2010/08/30, 11:38 AM
(2010/08/29, 12:07 PM)yas نوشته است: خب عزیزم منم بحثم روی همین موضوع هست
من میگم از کوه بالا میرم 10 ساعت راه میرم خونه تکونی میکنم و انگار نه انگار فقط دارو استفاده میکنم و ناگفته نماند اصلا دوس ندارم ازدواج کنم چون دوس ندارم الکی الکی روی اسم گذاشته بشه ام اس دارم
اصلا نمیخوام
بحثم روی همین موضوع هست که انشالله وقتی دورم تموم شد و داروهامو قطع کردم باید باز هم به کسی بگم گذشتم این طور بوده اخه ادمم دلش نمیاد گذشته ای که این قدر توش صبر و استقامت بوده رو به کسی نگه
باید بدونن ولی خیلی سخته
یاسی جون قربونت برم نگو...یعنی اصلا نگو.فدات شم اوون استقامت و توکل بالاتو تو زندگیت خواهد دید..اگه بگی ام اس داشتم خدای ناکرده آدمیزاده دیگه ممکنه تو زندگی آینده شما کمردرد بگیری سردرد یا پادرد. اوون وقت خاطره ام اس داشتنت یاد طرف یا خونوادش میاد..نگی طرف من یا مرد زندگی من اینجوری نیست که میگم ایشاله نیست ولی آدم عاقل برای خودش دردسر درست نمی کنه فدات...یه کم رو حرفام فکر کن اوونوقت خودت تصمیم بگیر که بگی یا نه...
گر نگهدار من آنست كه من ميدانم شيشه را در بغل سنگ نگه مي دارد.