2011/03/18, 11:17 PM
(2011/03/18, 11:00 PM)Milo نوشته است: من تو انجمن چند نفری رو دیدم که مثل مجسمه بودن و کلن بهت زده برای بیماریشون یکی رو هم دیدم که با اینکه پسر بود ولی از این پسر های لوس یکی یک دونه بود که مامانش با خودش زار زار گریه می کردن خیلی صحنه حال به هم زنی بود !ميلو جون
من با خودم فکر می کنم من واقعا چقدر صبورم ؟
حال بهم زدن نداره
واكنش آدما در مورد اينجور خبرها متفاوته...
يكي غش مي كنه ، يكي براش مهم نيست ... يكي گريه مي كنه ، يكي ...
از تو يكي ديگه انتظار نداشتم اينجوري بگي ، چون خودت از جمله ي كسايي بودي كه عمرا نمي خواستي قبول كني كه بيماري و تمام روحيه تو باخته بودي
درسته كه الان صبوري ولي علت اين صبوري زمانيه كه برات سپري شده
اگر همه انسانها کارکرد مغزشان یک میلینیوم شکمشان میبود دنیا تعریف دیگری میداشت.