و امیدوارم به دل نگرفته باشید که البته مطمئنم من رو می بخشید
از دوستانی که زحمت پذیرایی و خوراکی های خوشمزه را کشیده بودند ممنونم، به علت تاخیر متوجه نشدم چه کسانی بودن تا با نام ازشون تشکر ویژه به جا بیارم، فقط هدیه جان رو چون بودم یادم هست که زحمت بستی رو کشید که خیلی خیلی خوشمزه بود ممنونم.
از آقا فرشید هم تشکر ویژه دارم که با وجود گرسنگی شدید زحمت رسوندن ماها رو کشید و ماشاالله خونه هر کدوممون هم چهار گوشه تهران بود و بنده خدا حسابی گشنگی کشید، آقا فرشید جدا بزرگواری کردی خیلی خیلی خیلی ممنونم و امیدوارم یه شام اساسی خورده باشی، بابت راهنمائیهاتم ممنونم
متاسفانه من اول دیدار نبودم و نمیدونم چی شده که سعید عزیز ناراحت شده، البته سعید اونقدر آقاست که اونجا ناراحتیش رو نشون نداد، اما آقا سعید با وجود اینکه نبودم و نمیدونم چی شده اما بهت اطمینان میدم همه بچه ها چیزی نمیگن مگر برای خوشحال کردن طرف مقابلشون و به هیچ وجه هیچ کدومشون جهت اذیت و آزار حرفی نمیزنن، امیدوارم هر چه سریعتر این سوء تفاهم برطرف بشه و از دلت دراد، من که از بودنت خیلی خوشحال بودم و امیدوارم بازم ببینمت.
از بودن تک تک بچه ها خوشحال بودم و از دیدنشون خوشحالتر شدم جای همه اونایی که نبودن خیلی خیلی خالی بود.
از آقا ناصر که از راه به این دوری زحمت کشیده بود اومده بود خیلی ممنونم، از دیدنت خیلی خوشحال شدم همشهری
آنارام جای تو با بودن پرستو برای من یکی که حسابی خالی شد، چرا؟ چونکه پرستو یه جورایی تو حرکات و نوع برخوردش با افراد شبیه تو بود و سراپا هم طوسی پوشیده بود که حسابی شبیه تو شده بود و من هر دفعه میدیدمش یاد تو می افتادم، مخصوصا اینکه مثل خودت فعال بود و رفت حسابی بازی کرد
پرستو جان نشد که باهات حرف بزنم و بگم که شبیه آنی هستی از همین جا بهت گفتم دیگه الان
آقا اگه بخوام دونه دونه اسم ببرم که خیلی میشه و حتما هم یکی جا میوفته و باعث دلشکستگی، انشاالله دیدارهای بعدی همگیتون رو ببینیم
از اینکه دیر مینویسم شرمنده، تا امشب خونه نبودم و دسترسی به نت نداشتم.
از بابت دیدار پنج شنبه خیلی ممنونم از اینکه دوستان جدید رو دیدم خیلی خوشحالم و تجدید دیدار با دوستان قدیمی هم باعث شادیم شد، فقط واقعا شرمنده ام که وقتی داشتم با خانمها دست میدادم ازم خواسته شد خودم رو معرفی کنم و فکر کنم سه نفر آخر رو یادم رفت باهاشون دست بدم، باران و نرگس و مهسا (عکاس خانم) جان شرمنده که تمرکزم بهم خورد و بعد معرفی خودم با شما عزیزان دست ندادم، امیدوارم که کس دیگه ای جا نمونده باشه و امیدوارم به دل نگرفته باشید که البته مطمئنم من رو می بخشید
از دوستانی که زحمت پذیرایی و خوراکی های خوشمزه را کشیده بودند ممنونم، به علت تاخیر متوجه نشدم چه کسانی بودن تا با نام ازشون تشکر ویژه به جا بیارم، فقط هدیه جان رو چون بودم یادم هست که زحمت بستی رو کشید که خیلی خیلی خوشمزه بود ممنونم.
از آقا فرشید هم تشکر ویژه دارم که با وجود گرسنگی شدید زحمت رسوندن ماها رو کشید و ماشاالله خونه هر کدوممون هم چهار گوشه تهران بود و بنده خدا حسابی گشنگی کشید، آقا فرشید جدا بزرگواری کردی خیلی خیلی خیلی ممنونم و امیدوارم یه شام اساسی خورده باشی، بابت راهنمائیهاتم ممنونم
متاسفانه من اول دیدار نبودم و نمیدونم چی شده که سعید عزیز ناراحت شده، البته سعید اونقدر آقاست که اونجا ناراحتیش رو نشون نداد، اما آقا سعید با وجود اینکه نبودم و نمیدونم چی شده اما بهت اطمینان میدم همه بچه ها چیزی نمیگن مگر برای خوشحال کردن طرف مقابلشون و به هیچ وجه هیچ کدومشون جهت اذیت و آزار حرفی نمیزنن، امیدوارم هر چه سریعتر این سوء تفاهم برطرف بشه و از دلت دراد، من که از بودنت خیلی خوشحال بودم و امیدوارم بازم ببینمت.
از بودن تک تک بچه ها خوشحال بودم و از دیدنشون خوشحالتر شدم جای همه اونایی که نبودن خیلی خیلی خالی بود.
از آقا ناصر که از راه به این دوری زحمت کشیده بود اومده بود خیلی ممنونم، از دیدنت خیلی خوشحال شدم همشهری
آنارام جای تو با بودن پرستو برای من یکی که حسابی خالی شد، چرا؟ چونکه پرستو یه جورایی تو حرکات و نوع برخوردش با افراد شبیه تو بود و سراپا هم طوسی پوشیده بود که حسابی شبیه تو شده بود و من هر دفعه میدیدمش یاد تو می افتادم، مخصوصا اینکه مثل خودت فعال بود و رفت حسابی بازی کرد
پرستو جان نشد که باهات حرف بزنم و بگم که شبیه آنی هستی از همین جا بهت گفتم دیگه الان
آقا اگه بخوام دونه دونه اسم ببرم که خیلی میشه و حتما هم یکی جا میوفته و باعث دلشکستگی، انشاالله دیدارهای بعدی همگیتون رو ببینیم
رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم فرمودند: هر که مومنی را شاد سازد، مرا شاد ساخته و هر که مرا شاد کند، خدا را شاد کرده است.