2015/03/28, 08:31 PM
من خیلی آدم جدی و وسواسی هستم. قانونایی که الان میفهمم مسخره بودش.حرفایی که نمیشد به پدر و مادرم بزنم چون معلمن انتظار داشتن همیشه عالی باشم چون بچه فرهنگیم. من اصلا کودکی خوبی نداشتم همه خاطرات خوبشون از کودکیشونه بهترین دوران زندگیشون کودکیشونه ولی من از کودکیم متنفرم نمیخوام بهش فکر کنم.بعدشم که بزرگ شدم همش باید مواظب میبودم دست از پا خطا نکنم چون مجاز اتش خیلی سنگین بود. تو رشته ای درس خوندم که اصلا نمیخواستم فقط عمرم بر باد رفت... خب کم کم عصبی شدم و نهایتا به درجه رفیع ام اس نائل شدم. نمیدونم شاید تمام این دلایل واسه محکوم کردن ام اس باشه ولی گاها اعتقاد دارم حتی اگه خیلی زندگی پرفکتی هم داشتم چون تقدیرم این بوده ام اس بگیرم پس اگر حتی یروز به آخر عمرمم مونده بود بازم ام اس میگرفتم. و نهایتا چی میتونم بگم جز اینکه خدایا شکرت. هرچی تو بخوای همونه
......