فکر میکنید تو کشورهای دیگه اونها که این مشکل رو دارن همینجور که ما فکر میکنیم ،فکر میکنن؟نه ،اونها کمتر احساسی فکر میکنن.این بیماری که قابل انتقال نیست و تا چند سال هم مشکل جدی ایجاد نمیکنه پس چه اشکال داره ،شخص تا وقتی از عهده وظایفش برمیومد زندگیشو داشته باشه و هروقت هم که نتونست، شریک زندگیش مختارباشه بمونه یا بره،اگر منطقی زندگی رو شروع کنید اونموقع هم حتی اگه طرف باهات نمونه تحمل میکنید.به نظر من بدلیل اینکه ما ایرانیها مردمی عاطفی هستیم نمیتونیم تصورش رو بکنیم که با یکی ازدواج کنیم و بعد مجبور به جدایی بشیم.در حالیکه اگر عاطفی نگاه نکنیم (چه بیمار و چه شخصی که میخواد با یه بیمار ازدواج کنه)دیگه اینقدر مایوسانه به این مساله نگاه نمیکنیم.نمونش دختر همسایمون چند روز قبل از عروسیش فهمید بیماره ولی پسره رهاش نکرد و پیش دکترهای مختلف بردش بعد با دونستن تمام شرایط وبا چشمان باز تصمیم گرفت که زندگیشو با اون خانم شروع کنه.الان هم خوشبختن.
بادباچراغ خاموش کاری ندارد،اگردرسختی هستی بدان که روشنی...