2010/08/30, 04:56 PM
والله منم اولش میخواستم اصلا هیچ وقت هیچ وقت نگم
ولی میدونی مدتیه دارم دفترچه های داروهامو برمیدارم نمیتونم بندازمشون دور
با خودم فکر میکنم من توی مدتی که دارو استفاده کردم خانوادم مخصوصا مادرم خیلی ناراحت بود البته به روی خودش نمیاره ولی مگه میشه نباشه ناراحت دخترش معلوم نیست چه سرانجامی داشته باشه زندگیش ایندش چی میشه
ولی من عینه خیالمم نبود جوک فامیلم شکر خدا نذاشتم کسی بدونه
ولی بعضی اوقات با خودم فکر میکنم خب چرا بعدا تصمیم بگیرم که ازدواج کنم یعنی وقتی داروهامو تمام کردم ناراحتیام برای اون موقع باشه بعد خوشیام مال یکی دیگه
راستش اصلا به ازدواج فکر نمیکنم ولی خب بعضی اوقاتم مث الان فکرم مشغول میشه بیخودی
ولی میدونی مدتیه دارم دفترچه های داروهامو برمیدارم نمیتونم بندازمشون دور
با خودم فکر میکنم من توی مدتی که دارو استفاده کردم خانوادم مخصوصا مادرم خیلی ناراحت بود البته به روی خودش نمیاره ولی مگه میشه نباشه ناراحت دخترش معلوم نیست چه سرانجامی داشته باشه زندگیش ایندش چی میشه
ولی من عینه خیالمم نبود جوک فامیلم شکر خدا نذاشتم کسی بدونه
ولی بعضی اوقات با خودم فکر میکنم خب چرا بعدا تصمیم بگیرم که ازدواج کنم یعنی وقتی داروهامو تمام کردم ناراحتیام برای اون موقع باشه بعد خوشیام مال یکی دیگه
راستش اصلا به ازدواج فکر نمیکنم ولی خب بعضی اوقاتم مث الان فکرم مشغول میشه بیخودی