سلام به همگی
میخواستم نظر خودمو به عنوان کسی که 5ماه بعد از ازدواج اولین حمله اومد سراغش بگم. که تازه من دارویی هم استفاده نمیکنم. اگر مجرد بودم با کسی که اونم ام اس داشت ازدواج نمیکردم.مشکل به مشکلم اضافه نمیکردم.میدونم که خیلی ها مخالفن این نظرن اما
واقعیت اینه که زندگی با یه ام اسی سخته.صبر میخواد. مرد یا زن مقابل حتما حتما باید همکاری کنه. ام اسی ها از نظر جسمی و روحی حساسن.باید طرف مقابل از هر جهت پشتش باشه.خداییش شوهرم خیلی کمک میکنه بخصوص با بچه کوچیک اما من خیلی زود کم میارم.لعنت به خستگی که دست از سرمون برنمیداره و مسائل دیگه که باید درک کنه.
خواستگار اومدن و خواستگاری رفتن و بهم خوردن بخاطر ام اس؟خب ما همه
میدونیم که جامعه درباره این بیماری چه فکرایی داره و تا وقتی اونو پنهان میکنیم متاسفانه این روند ادامه داره.در واقع ما هم مقصریم هم بی تقصیر.هم میتونم به طرف مقابل حق بدم با توجه به عدم شناخت نسبت به بیماری و هم به خودمون.
همش ام اس با دیابت مقایسه میکنن که ببینین چقدر دیابت خطرناکه و...اما اونا که مثل ما گمنام زندگی نمیکنن
میخواستم نظر خودمو به عنوان کسی که 5ماه بعد از ازدواج اولین حمله اومد سراغش بگم. که تازه من دارویی هم استفاده نمیکنم. اگر مجرد بودم با کسی که اونم ام اس داشت ازدواج نمیکردم.مشکل به مشکلم اضافه نمیکردم.میدونم که خیلی ها مخالفن این نظرن اما
واقعیت اینه که زندگی با یه ام اسی سخته.صبر میخواد. مرد یا زن مقابل حتما حتما باید همکاری کنه. ام اسی ها از نظر جسمی و روحی حساسن.باید طرف مقابل از هر جهت پشتش باشه.خداییش شوهرم خیلی کمک میکنه بخصوص با بچه کوچیک اما من خیلی زود کم میارم.لعنت به خستگی که دست از سرمون برنمیداره و مسائل دیگه که باید درک کنه.
خواستگار اومدن و خواستگاری رفتن و بهم خوردن بخاطر ام اس؟خب ما همه
میدونیم که جامعه درباره این بیماری چه فکرایی داره و تا وقتی اونو پنهان میکنیم متاسفانه این روند ادامه داره.در واقع ما هم مقصریم هم بی تقصیر.هم میتونم به طرف مقابل حق بدم با توجه به عدم شناخت نسبت به بیماری و هم به خودمون.
همش ام اس با دیابت مقایسه میکنن که ببینین چقدر دیابت خطرناکه و...اما اونا که مثل ما گمنام زندگی نمیکنن