2011/05/22, 10:28 AM
(2011/05/22, 09:27 AM)pariya نوشته است: با این خاطراتی که حامد برام همه رو تعریف کرد و شرح حال سفر از زبون هر کدومتون که میگید باید اعلام کنم تا اطلاع ثانویه که منو دخترم هم بتونیم باهاتون بیایم سفر دیگه برنامه سفر نزاریییییییییییییییییییییییییییییییییییییییید




به حامد گفتم دیگه دورت تموم شد باید بشینی بچه بزرگ کنی . دور قرارو خط بکش که دیگه به درد ما نمیخوری :55::55: کهنه بچه شستن اجازه نمیده به قرارا برسی :35:


منم بعدا میام یه گزارش حسابی مینویسم .
مث حس ی عشق تازه بودی
مث افسانه بی اندازه بودی ...
مث افسانه بی اندازه بودی ...