مرسی مرسی مرسی از الطاف بی کران شما
اگه دقت میکردی وقتی شعرمو میخوندم همه کرم های خاکی از زیر زمین اومده بودن بیرون
همشون یه دستمال تو دستشون داشتن اشک می ریختن
شاهدش هم اونی بود که بعد از شعرم از شدت بغض غش کرده بود و جا مونده طفلی
این هیات مدیره دلشون سنگه سنگ
اگه دقت میکردی وقتی شعرمو میخوندم همه کرم های خاکی از زیر زمین اومده بودن بیرون
همشون یه دستمال تو دستشون داشتن اشک می ریختن
شاهدش هم اونی بود که بعد از شعرم از شدت بغض غش کرده بود و جا مونده طفلی
این هیات مدیره دلشون سنگه سنگ