2014/07/30, 09:23 AM
مانع پیشرفت
یک روز وقتی کارمندان به اداره رسیدند، اطلاعیه بزرگی را در تابلوی اعلانات دیدند که روی آن نوشته شده بود:« دیروز فردی که مانع پیشرفت شما در این اداره بود در گذشت. شما را به شرکت در مراسم تشییع جنازه ی او که ساعت ۱۰ در سالن اجتماعات برگزار می شود دعوت می کنیم.» در ابتدا، همه از دریافت خبر مرگ یکی از همکارانشان ناراحت شدند اما پس از مدتی، کنجکاو شدند که بدانند چه مانع پیشرفت آنها در اداره می شده است! این کنجکاوی، تقریبا تمام کارمندان را ساعت ۱۰ به سالن اجتماعات کشاند. رفته رفته که جمعیت زیاد می شد، هیجان هم شدت می گرفت. همه پیش خود فکر می کردند که « این فرد چه کسی بوده که مانع پیشرفت ما در اداره می شده است؟» کارمندان در صفی قرار گرفتند و یکی یکی نزدیک تابوت می شدند و وقتی به درون تابوت نگاه می کردند، ناگهان خشکشان می زد و زبانشان بند می آمد!! آینه ای درون تابوت قرار داده شده بود و هر کس به درون تابوت نگاه می کرد، تصویر خود را می دید. نوشته ای نیز بدین مضمون در کنار آینه بود: تنها یک نفر وجود دارد که می تواند مانع رشد شما شود و آن کسی نیست جز خود « شما» چرا که :
-شما تنها کسی هستید که می توانید زندگی تان را متحول کنید.
- شما تنها کسی هستید که می توانید بر روی شادی ها، تصورات و موفقیت هایتان اثر گذار باشید.
شما تنها کسی هستید که می توانید به خودتان کمک کنید. خودتان واقعیت های زندگی خود را بسازید، دنیا مثل آینه است، انعکاس افکاری را باز می گرداند که فرد، با اطمینان به آنها اعتقاد دارد. تفاوت ها در روش نگاه کردن به زندگی است.
منبع اصلی: من، منم؟! جلد دوم/ امیررضا آرمیون/ انتشارات ذهن آویز
یک روز وقتی کارمندان به اداره رسیدند، اطلاعیه بزرگی را در تابلوی اعلانات دیدند که روی آن نوشته شده بود:« دیروز فردی که مانع پیشرفت شما در این اداره بود در گذشت. شما را به شرکت در مراسم تشییع جنازه ی او که ساعت ۱۰ در سالن اجتماعات برگزار می شود دعوت می کنیم.» در ابتدا، همه از دریافت خبر مرگ یکی از همکارانشان ناراحت شدند اما پس از مدتی، کنجکاو شدند که بدانند چه مانع پیشرفت آنها در اداره می شده است! این کنجکاوی، تقریبا تمام کارمندان را ساعت ۱۰ به سالن اجتماعات کشاند. رفته رفته که جمعیت زیاد می شد، هیجان هم شدت می گرفت. همه پیش خود فکر می کردند که « این فرد چه کسی بوده که مانع پیشرفت ما در اداره می شده است؟» کارمندان در صفی قرار گرفتند و یکی یکی نزدیک تابوت می شدند و وقتی به درون تابوت نگاه می کردند، ناگهان خشکشان می زد و زبانشان بند می آمد!! آینه ای درون تابوت قرار داده شده بود و هر کس به درون تابوت نگاه می کرد، تصویر خود را می دید. نوشته ای نیز بدین مضمون در کنار آینه بود: تنها یک نفر وجود دارد که می تواند مانع رشد شما شود و آن کسی نیست جز خود « شما» چرا که :
-شما تنها کسی هستید که می توانید زندگی تان را متحول کنید.
- شما تنها کسی هستید که می توانید بر روی شادی ها، تصورات و موفقیت هایتان اثر گذار باشید.
شما تنها کسی هستید که می توانید به خودتان کمک کنید. خودتان واقعیت های زندگی خود را بسازید، دنیا مثل آینه است، انعکاس افکاری را باز می گرداند که فرد، با اطمینان به آنها اعتقاد دارد. تفاوت ها در روش نگاه کردن به زندگی است.
منبع اصلی: من، منم؟! جلد دوم/ امیررضا آرمیون/ انتشارات ذهن آویز
خدا مرا مورد لطفش قرارداده...