2019/10/15, 12:30 PM
سلام دوستان همدل، من حدود 10 ساله ازدواج کردم خیلی مشکلات با همسرم داشتیم که به همین دلیل هم همیشه ترسیدم بچه دار بشم و زندگی بچه هم خراب بشه گاهی فکر میکنم شاید تنش ها و استرس های این زندگی مشترک باعث شد بیمار بشم چون واقعا فشارهای روحی که این سالها داشتم میتونه هرکسی را از پا در بیاره، حالا بعد از این همه مشکل از همه چیز دردناک تر اینه که شوهرم با هر بحثی بیماریم را به رخم میکشه و قلبم را میشکنه، به جای اینکه بیشتر همدلی و درک کنه رفتارش باهام بدتر و سرد تر شده انگار دیگه هیچ حسی نداره، از بیماریم میترسه و احساس نا امنی میکنه، حس سربار بودن بهم میده،. من اینهمه تلاش میکنم که قوی باشم و نزارم بیماری شکستم بده درواقع من با بیماریم رفیق شدم و ازش نمیترسم ولی همسرم با حرفا و کاراش داره از بیماریم یه چماق ساخته و دائم میزنه توی سرم،. دلم خیلی گرفته