(2011/02/19, 09:32 PM)Ferfer نوشته است: اقا محمد قبل از هر جيز تحسين ميكنم به خاطر طرز فكري كه دارين.
من فكر كنم كسي كه دوسش دارين بيماريش رو خوب نميشناسه واسه همينم به شما جواب رد ميده اكه يه خورده بيشتر اين بيماري رو بشناسه ميفهمه اونقدرا هم ترسناك نيست مخصوصا ٣سال هست كه حمله نداشته.
مرسی فرزانه خانم، گفته بودم تو این 3 سال قبلا یه بار شدید بهش حمله کرده بود، تونسته بودم نظرش رو عوض کنم، نظرش کاملا مثبت بود تا اینکه دو هفته پیش، دوباره کل بدنش بی حس شده بود فرداش که رفته بود دکتر، دکتره به خودش چیزی نگفته بود فقط گفت داداشم رو صدا کرد تو اتاق به اون نمیدونم چی گفته بود، که میگفت داداشم خیلی نگران بود و رنگش پریده بود. بعد اون ماجرا رفتارش عوض شد و خیلی ناامید شده بود و میگه نمیخام کسی رو بدبخت کنم، الانم که چند وقتیه جوابم رو نمیده فقط امروز تونستم یه خورده باهاش چت کنم که اونم خیلی از دستم نارحت بود، آخه تو این مدت اینقدر بهش اصرار کردم که دیگه ازم خسته شده و بقول خودش دیگه از من بدش میاد، حتی خطش رو عوض کرده.
الانم نمیدونم چکارش کنم
(2011/02/19, 09:54 PM)Milo نوشته است: به خانواده تون گفتین ؟
مستقیم نه، ولی غیر مستقیم گفتم،
تازه من خونوادم رو اینقدر خوب میشناسن که هیچوقت با من مخالفت نکنند و اونا هم منطقی فکر میکنن، در کل بگم که خونوادم هیچ مشکلی ندارند و نخواهند داشت.